Friday, November 23, 2007

پدر زهرا در مراسم چهلم دخترش: هرگز از خون دخترم نمي‌گذرم


پدر زهرا در مراسم چهلم دخترش: هرگز از خون دخترم نمي‌گذرم
اتاقي كه مرگ زهرا در آن رخ داده، فقط يك متر و نيم با دفتر رييس ستاد منكرات همدان فاصله داشت
سرمايه، ايمان پاك‌نهاد : مراسم چهلم دكتر زهرا، در قطعهء دويست و چهل و پنجم بهشت زهرا برگزار شد. چند رديف مانده به انتهاي قطعه، يكي از قبرها كه دور و برش بلندگو گذاشته شده، متعلق به دكتر جوان است. هنوز سنگ قبرش آماده نشده است. بالاي قبر دسته گل بزرگي است كه پيام تسليتي رويش نوشته شده است: «دست اجل نوگل خندانمان را چيد.»دكتر زهرا، 27 ساله; بيستم مهرماه به همراه نامزدش در پاركي در شهر همدان توسط نيروهاي ستاد امربه‌معروف و نهي‌از‌منكر دستگير شد. نيروهاي اين ستاد ادعا داشتند رابطه زهرا به لحاظ تاهل نامشخص است در حالي كه پدر و مادر زهرا مي‌گويند براي دخترشان سه ماه قبل با حضور دو شاهد و پدر نامزدش صيغه محرميت خوانده بودند.خانوادهء زهرا دو روز بعد جنازهء فرزندشان را از ستاد تحويل گرفتند، با اين توضيح كه «خودكشي كرده است.» خانواده به خودكشي باور ندارند و مرگ دخترشان را مشكوك مي‌دانند.ساعت چهار بعد از ظهر مراسم شروع مي‌شود. چند زن چادر به سر شيون مي‌كنند.مادر زهرا از راه مي‌رسد. جا را براي او باز مي‌كنند. مادر بي‌اختيار قبر دختر را در آغوش مي‌گيرد و گريه يك دم امانش نمي‌دهد.چند تن از فعالان حقوق بشر به همراه هم‌كلاسي‌هاي زهرا هم در جمع ديده مي‌شوند. دوستان زهرا خودكشي او را باور ندارند: «او دختري نبود كه خودكشي كند. خيلي قرص و محكم بود.»زهرا خطاب مادر قرار مي‌گيرد: «زهرا جان از مهمان‌هايت پذيرايي كن.»اطرافيان سعي دارند او را آرام كنند. هوا ابري است و گورستان كمي خلوت است.پدر آنسوتر، آرام آرام اشك‌هايش را پاك مي‌كند. رحيم برادر بزرگ زهرا هم پشت به قبر ايستاده و شانه‌هايش تكان مي‌خورد.پدر گريه‌كنان مي‌گويد: «هرگز از خون دخترم نخواهم گذشت.»پدر دكتر زهرا كه به تازگي به ديدار قاضي پرونده رفته است، مي‌گويد: «قول همكاري دادند. پرونده را هم ديدم. در پرونده، روز دستگيري دخترم 21 مهر ذكر شده است. در حالي كه از همان ابتدا، عنوان مي‌شد كه 20 مهر دستگير شده است.»وي اضافه مي‌كند: «يك روز تاخير در دستگيري يعني توجيه بازداشت 48 ساعته. يعني او فقط 24 ساعت در بازداشت بوده است. با اين اوصاف، نمي‌توانيم چندان به حرف‌هاي آن‌ها اعتماد كنيم. نمي‌توانم ادعاي آن‌ها را مبني بر نشنيدن صداي زهرا در هنگام مرگ باور كنيم.»او نكتهء ديگري را هم عنوان مي‌كند: «فردي كه دخترم را دستگير كرده بود، يك بناي كم سواد است و به صورت تمام‌وقت با ستاد امربه‌معروف همكاري نمي‌كرده است. يعني شغل ديگري دارد و عصرها به صورت نيمه‌وقت با ستاد همكاري مي‌كرده است آيا او در حدي هست كه يك دكتر را بازداشت كند.»رحيم، برادر زهرا هم كه همراه پدر به همدان رفته بود تا به واكاوي ماجراي مرگ خواهرش بپردازد، مي‌گويد: «اتاقي كه مرگ زهرا در آن رخ داده، فقط يك متر و نيم با دفتر رييس ستاد منكرات همدان فاصله داشت. پرسش من اين است كه آيا هيچ‌كس آنجا حضور نداشته كه متوجه مرگ زهرا شود.»او اضافه مي‌كند:‌«در سفر به همدان، محل حادثه را به همراه پدرم ديديم; فرض كنيد آپارتماني است دو طبقه كه اتاق‌هاي زياد و نزديك به هم دارد و سالن پذيرايي‌اش حدود شش متر است. آيا در چنين فضايي خواهرم مي‌توانست خودكشي كند.»رحيم، برادر دكتر زهرا يك درخواست مطرح مي‌كند: «كم‌ترين خواهش ما اين است كه بررسي صحنهء جرم را به يك تيم ديگر بسپارند و پرونده به تهران منتقل شود.»شيرين عبادي، وكيل پروندهء دكتر زهرا هم دربارهء اقدام‌هاي انجام شده مي‌گويد: «متاسفانه هنوز پرينت آخرين مكالمات تلفني زهرا با برادرش را نداده‌اند و هنوز قانون اجرا نشده است. از رييس قوهء قضاييه درخواست مي‌كنم كه پرونده به تهران منتقل شود. از آن جايي كه همهء افرادي كه از آن‌ها شكايت كرده‌ايم در همدان شاغل هستند، براي جلوگيري از هرگونه شبهه درخواست مي‌كنيم پرونده در تهران رسيدگي شود.»او اضافه مي‌كند: «براي اين كه به نتيجه برسيم، تا هر موقع كه لازم باشد پيگيري‌هاي خود را ادامه خواهيم داد. كساني كه مانع مي‌شوند تا پرينت‌مكالمهء تلفن‌ها به دست ما برسد، مي‌دانند كه اين پرينت‌ها تا حدود زيادي تكليف پرونده را روشن خواهد كرد.»عبادي همچنين مي‌گويد: «يك دختر 27 ساله كه پزشك است و به رايگان بيماران منطقهء محروم را درمان مي‌كند و متعلق به يك خانوادهء مبارز و مذهبي هم هست در يك روز تعطيل در يكي از پارك‌هاي شهر همدان مشغول گفت‌و‌گو با نامزد رسمي خود بوده كه توسط ماموران ستاد امربه‌معروف و نهي‌از‌منكر دستگير و بازداشت مي‌شود. سوال من اين است كه آيا پارك‌ها را براي اين ساخته‌اند كه از آن فيلم بگيرند و در تلويزيون نشان دهند يا اين كه مردم هم حق دارند از آن استفاده كنند و اگر مردم اين حق را دارند چگونه است كه دختري 27 ساله نمي‌تواند در يكي از نيمكت‌ها نشسته و با نامزد خود حرف بزند

No comments: