Saturday, May 13, 2006

ولی الله فیض مهدوی را فراموش نکنیم


ولی الله فیض مهدوی را فراموش نکنیم

همانطور که در خبر ها اعلام شده است ، محمد علی دادخواه در یک مصاحبه رادیویی با رادیو فردا اعلام کرده است که به عنوان وکیل ولی الله ، تقاضای فرجام برای ولی الله کرده است .
یک وکیل تنها کاری که می تواند برای ولی الله انجام دهد . تقاضای فرجام خواهی برای موکل است . زیرا این برای اولین بار است که در نظام آخوندی یک مجاهد خلق حق داشتن وکیل دارد . پیش از این طبق فتوای خمینی مجاهدین از هیچ گونه حقوقی برخوردار نبوده اند .
برخی معتقد هستند که تقاضای فرجام خواهی یعنی به رسمیت شناختن دادگاه انقلاب و یا به رسمیت شناختن قانون رژیم و در کل به رسمیت شناختن جمهوری اسلامی
کاری که اکثر زندانیان سیاسی انجام داده اند . و هم اکنون نیزبه عنوان قهرمان از آنها یاد می شود . لازم به یادآوری است که تمام کسانی که تقاضای مرخصی می کنند و به بیرون از زندان می روند نیز جمهوری اسلامی را به رسمیت می شناسند .
تمامی پیام های صوتی که از ولی الله در سایت ها پخش شده است . صدای شخص ولی الله فیض مهدوی است و در این مسئله هیچ شکی نیست .
در بخشی از صحبت های ولی الله آمده است که چندین بار او را اعدام مصنوعی کرده اند . آیا ولی الله در این مدت نمی دانست که می تواند تقاضای عفو کند .
در طی اخرین تماسی که با ولی الله فیض مهدوی موجود بوده است وی همچنان بر سر مواضع خود بود . اگر امروز خبر از تقاضای عفو و غیره می شود باید آگاه بود که آیا خواست رژیم طول دادن پرونده است و می خواهد این مبارز را در خفا اعدام کند ؟
تمامی عزیزانی که در سرما و گرما برای نجات جان ولی الله کوشش کردند . دستمزد کارشان را گرفته اند . و امید داشته باشند که رژیم با پذیرش محمد علی دادخواه به عنوان وکیل یک مجاهد یک گام به عقب رفته است . و علت این پذیرش فشار نیروهای آزادی خواه و امضا و اعتراضات شما عزیزان بوده است . ولی تمامی ما باید آگاه باشیم و قضیه را بعد از 26 اردیبهشت به یکباره به فراموشی نسپاریم زیرا هر آن امکان دارد ولی الله در یک روز اعدام شود .
متاسفانه هیچگونه ارتباطی با فیض مهدوی وجود ندارد. و مشخص نیست که آیا محمد علی دادخواه به طور رسمی وکیل ولی الله است و یا خیر ؟ و آیا ولی الله تقاضای تجدید نظر در پرونده خود را دارد ؟ و یا تقاضای عفو دارد ؟
طبق صحبت های ولی الله او همچنان بر موضع خود است . اگر مصاحبه رادیو فردا را گوش کرده باشید گزارشگر معلول حال رادیو فردا سعی دارد اقدامات آزادی خواهان مبنی بر اعتراض به این حکم را تمسخر کند . و نگرانی ما را از وضعیت ولی الله بی مورد بداند .
این یعنی دلسرد کردن کسانی که در کوشش هستند تا جان ولی الله را نجات دهند و تاثیر گذاری بر روی کسانی که در این چند روز می خواهند به این حکم اعتراض کنند .
پس دست به دست هم برای جلوگیری از اعدام ولی الله متحد شوید و به اعتراضات خود ادامه دهید .
درود بر تمامی سرنگونی طلبان
زنده باد آزادی

بخوان اي همسفر با من
دست از طلب ندارم تا کام من بر‌آید
یا تن رسد به جانان یا جان زتن بر آید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن بر‌آید
وقتی پیام صوتی ولی الله فیض مهدوی را شنیدم بی‌اختیار یاد یک زندانی سالهای 60 افتادم آخه آنهم حکم اعدام گرفته بود .تابستان 60 وقتی در آهنی باز شد زندانی با یک تیشرت قرمز و شلوار جین با یک کیسه نایلون که وسایلش را در آن قرار داده بود وارد بند عمومی شد . صورت درشت و سبزه و استخوانی داشت و در ابتدای ورودش با هیچ کس حرف نمی‌زد و با چشمهای درشتش همه را یکی یکی نگاه می‌کرد تا ببیند کسی را می‌شناسد ؟با هم همراه دو تا از بچه‌های دیگر سر یک تیکه پارچه هم سفره شدیم و باهم غذا می‌خوردیم . وقتی بهش یواشکی گفتیم جاسوس بند کیه دیگه خیالش راحت شد و هر وقت رسول جاسوس بند خواب بود یا تو راهرو می‌رفت با بچه‌ها گرم می‌گرفت وحرف می‌زد اسمش« یدالله آقا بهشت » بود و از بچه‌های مجاهدین تشکیلات شاخه گیلان بود و لو رفته ، و دستگیر شده بود .وقتی فهمیدم زندانی زمان شاه هم بوده برای من ستودنی‌تر شد و هر از گاهی نزدیکش می‌شدم و باهاش حرف می‌زدم تعریف می‌کرد و می‌گفت آنقدر با کابل کف پاهایش زده بودند که پاهایش عین متکا شده بود و با همان وضع آنرا به انفرادی برده بودند و بعد از اینکه پاهاش بهبود پیدا کرده بود و می‌توانست راه برود پیش ما به بند عمومی آورده بودند دو سه سالی بزرگتر از من بود و همه بچه‌های بند احترام خاصی براش قاثل بودندیادمه روزی که او را برای محاکمه بردند مثل ولی الله فیض مهدوی بدون وکیل و بدون شاهد و بدون هیئت منصفه محاکمه‌اش کردند و حاکم شرع که الان اسمش را به یاد ندارم تو چند دقیقه حکم اعدامش را صادر کرده بود و به او گفته بود ظرف چند روز دیگر اعدام خواهد شد وقتی از دادگاه برگشت زود رفتم دم درو گفتم یدالله چی شد ؟گفت حکم اعدامم را دادن دستمو همینجوری نگاهش کردم نمی‌دونستم چی بگم گفتم شاید می‌خوان بترسونند !گفت نه بابا می‌دونم اعدامم می‌کنند . روز بعد پاسدار باقری دم در آهنی بند داد زد... یدالله آقا بهشت ملاقات داری !!ما همه تعجب کردیم آخه اونموقه به هیچکسی ملاقات نمی‌دادندیدالله رفت و بعد ازیک ربع برگشت گفتم چی شد راستی ملاقات داشتی ؟گفت آره گفتم کی بود ؟گفت یکی از دوستان بچه‌گی و هم مدرسه‌ایم که خیلی باهم رفیق بودیم آمده بود آخه بعد از انقلاب اون فرمانده سپاه پاسداران شده بود و من هم راه‌م را از او و دارو دسته‌اش جدا کرده بودم .گفتم خوب چی می‌گفت ؟ جواب داد ...بهم گفت که فردا قراره اعدامت کنند بیا این قلم و کاغذ را بگیر و دوکلمه بنویس جزء مجاهدین نیستی و محکومشان کن و از زندان بیرونت می‌آورم و با ما همکاری کن و به زندگیت برگرد .گفتم خوب تو چی گفتی ؟ خندید و ساکت شد بعد بهم گفت تو چی فکر می‌کنی ؟ من مثل برق گرفته‌ها هاج و واج نگاهش می‌کردم بعد ادامه داد گفتم نه من فروشی نیستم دنبال پست و مقام هم نیستم تن به ذلت هم نمی‌دم !امروز ولی‌الله درست همان حرفهای یدالله را بعد از 26 سال تکرار می‌کند آنروز تو بی‌تفاوتی افکار عمومی دنیا یدالله را به قربانگاه بردند .شب قبلش دیدم صدایی از تختش می‌آید گوشهامو تیز کردم دیدم سرود « بخوان ای همسفر با من » را همینطور که دمرو خوابیده داره زمزمه می‌کنه و داشت با خود و خدایش تجدید عهد می‌کردروز بعد او را برای اعدام صدا کردند بچه‌ها ریختن رو سرش و آخرین بوسه‌ها را بدرقه راهش کردیمآنروز تا آخر شب سکوت عجیبی تو بند عمومی بود وهیچکی هیچ حرفی نمی‌زد ...حالا آنروز تو بی‌تفاوتی این دلاوران را تیرباران می‌کردند و خبرها به بیرون نمی‌رسید الان که تکنولوژی و سطح ارتباطات ارتقاء یافته و می‌شود صدای مظلومیت را به گوش جهانیان رساند چرا باید هنوز هم سکوت کنیم !! فیض مهدوی تو زندان رجایی شهر و با این همه تهدید و خطر پیامش را بیرون فرستاده حالا من که تو خارج از کشور تو یک جامعه باز و آزاد زندگی می‌کنم آیا نمی‌تونم صدایش را به مردم دنیا برسانم !!شروع کردم به ترجمه ایتالیایی پیام فیض مهدوی و برای سایتهای ایتالیایی ایمیل کردم و به کمک عزیزان سایت انجمن زنان دموکرات ایرانی در ایتالیا از برنامه زاپینگ آلدو فربیچه تو رادیوسراسری ایتالیا وقت گرفتیم هر چند کوتاه بود ولی بهر حال مسئله اعدام فیض مهدوی را مطرح کردم و از آنها پرسیدم چه باید کرد و ما چه می‌توانیم بکنیم و مجری برنامه می‌گفت بهترین راه فشار از طریق وزارت امور خارجه است البته وزارت امور خارجه اطلاع دارد . و قسمتهایی از پیام فیض مهدوی را مجری برنامه خواند وبشدت تحت تاثیر پیام این دلاور زیر دار قرار گرفت ...
برای امضا بیانیه اینجا را کلیک کنید
طومار برای جلوگیری از اعدام ولی‌الله

نامه‌ی محسن سازگارا به احمدی‌نژاد


نامه‌ی محسن سازگارا به احمدی‌نژاد
به نام خداوند جان و خردشیخ و فاحشه
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پابستی
گفتا شیخا هرآنچه گوئی هستم
آیا تو چنانچه می‌نمائی هستی؟
حضور محترم جناب آقای احمدی نژادبا سلام و احترام، مکتوب شما خطاب به رئیس جمهوری آمریکارا خواندم. حیفم آمد این چند خط را ننویسم. این هم کاری است که یک نفر مسئولیت‌هایش را زمین بگذارد و برای روسای جمهوری دنیا نامه بنویسد و آنهارا مورد بازخواست قرار بدهد. البته شک دارم برای کسی که در مسند ریاست جمهوری نشسته این کار پسندیده‌ای باشد. اما به هر صورت شما این کار را کرده‌اید. فهرست بلندبالائی از سوالات را جلو رئیس جمهوری آمریکا بخصوص در باره عملکرد او در سایر کشورها و نسبت به شهروندان سایر ممالک گذاشته‌اید. کاری که البته هرروزه روزنامه‌نگاران خود آمریکا بسیار تندتر و صریح‌تر از شما با رئیس جمهوری شان می‌کنند و از زوایای مختلف او را به زیر سوال می‌کشند…همین نامه شمارا هم چاپ کرده‌اند.
وظیفه و مسئولیت او و دولتش این است که به سوالات آنها و یا هر سوالی پاسخ بدهد و از عملکرد خودش در افکار عمومی دفاع کند. اما این کار شما یک نکته بسیار ساده را به ذهن متبادر می‌کند که با اجازه‌تان به عنوان یک شهروند ایرانی با شما در میان می‌گذارم. مساله رئیس جمهوری آمریکا یا هر کشور دیگری در درجه اول به شهروندان همان کشور مربوط است و بعد برای دیگران اهمیت دارد. برای من هم به عنوان یک ایرانی در درجه اول مساله ایران اهمیت دارد. جناب آقای احمدی‌نژاد: آن نکته ساده این است: این لیست بلند بالای سوالات را جلو خودتان و آقای خامنه‌ای بگذارید و این سوالات را از آقای خامنه‌ای و خودتان در باره رفتار با شهروندان ایران و مملکت خودمان بپرسید. مثلا بپرسید: ١- دانشجویانی که به قول خودتان از شما راجع به آمریکا و اسرائیل می‌پرسند، آیا حق دارند راجع به عملکرد حکومت و مقام رهبری هم سوال کنند؟ یا بسیجی‌ها به آنها حمله می‌کنند و به اسم توهین به مقدسات، لت و پارشان می‌کنند و بعد هم آنهارا دستگیر می‌کنند؟ کاری که بارها اتفاق افتاده است. ٢- آیا در دانشگاه و یا مطبوعات می‌شود از شما و آقای خامنه‌ای راجع به کمک مالی به گروههای تندرو فلسطینی پرسید؟ آیا می‌توان از پولهائی که ایران در لبنان ، فلسطین ، عراق ، افغانستان و یا سایر نقاط دنیا خرج کرده است پرسید؟ آیا می‌توان سوال کرد چرا پول ملت مظلوم ایران خرج عملیات تروریستی در سراسر دنیا می‌شود؟ یک بار در تبلیغات انتخاباتی شورای شهر تهران در حالی که من در زندان بودم دوستانی در خارج از زندان من را به عنوان کاندیدای شهرداری تهران مطرح کردند و روی پانصد پوستر عکس مرا چاپ کردند و روی پانصد پوستر دیگر این حرف ساده را نوشتند که "افغانستان و بوسنی و... پیشکش، تهران را دریابیم" (حتی فلسطین را هم جرأت نکردند بنویسند). بلا فاصله آنها را دستگیر کردند. پوسترها جمع‌آوری شد. در پرونده من هم یک بند بلند بالای اتهام راجع به آن ائتلاف انتخاباتی مطرح شده و برایم شش سال حبس هم بریده‌اند. ٣- آیا به عنوان یک شهروند ایرانی می‌توان از شما و آقای خامنه‌ای پرسید که چرا در ایران برخورد دوگانه و یا چند گانه و تبعیض آمیز وجود دارد؟ چرا مردم در مقابل قانون مساوی نیستند؟ چرا مثلاً روزنامه کیهان که در اختیار مقام رهبری است و یا روزنامه جمهوری اسلامی که صاحب امتیاز قبلی‌اش ایشان بوده‌اند مجاز هستند که به هر کسی تهمت بزنند و هر دروغی را بنویسند؟ اما تا کنون بیش از صد روزنامه بسته شده است و روزنامه‌نگاران به زندان افتاده‌اند؟ یا مثلاً چرا روحانیت ، دادگاه ویژه و جداگانه دارد؟ یا مثلاً چرا یک نفر که در بسیج است خودی محسوب می‌شود و بسیاری از درها به رویش باز است؟ اما سایر جوانان کشور باید همواره از برخورد همین بسیجی‌ها با خودشان بیمناک باشند و به قول جوانها بترسند که به آنها گیر بدهند؟ چرا مثلاً سپاه پاسداران می‌تواند در بسیاری از معاملات تجاری کشور بخصوص انتقال نفت از آسیای میانه به خلیج فارس شرکت کند اما تجار مملکت حق این کار را ندارند؟ سپاه می‌تواند از اسکله‌های مخصوص به خودش در قشم و یا سایر بندرهای کشور هر کالائی حتی مشروبات الکلی را؛ قاچاقی وارد نماید (کاری که در انحصار بخش‌های امنیتی سپاه است)، اما دیگران حتی از وارد کردن پارچه چادر مشکی هم محروم هستند؟ چرا واردات شکر صنعتی در انحصار آقایانی مثل مصباح یزدی و مکارم شیرازی است، اما تجار قدیمی و محترم کشور از این حقوق ممنوع هستند؟ چرا در ادارات و استخدام افراد، خودی‌ها و حکومتی‌ها و به اصطلاح، بچه حزب‌اللهی‌ها مقدم هستند و بقیه بخصوص غیر مسلمانها راه به جائی ندارند؟ می‌توانم به این لیست برخوردهای چندگانه و تبعیض‌آمیز ، صدها مورد دیگر را اضافه کنم. مواردی که اصلاً در قانون اساسی کشور و قوانین موضوعه ما نهادینه شده است. در قانون اساسی و قوانین موضوعه کشور چهار نوع انسان تعریف شده که حقوق نامساوی دارند: روحانیان با غیر روحانیان از حیث تصدی مقام‌های کشور نا مساوی هستند. مردان با زنان در حقوق سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی اختلاف دارند. شیعیان با اهل تسنن از حیث قوانین مدنی و اجتماعی اختلاف دارند. و مسلمانان با غیر مسلمانان از حیث تصدی امور مملکت و برخورد قوانین با آنها اختلاف دارند. اینها موارد رسمی و قانونی است. خارج از این، انواع و اقسام تبعیض‌های دیگر هم در کشور هست. آیا می‌دانید که رژیم آپارتاید در افریقای جنوبی ، تنها میان سفید پوستان و سیاهان و رنگین‌پوستان تفاوت می‌گذاشت؟ در حالی که ما در ایران همان گونه که برشمردم لااقل چهار درجه شهروند داریم که حقوق اجتماعی و سیاسی‌شان اختلاف دارد. به اضافه ده‌ها تبعیض دیگر میان خودی‌ها و غیر خودی‌های حکومتی که روزانه اعمال می‌شود. ٤- آیا مطبوعات و شهروندان عادی ایران می‌توانند از شما و آقای خامنه‌ای بپرسند که واقعاً به چه حقی بر سر یک تکنولوژی عقب افتاده دست چندم وارداتی برای غنی‌سازی اورانیوم ، کشور را این طور دچار بحران و درد سر کرده‌اید؟ حتماً می‌دانید که به مطبوعات از سوی شورای امنیت کشور ابلاغ شده که در باره داستان اتمی حق ندارند چیزی از خودشان بنویسند و تنها باید تفسیرهای رسمی حکومت و خبرگزاری را منعکس کنند. لابد شما و آقای خامنه‌ای می‌دانید که آنچه به صورت دست دوم از طریق لیبی ، از یک دانشمند کاسبکار پاکستانی به نام عبدالقدیر خان تحت عنوان تکنولوژی غنی‌سازی اورانیوم خریداری شده و میلیاردها دلار از پول کشور صرف آن شده ، عقب افتاده‌ترین تکنولوژی در میان پنج روش مرسوم غنی سازی اورانیوم در دنیاست. کاری که به هیچ وجه نه پیشرفت علمی است و نه برای مملکت حاصل اقتصادی خواهد داشت. لابد می‌دانید که تا همین جای کار هم این روش شما و آقای خامنه‌ای برای بحران آفرینی و سرپوش گذاشتن بر نابسامانی‌های کشور باعث رکود اقتصادی ایران شده و میلیاردها دلار به کشور خسارت زده است. وای به روزی که کشور مشمول تحریم اقتصادی هم بشود. آیا می‌توان از شما و آقای خامنه‌ای خواست که اتخاذ سیاستی این چنین غلط را به رأی مردم بگذارید؟ در واقع از صاحب خانه اصلی یعنی ملت، بپرسیدکه برای ساختن بمب اتمی در ایران که در نهایت وسیله‌ای برای حفظ رژیم موجود و بر سر کار ماندن آقای خامنه‌ای تلقی می‌شود آیا حاضرند فقر و گرسنگی و بدبختی را تحمل کنند؟جناب آقای احمدی نژادمن هم مثل شما درس مهندسی خوانده‌ام. اما این فرصت را داشته‌ام که تاریخ نیز بخوانم. اتفاقا در دوره‌ای کوتاه تاریخ قرون وسطی و رنسانس در اروپا را تدریس هم کرده‌ام. اما بعد دستم را از دانشگاه کوتاه کردند. بزرگترین رسوائی تاریخ کلیسا محاکمه گالیله است. باور کنید برخورد کلیسا در آن محاکمه بسیار عاقلانه‌تر و انسانی‌تر از برخوردآقای خامنه‌ای و دادگاه‌های ایشان با آقای دکتر آغاجری بود.‌ هاشم آغاجری تنها به دلیل انتقادی که آن هم به طور خصوصی از آقای خامنه‌ای کرده بود به جرم اهانت به پیامبر ، به اعدام محکوم شد و بعد هم که دانشگاه‌های کشور شلوغ شد و ناچار از عقب نشینی شدند او را به حبس محکوم کردند. یک استاد دانشگاه چند سال از عمرش را ظاهراً برای یک سخنرانی و در واقع برای یک انتقاد در زندان گذراند. در تمام تاریخ قرون وسطی در اروپا بحث و نقد مبانی دینی و مذهبی جریان داشته است. هرگز برخوردی که با دکتر سروش به خاطر بحثهای کلامی و دینی‌اش در ایران شده ، در تاریک‌ترین سالهای قرون وسطی هم سابقه نداشته است. کارنامه روحانیت به قدرت رسیده در ایران ، از این حیث یکی از تاریک‌ترین کارنامه‌های روحانیان در سراسر تاریخ است. هنوز هم امثال آقای مصباح یزدی دست از این روش بر نمی‌دارند. آیا می‌توان از شما پرسید چرا از روحانی‌ای مثل آقای مصباح یزدی که دشمن علوم انسانی جدید است پیروی می‌کنید؟ چرا القای شبهه می‌کنید که گوئی در دنیا جلو تحقیق علمی را می‌گیرند؟ مدتهاست که علم، جهانی شده است. سری به اینترنت بزنید. البته اگر توانستید از فیلتر‌های دستگاه‌های اطلاعاتی آن مملکت عبور کنید. آنگاه خواهید دید که هزاران مرکز تحقیقاتی دنیا شب و روز در حال پژوهش علمی هستند و دستاورد‌های خودشان را در اختیار دیگران می‌گذارند. در آمریکا سالیانه بیش از صد هزار تحقیق علمی به نتیجه می‌رسد و منتشر می‌گردد. این رکورد در کشورهای بزرگ اروپائی که تقریبا جمعیتی معادل ایران دارند حدود بیست هزار تحقیق در سال است. آیا می‌دانید که سهم ایران در حدود سیصد تحقیق در سال است که آن هم اکثرا توسط ایرانیان مقیم خارج از کشور انجام می‌شود؟ اگر در پژمردگی علم و دانش و فرومردن فضای با نشاط علمی در ایران شکی دارید تنها نگاهی به وضعیت غم‌انگیز علوم انسانی در آن مرز و بوم بیندازید. حکومت حتی در حد یک سنجش افکار هم تحمل ندارد. بگذریم از سرنوشت غم‌انگیز ترور امثال دکتر تفضلی یا تهمت زدن به امثال دکتر زرین‌کوب و ده‌ها و بلکه صدها مثال دیگری که در مورد برخورد با اساتید دانشگاه و محققان و مترجمان و اهل فرهنگ آن کشور می‌توان ذکر کرد. جناب آقای احمدی نژاد من هم به خداوند یکتا و پیامبری مردان حق ایمان دارم. باور دارم که هر مذهبی به زبانی حق را بازگو می‌کند. و دنیا و مردمان آن چه بخواهند و چه نخواهند در مسیر یگانگی عالم حرکت می‌کنند. به قول‌ هاتف: که یکی هست و هیچ نیست جز اووحده لا اله الا هواجازه بدهید از همین زبان خودتان برای به شهادت طلبیدن انبیاء استفاده کنم. و سوالاتی اختصاصی را در مورد ایران مطرح سازم: ١- آیا به نظر شما اگر تمام انبیاء الهی و پیامبر بزرگوار اسلام که من و شما به او ایمان داریم، در ایران بودند حاضر می‌شدند چهار هزار و صد و چهل و هشت زندانی را در زندانهای ایران در کمتر از ٤٥ روز اعدام کنند؟ کاری که خوشبختانه یا متاسفانه به دستور مستقیم شخص آقای خمینی در تابستان سال ١٣٦٧ صورت گرفته است و وقتی قائم مقام او یعنی آقای منتظری اعتراض کرده برکنار شده است. قربانیان در گورهای دسته جمعی در خاوران و جاهای دیگر دفن شده‌اند و تا همین امروز یعنی بعد از ١٨ سال هنوز بازماندگان‌شان نمی‌دانند عزیزانشان در کجا دفن شده‌اند و بدتر ازآن ، هنوز هم اگر بخواهند مراسمی برای عزیزانشان برگزار کنند با ضرب و شتم ماموران حکومت مواجه می‌شوند. یکی از سه نفری که ترتیب این جنایت علیه بشریت را داده یعنی آقای پورمحمدی ، توسط شما به عنوان وزیر کشور به کار گرفته شده است. او هم چندین زندانبان را استاندار کرده تا به ملت ایران حالی کند که ایران یک زندان بزرگ است. ٢- آیا به نظر شما انبیای الهی و یا مردان حق و یا اصلا هر فرد عادی که تنها کمی ناموس و شرف داشته باشد، حاضر می‌شود در رأس حکومتی قرار بگیرد که در زندانهای آن به دختران و زنان مردم تجاوز می‌شود؟ نگوئید که چنین چیزی نیست. من هم زمانی که در دهه اول انقلاب سرگرم کارهای مملکت بودم گاهی که چیزهائی می‌شنیدم می‌گفتم صحت ندارد و شایعه ضدانقلاب است. اصلا در تصورم نمی‌گنجید که در زندانهای جمهوری اسلامی عده‌ای حتی به زنان شوهر دار هم رحم نمی‌کنند. خدا را شکر که به زندان افتادم و در اثر اعتصاب غذا مریض شدم و توانستم برای معالجه به عنوان یک مخالف به خارج از کشور بیایم و در نتیجه، دراین سفر مخالفان حکومت به من اعتماد کردند، به سراغم آمدند، و داستانهای خودشان را برایم تعریف کردند. جنایاتی که در حق شان شده است ،و تجاوزهائی که در زندان به آنها شده را بازگو نمودند. اگر شک دارید از دوست عزیزم آقای رضا علامه‌زاده خواهش می‌کنم تا نسخه‌ای از فیلم‌هائی را که در مصاحبه با تعدادی از این خانم‌ها با اجازه شوهرانشان ضبط کرده است برایتان بفرستد. نگوئید اینها مربوط به گذشته بوده است. همین تابستان گذشته اتفاقا در زمان ریاست جمهوری شما ، در کردستان این اتفاق باز هم افتاده است. اگر از خواهر عزیزم که این بلا بر سرش آمده و تن لرزان و خسته‌اش را به خارج از کشور رسانده ، و نیز شوهرش اجازه داشتم نامش را ذکر می‌کردم. اما شما می‌توانید از دستگاه امنیتی‌تان بپرسید لابد به شما نامش را خواهند گفت. آقای احمدی نژادمن در خارج از ایران پای درد دل ده‌ها نفر نشسته‌ام که عزیزانشان در زندانها کشته شده‌اند ، خودشان تا سرحد مرگ شکنجه شده‌اند، طعم آوارگی ، بدبختی و بی‌وطنی را تحمل کرده‌اند، هنوز هم خانواده‌هایشان در ایران زیر فشار هستند اما با افتخار خود را ایرانی می‌دانند و از آن مرزوبوم دفاع می‌کنند و حتی برای آبروی روسای مملکت هم غصه می‌خورند. راستی چرا شهروندانی این چنین آزاده و سرافراز باید از مملکت رانده باشند. نمی‌دانم آیا آن روی سکه جمهوری اسلامی را هم دیده‌اید و یا تنها سرتان به رهبری و مجلس و وزرا گرم است؟ آن روی سکه حاکمیت فعلی ، زجر و شکنجه و تبعید و بدبختی و اعدام است. نمی‌دانم شما و آقای خامنه‌ای چطور می‌توانید در راس چنین حکومتی باشید. من به سهم خودم بابت یک دهه‌ای که با این نظام همکاری کرده‌ام ولو بیشتر در بخش‌های صنعتی بوده‌ام، بارها با خدای خودم خلوت کرده‌ام، توبه کرده‌ام، گریسته‌ام، به انقلابیگری و خشونت‌های آن نفرین کرده‌ام، از قربانیان این خشونت‌ها حلال بودی طلبیده‌ام اما هنوز دلم آرام نیست. تنها امیدم به عفو و رحمت الهی است. ٣- آیا به نظر شما اگر مردان الهی در ایران حکومت می‌کردند حاضر می‌شدند بیش ار ٣٠٠ فقره ترور در داخل و خارج از ایران بکنند؟ آیا به نظر شما وقتی امیر المومنین علی(ع) به قسم خورده‌ترین دشمنانش یعنی خوارج نهروان هم اجازه می‌داد که از او انتقاد کنند و حتی منبر و مجلسش را به هم بزنند و تا دست به اسلحه نبردند او هم دست به اسلحه نبرد، شما و آقای خامنه‌ای حق دارید که مخالفان سیاسی‌تان را ترور کنید؟ در آن مملکت و خارج از ایران از نویسنده تا بازاری ، از خواننده تا هنرپیشه، از فعال سیاسی تا محقق فرهنگی مشمول ترور شده‌اند. لیست بلند بالائی از تروریسم حکومت ایران در دنیا موجود است، نه تنها علیه ایرانی‌ها، بلکه علیه شهروندان سایر کشورها نیز. اکبر گنجی بابت افشای بخشی از این اطلاعات سالها در زندان بود و هنوز هم سایه زندان بالای سر اوست. ناصر زرافشان بابت دفاع از حقوق خانواده‌های قربانیان ترورهای زنجیره‌ای هنوز در زندان است. پرونده ترور در رستوران میکونوس در برلین هنوز نیمه تمام است. عاملان این ترور در زندان هستند. اما پرونده آمرین یعنی آقایان خامنه‌ای،‌ هاشمی رفسنجانی ، ولایتی و فلاحیان هنوز باز است. پرونده انفجار در بیروت ، عربستان سعودی، و سومالی هنوز به جریان نیفتاده است. به لیست این سوالات می‌توان تا حد نوشتن چند کتاب اضافه کرد. به نظرم به عنوان مشت نمونه خروار کافیست. اما در انتهای این مکتوب اجازه بدهید کمی راجع به لیبرالیسم و دموکراسی که به نظر شما دوره اش به سر آمده است بنویسم. جناب آقای احمدی نژادآیا می‌دانید که گوهر لیبرالیسم، حاکمیت عقل است؟ آیا این جمله کانت را در رساله "در باره روشنفکری" که از قول هوراس شاعر قدیم یونانی نقل می‌کند که "جرأت دانستن داشته باش" دیده‌اید؟ این جمله گوهر اصلی لیبرالیسم است. جرأت دانستن داشتن. آیا می‌دانید که فتوای فقهائی مثل آیت‌الله منتظری این است که در عصر غیبت امام زمان (ع) رای مردم حجیت دارد و در واقع خداوند می‌خواهد که کار‌های حکومت بدست مردم و با رای مردم انجام شود؟ آیا می‌دانید که نظر متفکرین بزرگ اسلامی مثل اقبال لاهوری یا دکتر سروش این است که خاتمیت پیامبر اسلام به این معنی است که بشر وارد دوره عقلانیت شده است و در این دوره بنای کار بر این است که امور انسانها با حاکمیت عقل آنها حل شود. بنابر این خواهش می‌کنم برای تخطئه عقل در حکومت ولایت فقیه از خدا و دین خرج نکنید. حداقل ، قرائت‌های عقل گرایانه در تاریخ اسلام ، از معتزله تا کنون را هم مطالعه کنید و آنگاه در یابید که می‌توان به قرائتی از دین قائل بود که راه را برگوهر دنیای جدید ، یعنی عقل مدرن باز می‌کند و اجازه می‌دهد تا نور این گوهر فرا راه بشریت را روشن کند. رمز بقا و بالندگی تمدن غرب هم در روشن نگاه داشتن چراغ عقل و عقلانیت است. این تمدن نه از مسئولین و دست اندر کاران بلکه در پایه‌ای ترین مبانی خودش هم از خودش انتقاد می‌کند. من به عنوان تجربه زندگی خودم به شما می‌گویم که اگر هر کس یا هر حکومت یا هر دستگاهی به نوعی و تحت هر عنوانی ، چه دین ، چه ولایت فقیه ، چه فرقه یا سازمان ، از مردم بخواهد عقل‌شان را تعطیل کنند و افسارشان را به دست دیگری بسپارند ، به نوعی پالانش کج است و یک جای کارش گیر و اشکال دارد و حتما حقّه‌ای در کار اوست. خداوند اولین چیزی که خلق کرده عقل است و گوهری ارزنده‌تر از عقل به آدمی نداده است. بنام خدا و دین او ، دنبال تعطیل عقل نباشید. اما دمکراسی چیزی جز یک روش معین حکومتی نیست که بر محترم دانستن عقل مردم و حاکمیت خرد جمعی استوار است. مهم‌ترین مشخصه آن هم این است که اکثریت مردم می‌توانند آزادانه حاکمین را انتخاب کنند. اقلیت هر چقدر هم که ناچیز باشد، حق حرف زدن و انتقاد کردن دارد و هر گاه هم که این اقلیت اکثریت شود ، می‌تواند حاکمین را قانونی و بدون در گیری و خونریزی از حکومت پائین بیاورد. هر چه هم این مکانیزم عزل حاکمین توسط مردم و انتقاد از حاکمین ، سهل‌تر ، باز‌تر و عملی‌تر باشد ، به همان نسبت آن حکومت دمکراتیک‌‌تر است. در همین آمریکا ، نسبت به همین آقای بوش که شما به خیال خودتان او را به باد انتقاد گرفته‌اید ، روزانه دهها برابر آنچه شما نوشته‌اید از او سوال و انتقاد می‌شود ، آن هم حرف‌های حسابی و دقیق ، سوال‌های جدی و کارشناسانه ، با ذکر دهها عدد و رقم ، از جزئی‌ترین امور تا کلی‌ترین کار‌ها. همین حرف‌های شما در مورد ١١ سپتامبر و ابهام در آن ، بسیار عمیق‌تر در فیلم مستندی به تصویر کشیده شده است. کارگردان این فیلم برنده جایزه اسکار شده و فیلم هم در تمام سینما‌ها به نمایش در آمده است. یا در هر کدام از کشور‌های دمکراتیک غربی که بروید ، روزنامه‌نگاران زبان گویای ملت هستند و روزانه حاکمین را به چهار میخ می‌کشند. نه مثل ایران که تا کنون بیش از صد روزنامه توقیف شده و روزنامه‌نگاران به غل و زنجیر کشیده شده‌اند و بعضی هم مثل زهرا کاظمی دچار شکنجه و تجاوز در زندان شده و سپس به قتل رسیده‌اند. در همین آمریکا ، تقلب رئیس جمهوری مثل نیکسون در انتخابات ، توسط دو روزنامه‌نگار افشا می‌شود و وقتی کار به دادگاه می‌کشد و این تقلب اثبات می‌شود ، رئیس جمهوری استعفا می‌دهد و زمین ادب را می‌بوسد و به خانه‌اش می‌رود. در ایران وقتی یکی از کاندیداهای انتخابات مثل آقای کروبی اعتراض می‌کند که تقلب شده است ، یا دهها کاندیدا توسط شورای نگهبان ، یعنی ارگانی که خود را قیم مردم و مردم را صغیر و مهجور می‌داند ، رد می‌شوند ، کک هیچ کس هم نمی‌ گزد. آقای احمدی‌نژاد، در این نوشته خیلی با خودم کلنجار رفتم که شما را رئیس جمهوری خطاب کنم. اما دیدم دست و دلم به این کار نمی‌رود. چون مکرر در مکرر از دست اندر کاران انتخابات در وزارت کشور شنیده‌ام که تنها ١٦ میلیون نفر در انتخابات ریاست جمهوری گذشته شرکت کرده‌اند ، یعنی ٢٥ در صد دارندگان حق رأی. افزایش آن به ٢٧ میلیون با تقلب بوده است و رساندن رأی شما هم از ٨ میلیون به ١٧ میلیون ، ناشی از تقلب بوده است. یعنی با تقلب یک اقلیت مطلق بر اکثریت مردم حکومت می‌کند و مردم هم راهی برای اعتراض ندارند. وضع آقای خامنه‌ای ، یعنی حاکم اصلی که مادام العمر بر مسند رهبری کشور تکیه زده ، از این هم بدتر است. تنها ٥ در صد از دارندگان حق رأی در تهران ، در انتخابات گذشته خبرگان رای داده‌اند و ایشان مورد تائید خبرگانی است که همگی دست چین شده توسط خودش هستند. مردم هیچ راهی برای شکایت از عملکرد رهبری ، انتقاد از او و یا عزلش ندارند. تنها باید دعا کنند که او بمیرد یا دست به شورش و انقلاب بزنند. بیائید لحظه‌ای با خودتان رو راست باشید. اگر واقعا رای مردم برای شما و آقای خامنه‌ای مهم است و معتقدید که عملکردتان در نهایت باید موجب رفاه و آسایش و عدالت در میان مردم شود و مورد تائید آنان باشد ، خود را در یک انتخابات آزاد و با نظارت بیطرفانه بین‌المللی به رای مردم بگذارید و در رقابت با کاندیداهای واقعی مردم قرار بگیرید. یا بهتر از آن ، اجازه بدهید مردم در یک رفراندم به صورت آری یا نه ، به جمهوری اسلامی رای مجدد بدهند. چون الان ، بعد از ٢٧ سال ، معلوم شده که داخل جمهوری اسلامی چیست و مردم حق دارند که به آن آری یا نه بگویند. بخصوص از آقای خامنه‌ای بخواهید که ایشان خودش و نظام جمهوری اسلامی را به رای آزاد مردم بگذارد. چون شما هم ذیل سر فصل ایشان قرار دارید و قضاوت در مورد ایشان تکلیف شما را هم معلوم می‌کند. به نظرم رأی آزاد مردم سرنوشتی بدتر از آقای رفسنجانی در انتخابات مجلس ششم برای آقای خامنه‌ای رقم خواهد زد. فکر نمی‌کنید این همان کابوس مقام رهبری است؟ یعنی ترس از رجوع به افکار عمومی و به قضاوت طلبیدن مردم. جناب آقای احمدی نژاد: دمکراسی نوین ، یکی از مهم‌ترین کشفیات بشر در عصر جدید است. این روش کمک کرده تا بشر وسوسه حکومت مردمان خطاناپذیر و مافوق بشری را کنار بگذارد و بپذیرد که حکومت کار آدم‌های معمولی و خطاپذیر است. دمکراسی چیزی جز تعبیه روش‌های مناسب برای کنترل حکومت‌گران نیست. شما هم بهتر است بجای خط و نشان کشیدن برای دموکراسی ، بپذیرید که حکومت از امور عقلی است و خداوند هم اراده کرده که امر حکومت توسط خود بشر و با کمک عقل او مدیریت شود. برای استبداد از نوع حاکمیت فقها در ایران هم ، از خدا و پیغمبر خرج نکنید. این رهبران غربی هر چه و هر که باشند ، هر جنایت و یا کار درستی که بکنند ، حداقل در کشور‌های خودشان از مردم می‌ترسند و برای افکار عمومی‌شان احترام قائلند. ناچارند به خواست مردم تن بدهند و برای کشور‌های خودشان خوب کار کنند. شهروندان‌شان در ممالک‌شان با رفاه و آسایش زندگی می‌کنند و هر روز از حکومت و حکومت‌گران نمی‌ترسند. شما هم بهتر است بجای نسخه نوشتن برای دیگران و سینه به تنور چسباندن برای مردم دیگر کشور‌ها ، به فکر مردم خودمان باشید. به وعده‌هائی که به مردم داده‌اید ، عمل کنید. برای گرانی چاره‌ای پیدا کنید. مشکل بیکاری را حل کنید. دست دزدان و قاچاقچیان سپاه و سایر ارگانها را از نفت و سایر امور اقتصادی کشور کوتاه کنید. چاره‌ای برای تجارت دختران معصوم و فقیر ایران به شیخ‌نشین‌ها پیدا کنید. راهی برای حل مشکل خانمانسوز اعتیاد جوانان کشور بیابید و به فکر دهها مشکل کوچک و بزرگ و ریز و درشت مملکت باشید. حالا که به هر کیفیت و با هر روشی در راس دستگاه اجرائی کشور قرار گرفته‌اید ، به جای شاخ و شانه کشیدن یا نصیحت کردن رهبران دنیا ، کمی به داد مردم خودمان برسید. سرتان به کار خودتان باشد و این بچه بازیها را کنار بگذارید. تصویر تان در دنیا بیشتر شبیه عیدی امین شده است. لااقل به فکر آبروی مملکت باشید. و ما توفیقی الاّ بالله محمد محسن سازگارا٢٣ اردیبهشت ماه ١٣٨٥

Friday, May 12, 2006

نگذاریم فیض مهدوی اعدام شود

نگذاریم فیض مهدوی اعدام شود
جمشید پیمان
این که ولی الله فیض مهدوی برای ماندن بر سر آرمانش چه بهایی را می پردازد ، فقط و فقط به خودش مربوط است . این که رژیم جناینکار جمهوری اسلامی او را اعدام می کند ، همچنان که حجت زمانی را اعدام کرد ، بدون تردید به ما مربوط است. میگویم " به ما " . هیچکس چه بخواهد و چه نخواهد از شمول این ضمیر اول شخص جمع ( ما ) بیرون نمی ماند. هنگامی که رژیم جنایت پیشه فیض مهدوی را به جرم هواداری از یک سازمان سیاسی و مخالفت با وضع موجود اعدام می کند ، در حقیقت حکم اعدام همه ی کسانی را که مخالف سیاسی او هستند صادر میکند. با اعدام فیض همه ی آزادی خواهان و دگر اندیشان را اعدام می کند. و این نمی تواند به ما مربوط نباشد چه آن بخش از مایی که با فیض مهدوی و آرمانش و سازمانش مخالفیم و چه آن بخشی که از لحاظ آرمان و شیوه مبارزاتی و مشی سیاسی همراه و همسو با فیض مهدوی هستند. جدا از " ما "، کسانی که وجودشان و حیاتشان با وجود و حیات فیض ها و حجت ها در تضاد قرار دارد، از جمله سرسپردگان به رژیم جمهوری اسلامی ، بیش از هرکسی پایشان در این قضییه گیر است و دیر یا زود باید حساب جنایاتشان و همراهی هایشان با جنایکاران را پس بدهند . و یقینا پس خواهند داد حتی اگر پیش از فرارسیدن روز حسابرسی، مرگشان فرا رسد.آن بخش از مایی که لا اقل در آزادی خواهی و در مخالفت با رژیم جنایتکار حاکم، با فیض مهدوی وجه اشتراک داریم باید هم اکنون حساب پس بدهیم. به چه کسی؟ به خودمان و نه هیچ کس دیگر. به وجدانمان . به صورتمان در برابر آیینه ی تمام نمای واقعیت. اعتراض ما به اعدام فیض مهدوی نه از مقوله ی انجام وظیفه و نه از این بابست که نگذاریم شتر اعدام کردن رژیم در خانه ی دیگری بخوابد. اعتراض ما که آزادی خواهیم فقط و فقط باید در جهت تعمیق هرچه بیشتر مبارزه برای آرمان آزادی خواهی باشد. آرمانی که حجت زمانی ها و فیض مهدوی ها و ده ها هزار چون اینان طی بیست وهفت سال گذشته جانشان را بخاطرش در طبق اخلاص نهادند. فیض مهدوی در پیامش از درون سیاه چال رژیم باصراحت این را می گوید ، آنجا که اظهار می دارد: من برای آزادی، عدالت و ایران اعدام می شوم. و ما . . . بخاطر آزادی ، عدالت و ایران نگذاریم فیض مهدوی اعدام گردد. من شخصا با این ایده مخالفم که چون سازمان ها و مجامع حقوق بشری و یا ارگان های بین المللی نظیر سازمان ملل متحد گویا درزیر سلطه ی مثلا امپریالیست ها هستند و جز به منافع خودشان و یا امپریالیست ها ، نمی اندیشند ، پس به آنها متوسل نشویم. ما باید اگر می توانیم هر فرد و هر سازمان و تشکیلات محلی و ملی و بین المللی را علیه اقدامات جنایتکارانه رژیم و در این مورد علیه اعدام فیض مهدوی بسیج کنیم و با خودمان همراه سازیم. جان فیض مهدوی، جان آزادی ، از چنان ارزش والایی برخوردارست که برای نجاتش بدون ذره ای تردید باید حتی به دولت ها و سازمان هایی متوسل شویم که در موجودیت این رژیم برای خودشان منافعی دیده اند و می بینند. درست نیست که با چنین دیدی و با نگریستن از پشت شیشه های تیره ی چنین عینکی نظاره گر به دار کشیدن یک آزادی خواه دیگر شویم.چنین نیست که در این جهان شش میلیاردی، آزادی و آزادی خواهان ایران غریب و بی کس باشند. ما باید یارانمان را ، هوادارانمان را، همراهان و همسویانمان برای کسب آزادی را بیابیم و با خود همگام سازیم . باید آنها را بیابیم و به مدد خودمان برانگیزانیم ولو از طریق ردیاب ها و سایلی که و جود دارند و در اختیار صاحبان قدرتند. هزینه ی معنوی چنین کاری بسیار اندک تر از منزه طلبی های افراطیست که ما را به سکوت و شانه خالی کردن از زیر بار عمل می کشاند. جان فیض مهدوی جان آزادیست. بکوشیم آن را از مرگ برهانیم، با هر قیمتی .

Thursday, May 11, 2006

بخوان ای همسفر با من

دست از طلب ندارم تا کام من بر‌آیدیا تن رسد به جانان یا جان زتن بر آید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگرکز آتش درونم دود از کفن بر‌آید
وقتی پیام صوتی ولی الله فیض مهدوی را شنیدم بی‌اختیار یاد یک زندانی سالهای 60 افتادم آخه آنهم حکم اعدام گرفته بود .تابستان 60 وقتی در آهنی باز شد زندانی با یک تیشرت قرمز و شلوار جین با یک کیسه نایلون که وسایلش را در آن قرار داده بود وارد بند عمومی شد . صورت درشت و سبزه و استخوانی داشت و در ابتدای ورودش با هیچ کس حرف نمی‌زد و با چشمهای درشتش همه را یکی یکی نگاه می‌کرد تا ببیند کسی را می‌شناسد ؟با هم همراه دو تا از بچه‌های دیگر سر یک تیکه پارچه هم سفره شدیم و باهم غذا می‌خوردیم . وقتی بهش یواشکی گفتیم جاسوس بند کیه دیگه خیالش راحت شد و هر وقت رسول جاسوس بند خواب بود یا تو راهرو می‌رفت با بچه‌ها گرم می‌گرفت وحرف می‌زد اسمش« یدالله آقا بهشت » بود و از بچه‌های مجاهدین تشکیلات شاخه گیلان بود و لو رفته ، و دستگیر شده بود .وقتی فهمیدم زندانی زمان شاه هم بوده برای من ستودنی‌تر شد و هر از گاهی نزدیکش می‌شدم و باهاش حرف می‌زدم تعریف می‌کرد و می‌گفت آنقدر با کابل کف پاهایش زده بودند که پاهایش عین متکا شده بود و با همان وضع آنرا به انفرادی برده بودند و بعد از اینکه پاهاش بهبود پیدا کرده بود و می‌توانست راه برود پیش ما به بند عمومی آورده بودند دو سه سالی بزرگتر از من بود و همه بچه‌های بند احترام خاصی براش قاثل بودندیادمه روزی که او را برای محاکمه بردند مثل ولی الله فیض مهدوی بدون وکیل و بدون شاهد و بدون هیئت منصفه محاکمه‌اش کردند و حاکم شرع که الان اسمش را به یاد ندارم تو چند دقیقه حکم اعدامش را صادر کرده بود و به او گفته بود ظرف چند روز دیگر اعدام خواهد شد وقتی از دادگاه برگشت زود رفتم دم درو گفتم یدالله چی شد ؟گفت حکم اعدامم را دادن دستمو همینجوری نگاهش کردم نمی‌دونستم چی بگم گفتم شاید می‌خوان بترسونند !گفت نه بابا می‌دونم اعدامم می‌کنند . روز بعد پاسدار باقری دم در آهنی بند داد زد... یدالله آقا بهشت ملاقات داری !!ما همه تعجب کردیم آخه اونموقه به هیچکسی ملاقات نمی‌دادندیدالله رفت و بعد ازیک ربع برگشت گفتم چی شد راستی ملاقات داشتی ؟گفت آره گفتم کی بود ؟گفت یکی از دوستان بچه‌گی و هم مدرسه‌ایم که خیلی باهم رفیق بودیم آمده بود آخه بعد از انقلاب اون فرمانده سپاه پاسداران شده بود و من هم راه‌م را از او و دارو دسته‌اش جدا کرده بودم .گفتم خوب چی می‌گفت ؟ جواب داد ...بهم گفت که فردا قراره اعدامت کنند بیا این قلم و کاغذ را بگیر و دوکلمه بنویس جزء مجاهدین نیستی و محکومشان کن و از زندان بیرونت می‌آورم و با ما همکاری کن و به زندگیت برگرد .گفتم خوب تو چی گفتی ؟ خندید و ساکت شد بعد بهم گفت تو چی فکر می‌کنی ؟ من مثل برق گرفته‌ها هاج و واج نگاهش می‌کردم بعد ادامه داد گفتم نه من فروشی نیستم دنبال پست و مقام هم نیستم تن به ذلت هم نمی‌دم !امروز ولی‌الله درست همان حرفهای یدالله را بعد از 26 سال تکرار می‌کند آنروز تو بی‌تفاوتی افکار عمومی دنیا یدالله را به قربانگاه بردند .شب قبلش دیدم صدایی از تختش می‌آید گوشهامو تیز کردم دیدم سرود « بخوان ای همسفر با من » را همینطور که دمرو خوابیده داره زمزمه می‌کنه و داشت با خود و خدایش تجدید عهد می‌کردروز بعد او را برای اعدام صدا کردند بچه‌ها ریختن رو سرش و آخرین بوسه‌ها را بدرقه راهش کردیمآنروز تا آخر شب سکوت عجیبی تو بند عمومی بود وهیچکی هیچ حرفی نمی‌زد ...حالا آنروز تو بی‌تفاوتی این دلاوران را تیرباران می‌کردند و خبرها به بیرون نمی‌رسید الان که تکنولوژی و سطح ارتباطات ارتقاء یافته و می‌شود صدای مظلومیت را به گوش جهانیان رساند چرا باید هنوز هم سکوت کنیم !! فیض مهدوی تو زندان رجایی شهر و با این همه تهدید و خطر پیامش را بیرون فرستاده حالا من که تو خارج از کشور تو یک جامعه باز و آزاد زندگی می‌کنم آیا نمی‌تونم صدایش را به مردم دنیا برسانم !!شروع کردم به ترجمه ایتالیایی پیام فیض مهدوی و برای سایتهای ایتالیایی ایمیل کردم و به کمک عزیزان سایت انجمن زنان دموکرات ایرانی در ایتالیا از برنامه زاپینگ آلدو فربیچه تو رادیوسراسری ایتالیا وقت گرفتیم هر چند کوتاه بود ولی بهر حال مسئله اعدام فیض مهدوی را مطرح کردم و از آنها پرسیدم چه باید کرد و ما چه می‌توانیم بکنیم و مجری برنامه می‌گفت بهترین راه فشار از طریق وزارت امور خارجه است البته وزارت امور خارجه اطلاع دارد . و قسمتهایی از پیام فیض مهدوی را مجری برنامه خواند وبشدت تحت تاثیر پیام این دلاور زیر دار قرار گرفت ...
برای امضا بیانیه اینجا را کلیک کنید
طومار برای جلوگیری از اعدام ولی‌الله

Monday, May 08, 2006

به کدامين گناه ؟


به کدامين گناه ؟
بيژن نيابتي


برای ولی اله فيض مهدوی و همه خونهای گذشته و آينده ای که انتقام ناگرفته شده بر خاک ريخته و می ريزد .

زمانی دور ، عزيز از دست رفته ای از نزديکترين کسانم که رنج دوری مرا و فشار همزمان ارتجاع حاکم را تاب نياورده بود ، در تماسی بر سرم فرياد کشيده بود که آخر چه سودی است حاصل اين همه درد و رنج و محنت ؟ تا به کجا ؟ چقدر آخر اشک و خون و فراق ؟ چه حکمتی است در اين يکدندگی شمايان ؟ آخر مگر خودت هميشه نمی گفتی که کار جهان را بی گمان حساب و کتابی است ؟ پس اين " مبارزه با سر " شمايان را چه حساب و کتابی است ؟ آخر ............

و من آنروز که بتازگی تلخی " شيرينی " آذرم را نيز در کام داشته و بار تناقض پر رنج " رفتن " او ( رفتنی که خود بيش از همه در آن مسئول بودم ) و " ماندن " خود را بر دوش می کشيدم ، بی هيچ تلاشی برای هر گونه کار توضيحی و اقناعی و .....

تنها گفته بودم که :

من برای شرفم می جنگم ! خلق و انقلاب بهانه است !

من برای آرمانم می جنگم ! تشکيلات تنها ابزار است .

من تن نمی دهم . نه برای " آنان " ، که برای خودم .

" خودی " که آرمانش " آزادی " است و " آگاهی " .

" خودی " که تن دادن به ظلم و جهل را بر نمی تابد . نه بخاطر آنکه تنها " ديگران" از آن سود می برند ، بل از آن جهت که " ضد " آرمانش هست . از آن جهت که تنها طريق تحقق " آدميتش " هست .

و اينک با شنيدن صدای تو ، دوباره آتشی در جانم شعله می کشد . صدای تو که آرام آرام بسوی مرگ می روی و ما که دوباره مانده ايم . اما همچنان استوار و پا برجا .

چشم در چشم دژخيمان و با زهر خندی بر سکوت " سياست بازان " . پاهايمان را همچنان بر زمين سخت و دندانهايمان را بر روی هم می فشاريم و از جايمان تکان نخواهيم خورد تا به آخر ، تا بدانجا که ديگر نه از جلاد نشانی بماند و نه ضرورتی برای همکاری با جلاد و نه از اعدام و نه شکنجه و نه دروغ و نه سالوس و نه ..... آری تنها کلمه است که می ماند و کلام تو ، مستقل از آنکه با تو چه رود ! بر جای خواهد ماند و روان ما را سيراب خواهد کرد .

که تو آن جرعه آبی که
غلامان به کبوتران می نوشانند ،

از آن پيش تر که
خنجر بر گلوگاهشان نهند .

" حکم اعدام " تو و " حجت " ، تنها دردناک نبوده و نيست ، " افشاگر" هم هست . افشاگر آنانی است که خود را به معرض فروش گذاشته اند و ديگران را نيز دعوت به سازش با جلاد کرده و می کنند . افشاگر ماهيت واقعی " سيستمی " است که " اصلاح " شدنی نيست . " سرنگون " کردنی است .

به " راه " آمدنی نيست ، از سر " راه " برداشتنی است .

و ما را از اين " راه " بازگشتی نيست که تمامی پلهای پشت سرمان را خود ، مغرور و سرود خوان ، منفجر کرده ايم .

و اين همان معجون جادويی است که زخم سينه هامان را مرهم است و ادامه راه را انگيزه .

و اين کمترين چيزی است که به تو مديونيم .


نامت سپيده دمی است که

بر پيشانی آسمان می گذرد

متبرک باد نام تو

Friday, May 05, 2006

از جمعه تا جمعه در ایران (61)

از جمعه تا جمعه در ایران (61)
سلامی چو بوی خوش آشنا

تیک تیک ساعت
تحولات در خصوص مسئله ی اتمی رژیم آخوندی با گزارش جدید محمد البرادعی این هفته وارد دور تازه ئی گردید. رئیس آژانس بین المللی اتمی اعلام کرد که دیکتاتوری مذهبی دست به ,, آزمایشاتی بروی پلوتونیوم ,, زده است. امری که خود تائیدی دیگر بر فعالیت های آخوندی برای دست یابی به سلاح اتمی است و در خود تمامی ادعاهای گذشته ی رژیم مبنی بر ,, صلح آمیز ,, بودن پروژه های اتمی را خنثی کرده و آن چهره ی دغلباز و دروغ گوی دیکتاتور را عریان می نماید. اکنون با این گزارش و تصمیم بر ارسال پرونده به شورای امنیت سازمان ملل در ماه مارس گذشته، وضعیت برای آخوندها بسیار پیچیده تر و تصمیم گیری های بین الملل متعاقبا دشوارتر شده است . البرادعی در بخشی از اين گزارش خود به دو نکته ی مهم دیگر نیز اشاره می نماید. نخست رژیم بر خلاف تمامی در خواست های بین الملل به روند ساختن ,, راکتور آب سنگین در اراک,, همچنان ادامه میدهد و همچنین از تصویب ,, فوری و اجرای کامل پروتکل الحاقی ,, طفره میرود.این دو محور بعلاوه افشاگری در خصوص ,, آزمایشات بر روی پلوتونیوم ,, ضریبی دیگر و تائیدی بر سمت و سوی پروژه ی اتمی و غیر صلح آمیز آخوندی و تلاش آنها برای ساختن سلاح اتمی است.
در این گزارش به آه و ناله های آخوندی مبنی بر ,, عودت پرونده از شورای امنیت ملل متحد به شورای حکام آژانس در وین ,, نیز اشاره ئی کوتاه شده است. آخوندها که با این جملات ذوق زدگی خود را نتوانستند پنهان نمایند, معاون سازمان انرژی اتمی رژیم را در فردای آن روز به صحنه فرستاده تا حرف دل خود را به بیان روشنتری بازگو نماید. سعیدی در مصاحبه ئی با تلویزیون دولتی میگوید: ,, تهران اجازه می دهد بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی از مراکز اتمی ایران بازدید کنند، به شرط آن که قبلا اجازه بازرسی دریافت کرده باشند و شورای امنیت رسیدگی به پرونده ایران را متوقف کند. این گزارش اگرچه راضی کننده برای ما نیست و اعتقاد ما این است که آقای البرادعی می توانستند بهتر از این گزارش را تنظیم کنند، با این حال به نکات مهمی اشاره کردند. اولین نکته این است که ایران اعلام آمادگی کرده طی نامه ای که روز پنجشنبه به آژانس داد، مسائل باقیمانده ای که ایشان در گزارش فوریه به آن اشاره کرده، آماده است در چارچوب مقررات و قوانین بین المللی حل و فصل کند».
نمونه ی چنین جمله بندی هائی نیز بکرات طی این هفته از سوی پاسدار علی لاریجانی , دبیر شورای امنیت ملی بکار گرفته شده است. در کنار این آرزو , دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران تلاش زیادی بخرج میدهد تا معضل هسته ئی اش با جامعه جهانی را بعنوان ,, مسئله ی ملی ,, قلمداد نماید. پنداری در ایران آخوندزده و با خفقان سیاهی که براه است, مردم و جریانات سیاسی با نگرش های مختلف خواهان ادامه ی این روند و مالا رسیدن دیکتاتور به سلاح اتمی اند. این بزرگترین دروغی است که رژیم در این اواخر دست به آن زده است. در روند این حاکمیت , ایرانیان اکنون به آن نقطه رسیده اند که هیچگونه سنخیتی با سیاست های جنگ طلبانه و میهن بر باد ده ی آخوندی ندارد, چه رسد به آنکه , اینگونه سیاست های ضد مردمی را در راستای ,, منافع ملی اشان ,, تائید نیز نمایند. آنچه که به نیروهای سیاسی و مردم بر میگردد, آنها در چنگ دیکتاتور خودکامه ئی هستند که ابراز عقیده را از هر تنابنده ئی در ایران سلب کرده و دسته دسته دگر اندیشان را به پای جوخه های اعدام برده و یا روانه ی سیاه چالهای قرون وسطائی اش نموده است. حال این آمار و ارقام را آخوندها با استناد به چه ,, آرائی و یا همه پرسی ,, بخورد جهانیان میدهند, خود ریشه در جوهر دغل و ریای آنها دارد و بس. به بیان دیگر این دست یابی به سلاح اتمی که در اصل رمز بقای رژیم آخوندی است و کشور را دارد به کام جنگ دیگری سوق میدهد, اصلا و ابدا ,, غرور ملی ,, ایرانیان نیست, بل باعث ,, نگرانی و ضد منافع ملی ,, ما ست. رژیم به عمد جامعه جهانی و منطقه را بسوی ,, ناامنی و هرج و مرج ,, می کشاند و تلاش دارد تا با دست یابی به سلاح اتمی تعادل را در منطقه به نفع دیکتاتوری اش بر هم بزند. این حرفی نیست که تنها ما مخالفان دیکتاتوری مذهبی به زبان می آوریم, بلکه بالاترین مقامات آخوندی به صراحت و بدون پرده از آن سخن به میان می آورند. پاسدار محسن رضائی دبیر شورای تشخیص مصلحت نظام در دانشگاه اهواز میگوید: ,, امروز وقت جهاد است. جهاد برای تبدیل شدن ایران به‌یك امپراتوری بزرگ اسلامی در منطقه‌ی خاورمیانه است. هر وقت در طول تاریخ به‌ملت ایران اجازه دادند و راه ‌افتادند امپراتوری تشكیل دادند..... بحث بمب اتم نیست، بحث بزرگتر از بمب اتم است ......بیش از چند سال است كه نظام جمهوری اسلامی با تدوین چشم‌انداز آینده، یك خیز جدید برای شكستن حصارها در پیش گرفته است. از‌جمله این حصارها، حصار فن‌آوری، حصار مسائل بانكی و پولی و مبادلات تجارت با دنیاست كه شكسته شدند. اما این‌بار محاصره خیلی جدیست. شكستن این محاصره ما را به‌آرمانهای نهایی انقلاب می‌رساند و خدای نكرده شكست در این وضعیت تمام تلاش‌های گذشته‌ی انقلاب را به‌باد خواهد داد.»

بهر رو انتشار گزارش جدید, گمانه زنی در خصوص وضعیت و روند پرونده ی اتمی رژیم را افزایش داده است تا جائیکه اکنون سخن از ,, پیش نویس قطعنامه ی آتی شورای امنیت ,, علیه دیکتاتوری مذهبی به میان آمده است. بنا بر اخبار تائید نشده , در متن جدید یک فرصت یک ماهه دیگر به آخوندها داده شده است تا ضمن دست کشیدن از غنی سازی ,, شفافیت سازی ,, نمایند. همچنین این قطعنامه سمت سوی ,, تحریم های هوشمندانه و هدف دار ,, را نیز مد نظر قرار داده است که آن روی دیگر تحریمات اقتصادی, مالی و دیپلماتیک در چهارچوب بند هفت منشور ملل متحد می باشند. درصورتیکه این چهارچوب مورد توافق اصولی اعضاء دائمی شورای امنیت قرارگیرد, در آنصورت میتوان به یقین نتیجه گیری نمود که روند اوضاع و سرعت گرفتن قضایا چشم انداز روشنی برای برون رفتن از بحران اتمی را به نمایش نمی گذارد. یقیننا تیک تیک ساعت و گذشت زمان دیگر به کام دیکتاتوری مذهبی نیست.
بزرگترین زندان
این هفته , هفته ی رسیدگی به ,, سیاه کاری و ناحقی های ,, دیکتاتوری مذهبی در حق مطبوعات و رسانه های گروهی در ایران بود. در این راستا اخبار متعدی به بیرون درج نموده است که از آن جمله باید از محاکمات خود سرانه و دادگاههای بدوی علیه دگراندیشان , مدیران رسانه های داخلی و وبلاگ نویسان نام برد. وضعیت سانسور و رعب و وحشتی که گزمگان ارتجاع در داخل براه انداخته اند, ظاهر پایانی بر آن متصور نیست. شکایت پشت شکایت و گزارش پشت گزارش است که از دستگاه ممیزی و سیاست های سرکوبگرانه ی رژیم در مجامع بین الملل صورت میگیرد. در ایران آزادی و امنیت شغلی خبرنگاران و روزنامه نگاران در خطر جدی قرار دارد و رژیم آخوندی اصولا هیچگونه تمایلی به بهبود وضع نشر و آزادی های ندنی و مطبوعاتی نشان نمی دهد. ضرب و شتم، تهدید و زندانی کردن روزنامه نگاران به امری عادی و مرسوم تبدیل گردیده که همواره در پی دستگیری های خود سرانه , شکنجه ی آنان را نیز به همراه دارد.اعمال سیاست های سرکوبگرانه متاسفانه را به خود سانسوری و خود ممیزی برده است و مطالب و انتشارات را از محتوی خالی نموده است. رادیو فردا ضمن مصاحبه با یکی از نویسندگان در رابطه با وضعیت سرکوب و خفقان آخوندی از جمله میگوید:
,, اين شاعر در آستانه برگزارى نمايشگاه كتاب با انتقاد از وضعيت نشر و اخذ مجوز چاپ كتاب در ايران گفت: ,وقتى كتاب نويسنده‌اى مجوز نمي‌گيرد تنها او از نظر مالى متضرر نمي‌شود بلكه ناشر، كتابفروش، حروفچين و ده‌ها نفر ديگر در اين ميان خسارت مي‌بينند. در اين وضعيت ناشران هم مجبورند كتاب‌هاى قبلى شان را براى شركت در نمايشگاه كتاب تجديد چاپ كنند و هزينه كلانى را هم بابت اجاره غرفه شان در نمايشگاه بپردازند. در اين شرايط سطح كيفى كتاب‌ها نيز پايين مي‌آيد. از يكى از ناشران كتاب هاى ادبى پرسيدم چه كتاب هاى جديدى در نمايشگاه امسال داريد؟ گفت: فقط چند جلد كتاب آشپزى! خب، شما فكر مي‌كنيد نمايشگاهى با اين وضعيت ارزش بازديد دارد؟ بسيارى از همكاران من نمايشگاه امسال را تحريم كرده‌اند.,,
ظلل الله حکومت میراند و میر غضبان با شلاق و شکنج و زندان برای آزاداندیشان مین , خط و نشان می کشند. نمونه ی دیگر ی که در این هفته اعلام شد, خبر محاکمه ی مدیر مسئول روزنامه ی آسیا به جرم چاپ عکسی از خانم مریم رجوی پس از جریانات 17 ژوئن در فرانسه بود. خبرگزاری دولتی ایسنا در این رابطه می نویسد:
,, جلسه‌ي رسيدگي به اتهامات مديرمسوول روزنامه‌ي آسيا سوم ارديبهشت ماه در شعبه‌ي 76 دادگاه كيفري استان تهران برگزار شد. در اين جلسه تبليغ به نفع گروه‌هاي مخالف نظام و گروهك منافقين و ترويج مطلبي كه به اساس نظام لطمه وارد مي‌كند، از جمله اتهامات وي عنوان شد. هيات منصفه‌ي مطبوعات، مديرمسوول روزنامه‌ي آسيا را مجرم تشخيص داد و وي را مستحق برخورداري از تخفيف در مجازات ندانست. به دنبال اعلام نظر هيات منصفه مطبوعات، شعبه‌ي 76 دادگاه كيفري استان تهران، ساقي باقري‌نيا مديرمسوول روزنامه آسيا را به 6 ماه حبس تعزيري محكوم كرد.,,
گزارشگران بدون مرز یکبار دیگر ایران تحت حاکمیت آخوندی را ,, همچنان بزرگترین زندان ,, برای خبرنگاران, روزنامه نکاران و وبلاگ نویسان معرفی کرد.به گفته ی گزارشگران بدون مرز ,, در طی سال گذشته ١٣ روزنامه نگار و وبلاگ نویس دستگیر و بازداشت و در اول ژانویه ۲۰۰۶، پنج روزنامه نگار همچنان در پشت نرده های زندان بسر می بردند. تهدید، احضار، بازجویی و بازداشت خودسرانه به شکل چشم گیری افزایش یافته است. بسیاری از روزنامه نگاران ایران در حال حاضر با سپردن وثیغه های سنگین در بیرون از زندان بسر می برند...... علاوه بر افزایش صعودی احضار و تهدید روزنامه نگاران، سانسور روزنامه ها توسط ارگان های مختلف حکومتی از دادستان تهران تا شورای عالی امنیت ملی و وزارتخانه های فرهنگ و ارشاد اسلامی و اطلاعات، در سال گذشته تعداد بازهم بیشتری از روزنامه نگاران ممنوع خروج شدند,,
گزارش اخیر این سازمان که وظیفه ی حراست و ارزیابی از حقوق روزنامه نگاران را عهده دار شده است, از چند بخش تشکیل میگردد , که در یک بخش از آن ضمن بررسی وضعیت و سابقه ی دولت ,, عصاره ی نظام ,, وی را یکی از ,, دشمنان آزادی مطبوعات ,, خطاب کرده و از رویکر های دولت وی از جمله مینویسد:
,, ایران : محمود احمدی نژاد رئیس جمهورفرمانده سابق سپاه پاسداران، محافظه کار افراطی . محمود احمدی نژاد در ١٣ مرداد ماه سال گذشته به ریاست جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد. وی با انتخاب صفار هرندی به وزارت فرهنک و ارشاد اسلامی، همه ی مسئولان اصلاح طلب این وزارت خانه را با محافظه کاران جایگرینی کرد. مسئولان به قدرت رسیده در دستگاه احمدی نژاد همان کسانی هستند که از سال ١٣٨٠ "اطلاعات موازی " را تشکیل دادند. این نیروها با مصونیت کامل از مجازات، نقش اصلی در سرکوب روزنامه نگاران و روشنفکران ایرانی در سالهای اخیر بازی کرده اند. بسیاری از وزرای دولت احمدی نژاد از ماموران اطلاعاتی و یا مسئولان سپاه پاسداران هستند و تعدادی از آنها به ویژه در جنایات سیاسی انجام شده موسوم به "قتل های زنجیره ای" در سال ١٣٧٧، و دستگیری و شکنجه روزنامه نگاران در سالهای بعد دست داشته اند.,,

هفته ی خوبی برایتان آرزومندم مهرداد هرسینی

Thursday, May 04, 2006

محسن کديور از دستگيری رامين جهانبگلو فيلسوف ايرانی خبر داد


محسن کديور از دستگيری رامين جهانبگلو فيلسوف ايرانی خبر داد
03/05/2006
رامين جهانبگلویک روحانی برجسته در ایران می گوید رامین جهانبگلو فیلسوف و نویسنده ایرانی به اتهامات نامشخص دستگیر شده است.
محسن کدیور این خبر را روز چهارشنبه در گردهمائی انجمن صنفی نویسندگان و روزنامه نگاران در تهران، که به مناسبت روز جهانی آزادی مطبوعات برپا شده بود، اعلام کرد و گفت مقامات امنیتی دلیلی برای دستگیری جهانبگلو، ارائه نداده اند. عقیده بر این است که او هفته پیش بازداشت شد.
معاون دادستانی تهران به خبرگزاری ایسنا گفت جهانبگلو در زندان اوین در بازداشت بسر می برد. در آنجا ناراضیان سیاسی اغلب نگهداری می شوند و گاهی مورد شکنجه قرار می گیرند.
روزنامه اعتماد ملی به نقل از یک مقام نامشخص قضائی می گوید اتهامات جهانبگلو پس از بازجوئی اعلام خواهد شد.
جهانبگلو، که در سوربون در پاریس و در دانشگاه هاروارد تحصیل کرد، و تابعیت کانادا را نیز دارد، مدیر بخش اندیشه معاصر در دفتر پژوهش های فرهنگی در تهران است.
او در باره چشم اندازهای دمکراسی در ایران سخنرانی می کرد و کتاب هائی در باره مهاتماگاندی رهبر استقلال هند و "ایزایاه برلین" فیلسوف سیاسی لیبرال، تالیف کرد.

طالبانی شدن هرچه بيشتر جمهوری اسلامی : هر لباسي كه فاقد شناسنامه باشد، غيرمجاز است

طالبانی شدن هرچه بيشتر جمهوری اسلامی : هر لباسي كه فاقد شناسنامه باشد، غيرمجاز است
آموزش انفرادي مرد به زن، در محيط آموزشگاه تخلف است بازديد از كليه آموزشگاه‌‏هاي موسيقي در دستور كار پليس قرار دارد
مديركل نظارت بر اماكن عمومي نيروي انتظامي, گفت: 13 شبكه سازمان‌‏يافته وارد و توزيع كننده لباس‌‏هاي غيرمجاز در تهران شناسايي شده است.به گزارش خبرنگار ايلنا, سردار محمدعلي نجفي, مديركل نظارت بر اماكن عمومي نيروي انتظامي, با حضور در مركز نظارت همگاني ناجا و در جمع خبرنگاران, گفت: شبكه‌‏هاي سازمان يافته، لباس‌‏هاي غيرمجاز را از طريق چين, تركيه و دبي وارد كشور كرده و در جريان‌‏هايي خاص ميان افراد توزيع مي‌‏كنند. وي، با اشاره به همكاري 70 درصد واحدهاي صنفي در طرح اخير نيروي انتظامي و فعاليت گشت‌‏هاي ارشاد، افزود: با توجه به همكاري مناسب واحدهاي صنفي مي‌‏توانيم در يك محيط توليدي و توزيعي ضوابط شرعي را رعايت كنيم. به گفته نجفي, با تشكيل پرونده تخلف با 200 واحد صنفي برخورد شد و به تعدادي از واحدهاي صنفي نيز به دليل علاقه‌‏مندي آنان به قانونمند شدن تذكراتي داده شده است. مديركل نظارت بر اماكن عمومي نيروي انتظامي, با اشاره به فعاليت آموزشگاه‌‏ها در فصل تابستان، يادآور شد: در فصل تابستان بحث آموزشگاه‌‏ها و اوقات فراغت دانش‌‏آموزان از اولويت‌‏هاي برنامه‌‏هاي نيروي انتظامي است و در همين راستا جلساتي با مراكز صدور مجوز مانند ارشاد, آموزش و پرورش, وزارت علوم و فني و حرفه‌‏اي برگزار شده است. نجفي تصريح كرد: مسوول نظارت بر حسن انجام كار آموزشگاه‌‏ها، مرجع صدور مجوز براي اين مراكز است، زيرا تنها با سازو كارهاي نظامي نمي‌‏توان نسبت به ساماندهي اين مراكز اقدام كرد. وي خاطرنشان كرد: براساس هماهنگي با وزارت ارشاد بازديد از كليه آموزشگاه‌‏هاي موسيقي در دستور كار پليس قرار دارد كه در ايام تابستان اين اقدام صورت مي‌‏گيرد. نجفي افزود: تخلف اين آموزشگاه‌‏ها به مراجع صدور مجوز اعلام مي‌‏شود و اگر مرتكب جرمي شده باشند، جرم آنان به مراجع قضايي اعلام خواهد شد. مديركل نظارت بر اماكن عمومي نيروي انتظامي, با اشاره به اينكه فعاليت آموزشگاه‌‏هاي فاقد مجوز، جرم محسوب مي‌‏شود، گفت: تداخل در اجراي برنامه‌‏ها، هماهنگ نبودن مجوز و نوع فعاليت و آموزش يك موسيقي توسط آقا به خانم در محيط آموزشگاه به صورت انفرادي، از مهم‌‏ترين موارد تخلف است. وي تصريح كرد: منظور از آموزشگاه، آن است كه تعدادي فراگير توسط يك استاد تحت تعليم قرار گيرند، بنابراين در هر آموزشگاهي آموزش انفرادي تخلف محسوب مي‌‏شود. وي، در خصوص فعاليت بعضي آموزشگاه‌‏ها با وعده فروش سوالات كنكور, گفت: در صورتي كه يك نفر چنين گزارشي به اماكن ناجا ارائه كند پروانه آن آموزشگاه ابطال شده و از فعاليت آن جلوگيري مي‌‏شود. نجفي خاطرنشان كرد: وعده فروش سوالات كنكور جرم محسوب مي‌‏شود و نبايد آموزشگاه‌‏ها مرتكب اين جرم شوند. مديركل نظارت بر اماكن عمومي نيروي انتظامي, در تعريف لباس‌‏هاي غيرمجاز گفت: هر لباسي كه فاقد شناسنامه باشد، غيرمجاز است و اين تعريف بر اساس تصميم كميسيون هيات عالي نظارت كميته فرهنگي هيات عالي نظارت تعيين شده است.

مراسم موازی روز کارگر در ایران


مراسم موازی روز کارگر در ایران
کارگران: انرژی رو رها کن، فکری به حال ما کن
نوید احمدی
roozonline
۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۵

خلاصه:
جمعیت زیادی آمده بودند. از همه طرف به سمت سفارت سابق آمریکا پیش می رفتند. برخی می گفتند جمعیت یکصد هزار نفر است. ولی بیشتر بود. خیلی بیشتر. تا چشم کار می کرد اتوبوس بود. تا چشم کار می کرد اتوبوس بود. اتوبوس های حامل کارگران.ازاسلامشهر، قزوین، اردبیل، قم،کرج، زنجان ،کاشان،فارس و.. و همه، نه برای اینکه از کارگر بگویند. قرار بود از انرژی هسته ای بگویند. اما چنین نشد.
-->
جمعیت زیادی آمده بودند. از همه طرف به سمت سفارت سابق آمریکا پیش می رفتند. برخی می گفتند جمعیت یکصد هزار نفر است. ولی بیشتر بود. خیلی بیشتر. تا چشم کار می کرد اتوبوس بود. تا چشم کار می کرد اتوبوس بود. اتوبوس های حامل کارگران.ازاسلامشهر، قزوین، اردبیل، قم،کرج، زنجان ،کاشان،فارس و.. و همه، نه برای اینکه از کارگر بگویند. قرار بود از انرژی هسته ای بگویند. اما چنین نشد.
راهپیمایی کارگران ابتدا بسیار آرام بود، بطوریکه بعضی از ماموران به پوزخند به کارگران می گفتند:" چه شده امسال با ادب شدید؟" پلاکارد هایی با مضمون حقوق کارگران، حقوق هسته ای ایران و تصاویر رهبر جمهوری اسلامی و محمود احمدی نژاد هم به چشم می خورد.کارگران بسیاری از واحد های نساجی کشور از قم، مازندران و کردستان نیز در این راهپیمایی حضور داشتند.
دل با سکندر داشتناین راهپیمایی از دو مسیر میدان فلسطین و خیابان شریعتی به سوی سفارت سابق آمریکا آغاز شد. جایی که مسئولان وزارت کشور آن را تعیین کرده بودند. اما وقتی کارگران به مقابل سفارت رسیدند، صدای اعتراضی که بلند شد، همان صدایی نبود که مسئولین وزارت کشور مایل به شنیدنش بودند. به گونه ای که کسی سخنان علیرضا محجوب و علی ربیعی را نشنید. آنها حرف کارگران را نمی زدند.کارگران آنها را" خائن" خواندند و آدم های دولتی.
هنگام سخنرانی اینان، بسیاری فریاد می زدند:" نماینده کار گران باید بر آمده از میان کارگران باشد". و کسانی نیز خطاب به محجوب می گفتند:"با دارا است اما دل با سکندر دارد ".
علیرضا محجوب، دبیر کل تشکیلات دولتی خانه کارگر هم به حرف کارگران توجه نداشت. او از دستیابی ایران به تکنولوژی چرخه سوخت اتمی ستایش می کرد و از کاریکاتورهای توهین آمیزمی گفت؛ و همچنین اینکه: " خانم رايس و برخی از تشكل‌هاي مخالف خانه كارگر در صدد تضعيف خانه كارگرند..... اگر منتقدان قانون كار قصد بهتر كردن قانون را دارند، كمك‌شان مي‌كنيم؛ ولي اگر غير از اين باشد، بي آنكه به مقام و موقعيت‌شان نگاه كنيم، در مقابل خواسته ناحقشان با قاطعيت مي‌ايستيم".
در اینجا گروهی از حاضران، به حمایت از محجوب فریاد زدند: انرژي هسته‌يي، حق مسلم ماست و یا: خانه‌ كارگر، خانه‌ اميد ماست.
در اینجا بود که بین این شعاردهندگان و بقیه بحث و درگیری روی داد. یکی از کارگران گفت:" کارگرانی که امسال در این راهپیمایی حضور دارند از یک ماه قبل به دستور مقامات مسوول انتخاب شده اند تا در این راهپیمایی شرکت کرده و تعهد داده اند حرکات خلافی انجام ندهند، اما تعدادی نیز هر چند که انتخاب نشده اند بر خلاف دستور مدیر عامل و سر کارگر در اینجا حضور یافته اند تا حرف دلشان را بزنند".
فرد ديگري که در مراسم حضور داشت و مورد اعتراض برخی قرار گرفته بود که ظاهرا او را می شناختند، گفت که ازسوي برخي تشكل‌ها مكلف به شركت در راهپيمايي امروز شده است. و اینکه:"اگر اسمم را نمی برید بنویسید كه كارگران تشكل‌هاي واقعي كارگري و انجمن‌هاي صنفي در راهپيمايي امروز شركت نكرده‌اند".
در این میان دسته ای که به مرکز سخنرانی نزدیک تر بودند می گفتند:" كانون عالي ما، مورد تاييد ماست" و بقیه فریاد می زدند:"حامي سرمايه‌دار! سر‌به‌سر ما نذار" و دیگر اینکه:"شوراي فرمايشي، منحل بايد گردد"، "استخدام‌ رسمي، احيا بايد گردد".
جلویی ها همراه با سخنرانان می گفتند:"دشمن اين تشكل، دشمن كارگران است"،"اي آقاي كمونيست! قانون كار اسلامي است"، و تا دورترها را هم نشانه می گرفتند:" كارگران مي‌رزمند، خانم رايس مي‌لرزد"، «رايس! حيا كن، كارگر را رها كن" و پاسخ می شنیدند:" عزا، عزاست امروز، روز عزاست امروز، كارگر ايراني، صاحب عزاست امروز". و:" كارگر زنداني، آزاد بايد گردد"...
در این شلوغی، که دیگر هیچ سخنرانی خریدار نداشت، حسن صادقي، رييس سابق كانون عالي شوراهاي اسلامي كار پشت میکروفن رفت و به انتقاد از عملکرد دولت در زمینه مشکلات کارگران پرداخت. او از جمله گفت:" چرا مدير دولتي در نشست خانه صنعت بر اجرا نكردن ماده هفت قانون كار تاكيد كرده و مي‌گويد با اصراركنندگان بر اين موضوع برخورد مي‌كنيم؟ آمار كارگران اخراجي در ابتداي سال جاري نسبت به سال گذشته 30 درصد افزايش يافته و اين موضوع با سياست هاي اشتغال زايي دولت مغايرت دارد ".در اینجا تعدادي از كارگران از صف جدا شده و به راهپیمایی به سوی میدان فلسطین ادامه دادند..
اين راهپيمايان كه تعدادشان زیاد بود، در طول مسير با دادن شعار به روند انتخاب و گزینش کارگران و نیز تعهد گرفتن از آنها برای حضور در راهپیمایی اعتراض داشتند. و همچنین شعارهایی در ارتباط با وضعیت کارگران می دادند.
در اینجا نيروي انتظامي براي متفرق كردن راهپيمايان وارد عمل شد و کار به درگیری لفظی کشید. ماموران مدام با بلند گو از این کارگران می خواستند که متفرق شوند. ماموری هم می گفت: حیف که دستور داده اند عملی مرتکب نشویم که شما را عصبانی کند.
كارگران به ميدان فلسطين که رسيدند، با گره كردن دست‌هايشان در دست يكديگر فرياد مي‌زدند: " عزا، عزاست امروز،کارگر ایرانی، صاحب عزاست امروز". آنان سپس در حالی كه سينه مي زدند، در قالب دسته هاي مختلف در طول خيابان طالقاني به مسير خود ادامه دادند.
در اینجا دیگر راهپيمايان در حلقه نيروهاي انتظامي قرار گرفته و ماموران دور آنها را محاصره کرده بودند. برخی از ماموران مدام با بی سیم صحبت می کردند و کسی از پشت بی سیم تکرار می کرد:" سعی کنید متفرق شوند اما خشونت نکنید". ولی هنوز راهپیمایان علی رغم تذکر پلیس شعار مي‌دادند:"يا حجت‌ابن‌الحسن،ريشه ظلم رو بكن". در اين هنگام، يكي از مسوولان نيروي انتظامي دوباره با استفاده از بلندگوي يكي از ماشين‌هاي اين نيرو از كارگران خواهش كرد تا به تجمع‌شان پايان دهند و با آرامش محل را ترك كنند.
اما آنان ادامه دادند: "مسوولان بي ايمان چه شد خون شهيدان" ، "مرگ بر اين زندگي ، اين همه شرمندگي" ، "حكومت عدل علي ، اين همه بي عدالتي" و بدین ترتیب مراتب اعتراض خود را نسبت به بي توجهي دولت به وضعيت معيشتي خود عیان کردند.
شدت عمل نداریمپیش از این و در مقابل سفارت آمریکا نیز جمع محدودی از كارگران معترض پيش از پايان مراسم رسمي، با سر دادن شعار مانع از ادامه اين مراسم شدند وبه سوی سخنرانان هجوم بردند. آنان در بين شعارها و اعتراض‌هايشان، استعفاي وزير كار را مي‌خواستند. برخي از اين افراد نیز با بالا رفتن از جايگاه سخنران مراسم و حضور در محل سخنراني، مراسم را براي دقايقي حالت عادي خارج كردند.
آنان در پشت تریبون فریاد می زدند که عامل بدبختی کار گران همین تشکل هایی همچون خانه کار گر است که به جای اینکه حامی کارگر باشد دست در جیب دولت انداخته و دوست دولت است.
این افراد پس از گفتن این حرف ها قصد پایین آمدن از سکو را داشتندکه با افراد لباس شخصی رو به رو شدند كه خود را مسوول برقراري نظم مراسم مي‌دانستند؛ اما داراي لباس فرم يا بازوبند انتظامات نبودند؛ ولي البته بي‌سيم و دستبند داشتند. آنها پس از حمله و مضروب کردن کارگران آنان را از جايگاه مخصوص سخنران بيرون راندند. اما کارگران معترض به سوي جايگاه خبرنگاران رفتند، و خطاب به آنان سخن گفتند و شعار دادند. آنان خواستار توجه بیشتر روز نامه ها و رسانه ها به مشکلات خود شدند و از اینکه رسانه ها در این زمینه کاری نمی کنند انتقاد کردند.
در پايان مراسم راهپيمايي روز جهاني كارگر، قطعنامه‌‏اي هم قرائت شد که در آن جملاتی کلی درباره وضعیت کارگران وجود دارد و سخن از انرژی هسته ایست.
در این بیانیه که در واقع در جهت حمایت از نقش خانه کارگر تنظیم شده، همچنین آمده است:"هر گونه اقدام عليه اين تشكل از نظر جامعه كارگري محكوم و عكس العمل جامعه كارگري را به همراه خواهد داشت".

تظاهرات شکوهمند کارگران ايران خيابان طالقانی را به لرزه درآورد



تظاهرات شکوهمند کارگران ايران خيابان طالقانی را به لرزه درآورد

ساعت۱۱صبح است در حاليکه سخنران خانه کارگر پايان مراسم را اعلام ميکند واز کارگران می خواهد به آرامی مراسم را ترک کرده و سوار اتوبوسهای خود شوند ولی کارگران اعتراض می کند مگراين همه راه آمده ايم که با يک قطعنامه بر گرديم کارگر ان با شعار کوبنده خود .فلسطين را رها کن فکری به جيب ما کنفرانسه را نگاه کن فکری به حال ما کنخواهان جوابگوئی مسولان به خواسته خود می شوند .جمعيت عظيم کارگران از سخنرانی سخنرانان خانه کارگر به خشم آمده و خواهان طرح خواسته های خويش می باشند.وزير بی لياقت استعفاء کنوزارت را رها کناتحاد اعتصاب حق مسلم ماستامنيت شغلی خواست اساسی ماکارگران يک صدا ازدوستان خودمی خواهند به صدای مجری گوش فرا نداده به تظاهرات ادامه بدهند.امروز هزاران کارگر برای شرکت در راهپيمائی روز جهانی کارگر به خيابان طالقانی آمده اند امروز خيابان طالقانی مملواز کارگرانی است که فقط خواست خود را شعار می دهندهر لحظه به جمعيت اضافه ميشود.امنيت شغلی خواست اساسی ماستقراردادهای موقت ملغی بايد گرداستخدام استخدامننگ بر اين زندگی زندانی سياسی آزاد بايد گردتشکل تشکل حق مسلم ماستکارگران از محل تربيون سخنرانی جداشده وبا صف فشرده با شعاراتحاد اتحاد کارگران اتحاد. دانشجوکارگر پيوندتان مبارک به سمت دانشگاه تهران به حرکت در آمده اند.
کارگران در راهپيمائی امروز : حكومت عدل علي , اين همه بي عدالتي// كارگر زنداني آزاد بايد گردد// وزير بي لياقت , استعفا , استعفا
.. با وجود پايان مراسم راهپيمايي روز جهاني كارگر , كارگران در قالب گروههاي مختلف در مسير خيابان طالقاني با سر دادن شعارهايي همچون , "مسوولان بي ايمان چه شد خون شهيدان" , "مرگ بر اين زندگي , اين همه شرمندگي" , "حكومت عدل علي , اين همه بي عدالتي" , مراتب اعتراض خود را نسبت به بي توجهي دولت به وضعيت معيشتي خود اعلام كردند .به گزارش خبرنگار گروه كارگري ايلنا ، كارگران با سر دادن شعارهاي ديگري همچون "اين همه ظلم و تبعيض احمدي نژاد به پاخيز" و " كارگر زنداني آزاد بايد گردد" ، خواستار توجه دولتمردان به مشكلات خود شدند . كارگران راهپيمايي كننده در حالي كه سينه مي زدند ، در قالب دسته هاي مختلف در طول خيابان طالقاني شعار سر داده و به مسير خود ادامه مي دادند . اين گزارش حاكي است كه كارگران با سر دادن شعارهاي ديگري همچون "وزير بي لياقت , استعفا , استعفا" ، دخالتهاي بي رويه وزارت كار در امور داخلي تشكلات كارگري را محكوم كردند
دهها هزارتن از كارگران قهرمان درتهران روزجهاني كارگررا به روزبزرگ اعتراض عليه حكومت آخوندي تبديل كردند
كارگران كه ازتهران و سايرشهرهاي ميهن به هم پيوسته بودند برغم كنترلهاي شديد امنيتي و انتظامي و انواع ترفندهايي دجالگرانه رژيم آخوندي درمقابل سازمان اموراجتماعي – وزارت كار – دفترايران ونك و سفارت سابق آمريكا درتهران تجمع كرده وخشم و انزجار خود را عليه حكومت ضد كارگري آخوندي ابراز كردند. دهها هزاركارگر شعار مي دادندمرگ بر وزيركار – وزير بي كفايت اسعفا استعفا اعتصاب اعتصاب حق مسلم ماست و قرارداد موقت ملغي بايد گرددكارگران معترض رئيس تشكيلات حكومتي خانه كارگر و معاون او را با هو كردن و شعار دادن مفتضح كرده ومانع سخنراني آنان شدند.
براساس گزارشهاي شاهدان عيني از تهران دهها هزار كارگر كه رژيم آخوندي آنها را در مقابل سفارت سابق آمريكا درتهران كشانده بود تا ازحضور آنها براي دادن شعارهاي دجالگرانه خودش سو استفاده كند با شعارهاي : مرگ بر وزيركار – وزير بي كفايت اسعفا استعفا اعتصاب اعتصاب حق مسلم ماست و قرارداد موقت ملغي بايد گرددبساط دجالگري احمدي نژاد را برهم زدند كارگران قهرمان پلاكاردهاي دردست داشتند كه كه بروي انها نوشته شده بود كارگران اخراجي بايد به سر كاربازگردند كارگران همچنين عليرضا محجوب نماينده مجلس ارتجاع و نماينده تشكيلات حكومتي خانه كارگر را كه قصد سخنراني داشت هو كرده وبا سردادن شعاراو را مفتضح نمودند همچنين كارگران آزاده علي ربيعي ازمهرههاي امنيتي رژيم و معاون تشكيلات حكومتي خانه كارگر را كه قصد سخنراني داشت هوكردند. براساس گزارش ديگري صدها تن از كارگران وابسته به تشكلهاي مستقل كارگري نيز درمقابل سازمان امور اجتمعاي تجمع كرده و ضمن گراميداشت روز جهاني كارگر خشم و انزجارخود را نسبت به حكومت ضد كارگري آخوندي ابراز كردند. ماموران سركوبگر انتظامي كارگران را محاصره كرده و قصد انتقال انها به مقابل سفارت سابق آمريكا را داشتند كه با مقاومت كارگران مواجه شدند, حدود 400تن ازكارگران شركت واحد اتوبسراني تهران به همراه خانوادهايشان و شماري از دانشجويان و فعالان سياسي درمقابل دفتر مركزي اداره شركت واحد اتوبسراني تهران درخيابان هنگام تهران تجمع اعتراضي بپا كرده و شعار مي دادند اسانلو آزاد بايد گردد . دانشجو كارگر اتحاد اتحاد , اشتغال اشتغال حق مسلم ماست و سنديكاي مستقل حق مسلم ماست مزدوران رژيم غلامرضا ميرزاي ازاعضاي روابط عمومي سنديكاي واحد اتوبسراني تهران وحومه را به همراه حسن دهقان از ففالين سنديكا توسط كلانتري نازي آباد دستگيرنمودند

دستگيری چهار نفر از اعضاي كميته برگزاري اول مه
امروز 2 شنبه یکم ماه می سال 2006 میلادی مراسم روز جهانی کارگر در ساعت 10 با حضور صدها نفر از کارگران در مقابل اداره کار و تامین اجتماعی صورت گرفت . این اجتماع با درگیری چند نفر از کارگران و نیروهای رژیم به تشنج کشیده شد و به ضرب و شتم کارگران انجامید. در این درگیری چهار نفر از اعضاي كميته برگزاري اول مه کارگران دستگیر شدند كه عبارتند از اشرف پيرخضري، وفا، هیرش نقشبندی و کیومرث.در حدود ساعت 11 نیروهای رژیم مردم را وادار به رفتن به تالار فجر کردند و عده ای از مردم را با توسل به زور توسط اتوبوس از محل دور کردند و شركت كنندگان ديگر تجمع خود با ماشين و اتوبوس به سمت تالار فجر راهی شدند. نيروهاي رژيم جمعیتي را كه با اتوبوسهاي خود به سمت تالار فجر ميبردند قصد داشتند که آنها را به ستادخبری منتقل کنند که با اعتراض مردم روبرو شدند و نیروها مجبور به پیاده کردن آنها از اتوبوس شدند و جمعیت خود راهی تالار فجر شدند.لازم به ذکر است که زمانی که مردم به تالار فجر رسیدند باز هم با برخورد نیروهای رژیم مواجه شدند. در تجمع كارگران و مردم در جلو تالار فجر یکی از نمایندگان و اعضاي كميته برگزاري قطعنامه و بيانیه ی پایانی روز جهانی کارگر را خواند که با استقبال كارگران روبرو شد. آريان محسني
حمله ماموران به کارگران شرکت واحد در تهران
کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر : تجمع روز جهانی کارگر که به دعوت سندیکای اتوبوسرانی قرار بود ساعت 11 در مقابل مرکز اتوبوسرانی برگزار شود با حمله نیروی انتظامی به زد و خورد منجر شد.ساعت 11 صبح امروز تعدادی از کارکنان شرکت واحد و تعدادی کثیری از دانشجویان دانشگاههای مختلف با حضور در مقابل مرکز اتوبوسرانی در خیابان هنگام ، با سردادن شعارهایی ضمن بیان مطالبات خود روز جهانی کارگر را گرامی داشتند.حاضرین با در دست داشتن پلاکاردها و پخش شیرینی و شکلات به سردادن شعارهایی چون " سندیکای مستقل حق مسلم ماست" دانشجو کارگر اتحاد اتحاد"، "دانشجو کارگر پیوندتان مبارک"، "اشتغال مجدد حق مسلم ماست"، "منصور اسانلو آزاد باید گردد" ، "اعتصاب حق مسلم ماست" و ... پرداختند. اعضای هیئت مدیره سندیکا و بسیاری از دانشجویان و زنان مدافع حقوق کارگران از جمله شرکت کنندگان در مراسم بودند.با گذشت دقایقی از تجمع، نیروی انتظامی با حضور در میان تجمع کنندگان و تهدید آنان خواستار پایان تجمع شد، اما بسیاری از کارگران با سردادن فریادهایی چون" امروز روز کارگر است، مزد کارگر اخراج کارگراست " و.... در مقابل دستور نیروی انتظامی مقاوت کردند.در این بین و در حالی که نیروی انتظامی یکی از دانشجویان حاضر در مراسم را مورد ضرب و شتم قرار داده بود، یکی از کارکان اخراج شده ی شرکت واحد که پسر کوچک خود را بغل کرده بود با فریادهای: بیاید من را بزنید، 3 ماه است حقوق نگرفته ایم، زن و بچه هایمان گرسنه اند.، من را بزنید، من را بزنید" باعث جلب توجه رهگذران و ابراز همدردی آنان شد.با پررنگ شدن حضور نیروهای امنیتی و حضور گارد ویژه برخورد با تجمع کنندگان آغاز گردید و تعداد کثیری از دانشجویان و افراد حاضر در محل، بازداشت شده و سایرین نیز مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.حاضرین با شعار " نیروی انتظامی خجالت خجالت"، "ولش کن ولش کن " انزجار خود را از برخورد سرکوبگرانه نیروهای امنیتی اعلام کردند.کیوان رفیعی فعال سیاسی، از جمله بازداشت شدگان تجمع بود.وی که یکبار توسط نیروهای انتظامی بازداشت و با کمک سایرین آزاد شد ؛ در حال بازگشت مجددا دستگیر و به همراه دیگر بازداشت شدگان به مکان نامعلومی منتقل شد.در حال حاضر از سرنوشت بسیاری از شرکت کنندگان در تجمع اطلاعی در دست نیست و احتمال میرود تعداد بازداشت های این تجمع در همان دقایق اولیه، به بیش از 15 مورد رسیده باشد.کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر ضمن اعلام انزجار از برخورد صورت گرفته با کارگران در روز جهانی کارگرواعلام همبستگی با کارگران و کارکنان شرکت واحد، خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی بازداشت شدگان میباشد.


Wednesday, May 03, 2006

لیست اسامی تعدادی از زندانیان سیاسی


[kanooneweblognevisan] Asami Zendaniane siasi

لیست اسامی تعدادی از زندانیان سیاسی
غلام حسین کلبی ( مجاهد ، اعدام، ابد)
سعید شاه قلعه ای( مجاهد، اعدام، ابد)
خلیل شالچی( مجاهد، بلاتکلیف)
بهنام وفا سرشت( مجاهد)
دکتر سعید ماسوری( مجاهد ؛ اعدام)
حجت زمانی( مجاهد، اعدام شد)
ولی الله فیض مهدوی( مجاهد، اعدام)
جعفر اقدامی( مجاهد، 15 سال)
افشین بایمانی( مجاهد)
رضا محمدی( عضو حزب دموکرات کردستان، 15 سال)
عباس دلدار( اعدام، 15 سال)
ابراهیم مومنی( جاسوسی، 15 سال)
حسن خبیری نیا( بلاتکلیف، به اتمام نوشتن نامه ای به خامنه ای، مترجم زبان انگلیسی)
مصطفی جوکار( روزنامه نگار، بلاتکلیف)
حسن ناهید( امنیتی، مهندس مخابرات، به اتهام افشای اطلاعات محرمانه ، 3 سال)
حسین غضنفری( از اعضای انجمن پادشاهی ایران " جنبش تندر"، در شیراز دستگیر شده، بلاتکلیف)
بهرام مشهدی( بهایی، به اتهام نوشتن یک تظلم نامه به رهبر، 1 سال)
مهران کوثری(بهایی، به اتهام نوشتن یک تظلم نامه به رهبر، 3 سال)
حمید پورمند (افسر نیروی دریایی ، کشیش پروتستان، بلاتکلیف)
عبدالصمد کریمی (سرهنگ پاسدار، ارتباط با بیگانگان)
هوشنگ قاسمی(جاسوسی)
علیرضا شریعت پناه ( مجاهد ، معلول جسمی)
مهرداد حیدرپور(3 سال)
مهردا لهراسبی( اعدام، 15 سال)
امیر عباس فخرآور( دانشجو، 8 سال)
منوچهر محمدی( اعدام، 15 سال، دانشجو)
اکبر محمدی(اعدام،15 سال،دانشجو)
احمد باطبی( اعدام ، 15 سال، دانشجو)
مهندس حشمت الله طبرزدی( 14 سال،فعال سیاسی)
ارژنگ داوودی( جاسوسی، 14 سال)
بینا داراب زند( 5/3، عضو حزب دموکرات ایران)
بهروز جاوید تهرانی(عضو حزب دمورات ایران، 7 سال )
دکتر ناصر زرافشان(وکیل قتلهای زنجیره ای، 3 سال)
پیمان پیران ( 8 سال)
اکبر گنجی( روزنامه نگار، 3 سال)
امیر ساران( جبهه اتحاد ملی، 15 سال)
مهندس احمد رشید نیا ( از مهندسین تاسیسات اتمی ایران، به اتهام جاسوسی هسته ای، بلاتکلیف)
رضا شیر رضا ( مترجم زبان روسی، مترجم کارشناسان روسی در تاسیسات محرمانه اتمی ایران، به اتهام جاسوسی هسته ای، بلاتکلیف)
امیر پرویزی( بلاتکلیف، به اتهام بالا بردن عکس مسعود رجوی در تظاهرات مقابل دانشگاه)
دکتر سعید کمالیها
مجتبی سمیعی نژاد( وبلاگ نویس، دانشجو، 2 سال و 10 ماه زندان)
افشین زارعی( وبلاگ نویس، بلاتکلیف)
حسین رئیسی(وبلاگ نویس، بلاتکلیف)
عبدالفتاح سلطانی( عضو کانون مدافعان حقوق بشر، بلاتکلیف)
احمد سراجی(وبلاگ نویس، بلاتکلیف در زندان تبریز)
دکتر جمشید امینی
بهروز عزیزی توکلی(209، به اتهام بهاییت،بلاتکلیف)
دکتر علی ساسانی(کاشف واکسن اوریون در ایران ،بلاتکلیف، 209)
رضا ملک0( معاون سابق امنیت استان تهران، بلاتکلیف، به مدت 4 سال در 209 میباشد،)
اسد شقاقی( عضو جبهه اتحاد ملی، 3 سال)
خالد حردانی( به اتهام هواپیما ربایی، اعدام)
شهرام پورمنصوری( به اتهام هواپیما ربایی، اعدام)
فرهنگ پور منصوری( اتهام هواپیما ربایی، اعدام)
دکتر ایرج فرجادی( فعال سیاسی، زندان مشهد، وضعیت نامعلوم)
امیر لاجوردی( دانشجو، مکان نگهداری نامعلوم، احتمال کشته شدن وی وجود دارد)
علی اکبر اقدسی
مصطفی سنگ تراش ( مجاهد )
سیامک پورزند
عباس امیر انتظام 0( حبس ابد )
محمد ابراهیم بهبودی
عباس عبدی
حسین رضاییان
یوسف قاسمی
علیرضا عبداللهی
تقی پاشاپور
کریم نوروزی مقدم
حسین قابلی
محمد قابلی
مقصود ورمزیار
پرویز یکانی زارع(ائلیار).
بابک آذر اغلو.
علی پور علی
صابر بیت اللهی
کریم یوسفی عدل
كمال نويدي
حسين فيضي
مسعود باستانی( روزنامه نگار ، محکوم به 6 ماه )

اسامی زندانیان سیاسی کرد:

عثمان مصطفی پور، ابراهیم خورندی، محمد وارونه، خالد استاد قادری، عزیز محمدجانی، حسین کرمی، محمدامین فروتن، اسعد مازوجی، خالد فریدونی، عمر تقی پور، محمد نظری، سید طاهرعبداله پور، رسول عبداله پور، سعید سنگر، حسین حمزه ولی شجاع، حسن محمودی، حامد مینازاده، ناصر ساطوری، مهدی زایله، مجید رحمانی، محمود رحمانی، محمد ویسی، حبیب اله نادری، مسعود حسین پناه، جمال زارعی، آزاد صادقی، توفیق مرادی، ناصرصدقی، سیدحجت ابراهیمی، جمال حسینی، انور عزیزی، جهانگیر بادوزاده، جمال پرعبداله، صلاح احمدی، لزگین شعبانی، کریم معروف، سیامند شابوی، شهرام گورکانی، عبدالخالق طلوعی، افشین شیخ السلام، پیمان پیران، دهقان محمدی، فاروق سامانی، هژار مامندی، مصطفی رسولی نیا، ولید درودی، رسول رشیدی و قادر جولا تنها تعدادی از این زندانیان سیاسی و مدنی اند که عمداتا محکوم به اعدام با درجه ای تخفیف به حبس ابد و یا دارای محکومیت ازیک الی 20 سال زندان هستند.

محمدصدیق کبودوند، محمود صالحی، سید جلال حسینی، محمد عبدی، محسن حکیمی، برهان دیوانگر، رضا امینی، هلمت حسن آذرپور، عبداله محمدی و مرتضی سلیمانی به زندانهای از یک تا 20 سال محکوم شده و در انتظار اجرای حکم بسر میبرند

رویا طلوعی، ثریا عزیزی، تونیا کبودوند، زینب بایزیدی و آقایان اجلال قوامی، سعید ساعدی، مادح احمدی، حسین احمدی نیاز، سامان رسولپور، کاوه حسین پناهی، جمشید وزیری، جهانگیر هاشمی، امیر عبداله زاده، محمدظاهر احمدی پور، هژار رضوی، ناصر یوسفی، علی پاسبار، سمکو پاسبار، محمدحسنخالی، آزاد لطف پوری، جلیل آزادیخواه، صدیق مینایی و برهان لهونی و چندین نفر دیگر هریک با داشتن پرونده های در محاکم قضایی، با خطر زندانی شدن روبرو میباشند.
Http://Naghos.Blogspot.Com

قبرهای شهدای مجاهدین



May 2, 2006
Mojahedin gravesOn a recent trip to Iran I visited the cemetary in Tabriz where I took these pictures. This is a picture of the graves of former Mojahedin-e Khalq members. Their graves are not attended to. There are placards with names only every few graves and the placards are predominatly unreadable and worn away. I was told that visitors to this part of the cemetary are looked upon suspiciously by gaurds. There were no flowers placed anywhere and I saw no visitors in this part of the cemetary [
Larger photo].
--
Aidin Fathalizadeh
قبرهای مجاهدین
درمسافرتی که اخیرا به ایران داشتم . قبرستان تبریزرا بازدید کردم و این عکس ها را گرفتم. این عکسی از قبرهای اعضای مجاهدین خلق است . به این قبرها هیچ توجهی نمیشود. تنها پلاکاردهایی با نام برروی چند قبر وجود دارد و اکثر پلاکاردها نوشته هایشان بیرنگ شده و قابل خواندن نیست. به من گفتند که به کسانی که به این قبرستان می آیند گاردها به چشم مظنون نگاه میکنند. هیچ گلی درآن جا گذاشته نشده بود و هیچ کسی هم برسر قبرها
دیده نمیشد
آیدین فتح علی زاده
[
عکس درسایز بزرگ ]

برگرفته از ایرانیان دات کام

جنگجوی سپیده‌ دمان

ایرج مصداقی
«دل‌هایمان در آروزی بوسه‌ای به گونه‌هاش آی چه بی‌قرار می‌شوند»
جنگجوی سپیده‌ دمانایرج مصداقی
«دل‌هایمان در آروزی بوسه‌ای به گونه‌هاش آی چه بی‌قرار می‌شوند»
شاید ماه دیگر، یا آنطور که وعده کرده‌اند، ۱۲ روز دیگر ولی‌الله فیض مهدوی در میان ما نباشد. که هرگز این‌چنین مباد. او را غمی نیست چنان که خود بارها گفته‌ است، می‌رود تا جاودانه گردد. اما برای من همه چیز دوباره تکرار می‌شود، چون روزهای پرالتهاب قتل‌عام ۶۷ در راهروهای مرگ وقتی که عزیزانم را به صف می‌کردند؛ بوسه‌ای از راه دور نثارش می‌کنم و قطره‌ اشکی بدرقه‌ی راهش. صدایش را می‌شنوم، مثل صدای‌ بچه‌هاست در راهروهای مرگ، با همان صلابت و صمیمیت، با همان سادگی و صفا. از روزی که عزیزانم در خاک شدند، مشتاق روییدن دوباره‌ی آن‌ها هر روز به زمینی که از شرم عنابی بود می‌نگریستم و با خود می‌خواندم: «کدام دانه فرو رفت در زمين که ُنرست؟ چرا به دانه انسانت اين گمان باشد؟»حالا با اشتیاق به نهال‌های انسانی رسته پیش‌ رویمان نگاه می‌کنم به نهال «حجت»، به نهال «فیض»به صدای «فیض» گوش می‌سپارم، تنها به شکوه رفتن او نمی‌اندیشم، به تحقیری که از این طریق رژیم بر ما روا می‌دارد نیز می‌اندیشم. می‌دانم خیلی‌های دیگر نیز این صدا را شنیدند و سکوت کردند. شاید «فیض» را از ما بگیرند. اما مایی که می‌‌مانیم، اما شمایی که می‌مانید و سکوت می‌کنید، آیا پس از این جاودانگی، آسوده می‌‌خوابید؟ با شما هستم: «آی‌آدم‌ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان»پارسال گنجی قرار بود چند صباحی دیگر زندان باشد، اعتصاب غذا هم کرده بود، یادتان هست چه کردید؟ یادتان هست چه اعلامیه‌ها دادید، چه مقاله‌ها نوشتید، چه کمپین‌ها برگزار کردید؛ چقدر نماینده و ... بسیج کردید؟از نظر من به خاطر ظلمی که بر گنجی رفته بود، او شایسته ‌حمایت‌ بود.اما آیا شمایی که امروز نظاره‌گر ظلمی هستید که بر ولی‌الله فیض مهدوی می‌رود و سکوت می‌کنید، به ارزش‌هایی که دم از آن می‌زدید پای‌بندید؟ یک بار دیگر اعلامیه‌هایتان را بخوانید، تردیدی نداشتم و ندارم به آن‌چه که می‌گفتید اعتقادی ندارید؟ گنجی و رنجی که او و خانواده‌اش می‌بردند، بهانه بود.شمایی‌که امضایتان را بی‌دریغ خرج می‌‌کنید، چرا در این مورد کوتاهی کرده‌اید؟ ولی‌الله فیض‌مهدوی پس از انقلاب در روزهای پرالتهاب سال ۵۸ دیده بر جهان گشود، در دورانی که گنجی و دوستانش می‌رفتند تا دستاوردهای انقلاب بهمن را به نابودی کشانند. در روزهایی سخن گفتن آموخت که سیاهی و نکبت و خشونت از در و دیوار می بارید، تخت‌های شکنجه و میدان‌های تیر و چوبه‌های دار لحظه‌ای از کار باز نمی‌ایستادند. او هنگامی به مدرسه رفت که کودکان را از پشت میزهای تحصیل به جبهه‌های جنگ و میدان‌های مین گسیل می‌داشتند.او هنوز خود را نشناخته بود که جنگ پایان یافت و هزاران زندانی سیاسی به خاک و خون کشیده شدند.او نظاره‌گر جنایاتی بود که در میهنش و پیش روی چشمانش روز و شب اتفاق می‌افتاد. و البته گنجی و دوستانش نیز در تحمیل این سیاهی و نکبت سهیم بودند، هر چند گنجی بعدها تلاش کرد از آن فاصله بگیرد. هیجده ساله بود که غوغای خاتمی برخاست و فتنه‌ی او خیلی‌ها را با خود برد، حتا آنان که ادعای مبارزه با رژیم را داشتند. اما «فیض» نماینده‌ و فریاد نسلی شد که دیر یا زود سربلندی را به میهن بازخواهد گرداند. در این راه ۵۴۶ روز سلول انفرادی را همراه با شکنجه‌های جسمی و روحی و با دست بند و پابند و چشم‌بند پشت سر گذاشته است. بارها اعدام مصنوعی شده است ولی همچنان فریاد برمی‌آورد که «تن به ذلت و تسلیم» نمی‌دهد، چرا که فکر می‌کند «عدالت و آزادی و دمکراسی مثل تنفس برای هر انسانی حیاتی و لازم است». او ۵ سال زندان را پشت سر گذاشته و همچنان پرنشاط است و امید.او جوایز بین‌المللی را نربود، مدال‌ و قلم بین‌المللی نصیبش نشد، او از ابتدا می‌دانست و می‌داند که جز گلوله، چیزی «نشان سینه‌ی جنگجوی سپیده دمان نمی‌شود»

Monday, May 01, 2006

مگه کارگرهم روز داره آقا؟




مگه کارگرهم روز داره آقا؟
جمشید پیمان

یک شاخه گل سرخ می خر ید آقا؟
... نگاهش هزار بار از شکفتگی گل زیباترست
. ولبخندی شیرین که تلخست
ببخشید خانم ها ،آقایان، او نمی خندد
دل من می خواهد بیگانه با خنده ای بخندد.
پس یک میخک بخرید آقا
کلاس چندمی؟
چی گفتین آقا؟
کلاس چندمی؟ مدرسه نمیر ی؟
نه آقا، کار میکنم آ قا
ولی تو باید درس بخوانی و باسواد بشی
وقت ندارم آقا، باید کار کنم آقا
خواهرو برادر هم داری؟
بله آقا، یک خواهر دارم آقا که رفته دوبی، اونجا کار میکنه
برادرت کجاست؟
همینجاست آقا. ده سالشه آقا، اونم کار میکنه آقا
باباومامانت چکار می کنند؟
بابام زندونه آقا، مادرم مریضه ، ازبالکن افتاده زمین و فلج شده آقا
چرا افتاد؟
کار میکرد آقا . همسایه ها میگن خودش خودشو انداخته پایین آقا
راست میگی یا میخوای دل منو بسوزونی؟
راست میگم آقا، بخدا راست میگم. اگه دوست دارید میتونم نشونتون بدم آقا
میگم حالا چرا اینقدر آقا آقا میکنی؟
مادرم یادم داده آقا.گفته با مردها درست حرف بزنم آقا
با زنها چطور؟
زنها مهم نیستن آقا.
زنها هم مهم هستند.باید به اونها هم خوب حرف بزنی
مادرم میگه زنها مهم نیستن آقا
ولی من به خانم ها هم میگم گل بخرید خانم
همه گل هات را چند میفروشی؟
شاخه ای بیست تومن آقا. همش با هم فروشی نیستن.
چرا؟
اینها را از صبح تا غروب باید بفروشم آقا. زودتر نمیشه برم خونه آقا
راستی بابات چرا رفته زندون؟
با رئیسش تو کارخونه دعوا کرده آقا. با چاقوزده تو شکم رئیسش آقا.
چرا؟
نمیدونم آقا. ولی بابام میگفت چون شکم رئیسش خیلی گنده بود،
خب چاقو اونجا خوب فرو میره آقا.
باشه ،من ازت پنج تا شاخه گل می خرم ،
بخاطرخودت ،خواهرت، دادشت، مامانت و بابات
خدا عوضتون بده آقا
یک هزار تومنی باو میدهم و پنج شاخه گل می گیرم.
این زیاده ، پول خرد ندارم آقا.
عیبی نداره . باقیش را ببر برای بابا و مامان .
می پرسم میدونی امروز چه روزی هست؟
نه آقا. چه روزی هست؟
امروز روز کارگره
بنظرم میرسید که لبخندی بر لبانش هست،
ولی تو نگاهش با همه ی شیرینیش بیشتر بغض بود.
گفت: مگه کارگر هم روز داره آقا؟

مراسم موازی روز کارگر در ایران


مراسم موازی روز کارگر در ایران
کارگران: انرژی رو رها کن، فکری به حال ما کن
نوید احمدی
roozonline
۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۵

خلاصه:
جمعیت زیادی آمده بودند. از همه طرف به سمت سفارت سابق آمریکا پیش می رفتند. برخی می گفتند جمعیت یکصد هزار نفر است. ولی بیشتر بود. خیلی بیشتر. تا چشم کار می کرد اتوبوس بود. تا چشم کار می کرد اتوبوس بود. اتوبوس های حامل کارگران.ازاسلامشهر، قزوین، اردبیل، قم،کرج، زنجان ،کاشان،فارس و.. و همه، نه برای اینکه از کارگر بگویند. قرار بود از انرژی هسته ای بگویند. اما چنین نشد.
-->
جمعیت زیادی آمده بودند. از همه طرف به سمت سفارت سابق آمریکا پیش می رفتند. برخی می گفتند جمعیت یکصد هزار نفر است. ولی بیشتر بود. خیلی بیشتر. تا چشم کار می کرد اتوبوس بود. تا چشم کار می کرد اتوبوس بود. اتوبوس های حامل کارگران.ازاسلامشهر، قزوین، اردبیل، قم،کرج، زنجان ،کاشان،فارس و.. و همه، نه برای اینکه از کارگر بگویند. قرار بود از انرژی هسته ای بگویند. اما چنین نشد.
راهپیمایی کارگران ابتدا بسیار آرام بود، بطوریکه بعضی از ماموران به پوزخند به کارگران می گفتند:" چه شده امسال با ادب شدید؟" پلاکارد هایی با مضمون حقوق کارگران، حقوق هسته ای ایران و تصاویر رهبر جمهوری اسلامی و محمود احمدی نژاد هم به چشم می خورد.کارگران بسیاری از واحد های نساجی کشور از قم، مازندران و کردستان نیز در این راهپیمایی حضور داشتند.
دل با سکندر داشتناین راهپیمایی از دو مسیر میدان فلسطین و خیابان شریعتی به سوی سفارت سابق آمریکا آغاز شد. جایی که مسئولان وزارت کشور آن را تعیین کرده بودند. اما وقتی کارگران به مقابل سفارت رسیدند، صدای اعتراضی که بلند شد، همان صدایی نبود که مسئولین وزارت کشور مایل به شنیدنش بودند. به گونه ای که کسی سخنان علیرضا محجوب و علی ربیعی را نشنید. آنها حرف کارگران را نمی زدند.کارگران آنها را" خائن" خواندند و آدم های دولتی.
هنگام سخنرانی اینان، بسیاری فریاد می زدند:" نماینده کار گران باید بر آمده از میان کارگران باشد". و کسانی نیز خطاب به محجوب می گفتند:"با دارا است اما دل با سکندر دارد ".
علیرضا محجوب، دبیر کل تشکیلات دولتی خانه کارگر هم به حرف کارگران توجه نداشت. او از دستیابی ایران به تکنولوژی چرخه سوخت اتمی ستایش می کرد و از کاریکاتورهای توهین آمیزمی گفت؛ و همچنین اینکه: " خانم رايس و برخی از تشكل‌هاي مخالف خانه كارگر در صدد تضعيف خانه كارگرند..... اگر منتقدان قانون كار قصد بهتر كردن قانون را دارند، كمك‌شان مي‌كنيم؛ ولي اگر غير از اين باشد، بي آنكه به مقام و موقعيت‌شان نگاه كنيم، در مقابل خواسته ناحقشان با قاطعيت مي‌ايستيم".
در اینجا گروهی از حاضران، به حمایت از محجوب فریاد زدند: انرژي هسته‌يي، حق مسلم ماست و یا: خانه‌ كارگر، خانه‌ اميد ماست.
در اینجا بود که بین این شعاردهندگان و بقیه بحث و درگیری روی داد. یکی از کارگران گفت:" کارگرانی که امسال در این راهپیمایی حضور دارند از یک ماه قبل به دستور مقامات مسوول انتخاب شده اند تا در این راهپیمایی شرکت کرده و تعهد داده اند حرکات خلافی انجام ندهند، اما تعدادی نیز هر چند که انتخاب نشده اند بر خلاف دستور مدیر عامل و سر کارگر در اینجا حضور یافته اند تا حرف دلشان را بزنند".
فرد ديگري که در مراسم حضور داشت و مورد اعتراض برخی قرار گرفته بود که ظاهرا او را می شناختند، گفت که ازسوي برخي تشكل‌ها مكلف به شركت در راهپيمايي امروز شده است. و اینکه:"اگر اسمم را نمی برید بنویسید كه كارگران تشكل‌هاي واقعي كارگري و انجمن‌هاي صنفي در راهپيمايي امروز شركت نكرده‌اند".
در این میان دسته ای که به مرکز سخنرانی نزدیک تر بودند می گفتند:" كانون عالي ما، مورد تاييد ماست" و بقیه فریاد می زدند:"حامي سرمايه‌دار! سر‌به‌سر ما نذار" و دیگر اینکه:"شوراي فرمايشي، منحل بايد گردد"، "استخدام‌ رسمي، احيا بايد گردد".
جلویی ها همراه با سخنرانان می گفتند:"دشمن اين تشكل، دشمن كارگران است"،"اي آقاي كمونيست! قانون كار اسلامي است"، و تا دورترها را هم نشانه می گرفتند:" كارگران مي‌رزمند، خانم رايس مي‌لرزد"، «رايس! حيا كن، كارگر را رها كن" و پاسخ می شنیدند:" عزا، عزاست امروز، روز عزاست امروز، كارگر ايراني، صاحب عزاست امروز". و:" كارگر زنداني، آزاد بايد گردد"...
در این شلوغی، که دیگر هیچ سخنرانی خریدار نداشت، حسن صادقي، رييس سابق كانون عالي شوراهاي اسلامي كار پشت میکروفن رفت و به انتقاد از عملکرد دولت در زمینه مشکلات کارگران پرداخت. او از جمله گفت:" چرا مدير دولتي در نشست خانه صنعت بر اجرا نكردن ماده هفت قانون كار تاكيد كرده و مي‌گويد با اصراركنندگان بر اين موضوع برخورد مي‌كنيم؟ آمار كارگران اخراجي در ابتداي سال جاري نسبت به سال گذشته 30 درصد افزايش يافته و اين موضوع با سياست هاي اشتغال زايي دولت مغايرت دارد ".در اینجا تعدادي از كارگران از صف جدا شده و به راهپیمایی به سوی میدان فلسطین ادامه دادند..
اين راهپيمايان كه تعدادشان زیاد بود، در طول مسير با دادن شعار به روند انتخاب و گزینش کارگران و نیز تعهد گرفتن از آنها برای حضور در راهپیمایی اعتراض داشتند. و همچنین شعارهایی در ارتباط با وضعیت کارگران می دادند.
در اینجا نيروي انتظامي براي متفرق كردن راهپيمايان وارد عمل شد و کار به درگیری لفظی کشید. ماموران مدام با بلند گو از این کارگران می خواستند که متفرق شوند. ماموری هم می گفت: حیف که دستور داده اند عملی مرتکب نشویم که شما را عصبانی کند.
كارگران به ميدان فلسطين که رسيدند، با گره كردن دست‌هايشان در دست يكديگر فرياد مي‌زدند: " عزا، عزاست امروز،کارگر ایرانی، صاحب عزاست امروز". آنان سپس در حالی كه سينه مي زدند، در قالب دسته هاي مختلف در طول خيابان طالقاني به مسير خود ادامه دادند.
در اینجا دیگر راهپيمايان در حلقه نيروهاي انتظامي قرار گرفته و ماموران دور آنها را محاصره کرده بودند. برخی از ماموران مدام با بی سیم صحبت می کردند و کسی از پشت بی سیم تکرار می کرد:" سعی کنید متفرق شوند اما خشونت نکنید". ولی هنوز راهپیمایان علی رغم تذکر پلیس شعار مي‌دادند:"يا حجت‌ابن‌الحسن،ريشه ظلم رو بكن". در اين هنگام، يكي از مسوولان نيروي انتظامي دوباره با استفاده از بلندگوي يكي از ماشين‌هاي اين نيرو از كارگران خواهش كرد تا به تجمع‌شان پايان دهند و با آرامش محل را ترك كنند.
اما آنان ادامه دادند: "مسوولان بي ايمان چه شد خون شهيدان" ، "مرگ بر اين زندگي ، اين همه شرمندگي" ، "حكومت عدل علي ، اين همه بي عدالتي" و بدین ترتیب مراتب اعتراض خود را نسبت به بي توجهي دولت به وضعيت معيشتي خود عیان کردند.
شدت عمل نداریمپیش از این و در مقابل سفارت آمریکا نیز جمع محدودی از كارگران معترض پيش از پايان مراسم رسمي، با سر دادن شعار مانع از ادامه اين مراسم شدند وبه سوی سخنرانان هجوم بردند. آنان در بين شعارها و اعتراض‌هايشان، استعفاي وزير كار را مي‌خواستند. برخي از اين افراد نیز با بالا رفتن از جايگاه سخنران مراسم و حضور در محل سخنراني، مراسم را براي دقايقي حالت عادي خارج كردند.
آنان در پشت تریبون فریاد می زدند که عامل بدبختی کار گران همین تشکل هایی همچون خانه کار گر است که به جای اینکه حامی کارگر باشد دست در جیب دولت انداخته و دوست دولت است.
این افراد پس از گفتن این حرف ها قصد پایین آمدن از سکو را داشتندکه با افراد لباس شخصی رو به رو شدند كه خود را مسوول برقراري نظم مراسم مي‌دانستند؛ اما داراي لباس فرم يا بازوبند انتظامات نبودند؛ ولي البته بي‌سيم و دستبند داشتند. آنها پس از حمله و مضروب کردن کارگران آنان را از جايگاه مخصوص سخنران بيرون راندند. اما کارگران معترض به سوي جايگاه خبرنگاران رفتند، و خطاب به آنان سخن گفتند و شعار دادند. آنان خواستار توجه بیشتر روز نامه ها و رسانه ها به مشکلات خود شدند و از اینکه رسانه ها در این زمینه کاری نمی کنند انتقاد کردند.
در پايان مراسم راهپيمايي روز جهاني كارگر، قطعنامه‌‏اي هم قرائت شد که در آن جملاتی کلی درباره وضعیت کارگران وجود دارد و سخن از انرژی هسته ایست.
در این بیانیه که در واقع در جهت حمایت از نقش خانه کارگر تنظیم شده، همچنین آمده است:"هر گونه اقدام عليه اين تشكل از نظر جامعه كارگري محكوم و عكس العمل جامعه كارگري را به همراه خواهد داشت".