شريعتي و روشهاي ارتباط با مخاطبان
عمار ملکي ammarmaleki@yahoo.com
روز آن لاین
حضور در حوزه عمومي که اينروزها به عنوان يک تاکتيک جهت تقويت جامعه مدني از طرف فعالين سياسي، فرهنگي، اجتماعي و دانشجويي به طور عام مورد نظر است و بعنوان يک راهکار از سوي تعدادي از شاگردان و پيروان فکري دکتر شريعتي نيز مطرح شده است1، نياز به استفاده از ابزار و روشهايي دارد که اين حضور را عملي سازد. يکي از روشهاي فعاليت در حوزه عمومي و برقراري ارتباط با مردم که بسيار شناخته شده مي باشد و به طور سنتي توسط اکثر فعالان سياسي و فرهنگي مورد استفاده قرار ميگيرد، انتشار شفاهي يا کتبي نظرات به شکل سخنراني در مکانهاي عمومي و يا نوشتن مقاله و انتشار آن در روزنامه ها و مجلات يا سايتهاي اينترنتي مي باشد. همچنين نوشتن کتاب و انتشار آن در صورت دريافت مجوز يکي ديگر از اين روشهاي کلاسيک است.
اما به غير از اين روشها، ابزار ديگري براي ارتباط با عموم مردم وجود دارد که در بسياري موارد اثر گذارتر مي باشد و مي تواند بسيار جذاب تر و همدلانه تر با مخاطب ارتباط برقرار کند و پيام مورد نظر را به آنها منتقل نمايد. استفاده از هنر يکي از اين روشهاست که بعنوان مثال مي توان از تئاتر، سينما و موسيقي نام برد. يقينا دامنه مخاطبان تئاتر و سينما و موسيقي گسترده تر و قدرت جذب و ارتباط آنها با مردم بيشتر از ديگر روشهاي حضور در حوزه عمومي است.
در اين باره شريعتي که خود از روشهاي سنتي سخنراني و نوشتن استفاده بسيار مي نمود و از قدرت جادويي سخنوري و نگارش جهت ارتباط با مردم برخوردار بود، اعتقاد خود را درباره تاثيرگذاري هنر بر مخاطبان در سي سال پيش اينگونه بيان ميدارد: "تجربه نشان داده است – به اين اعتقاد پيدا کرده ام – که امروز، يک هنرمند بيشتر از يک سخنران، يک استاد، يک معلم، يک خطيب، يک کنفرانسيه ي علمي و حتي بيشتر از يک نويسنده و يک مترجم مي تواند در پيام و در تغيير و تحول بينش و در ايجاد و خلق ايمان در جامعه و در روح ما موثر باشد."2
شريعتي در جامعه اي بسيار سنتي تر از جامعه کنوني و با وجود امکاناتي بسيار کمتر از زمان حاضر، تلاش در استفاده از ابزار هنر را جهت تاثير گذاري بر متن جامعه [حوزه عمومي] به منظور آگاهي بخشي و به حرکت در آوردن مردم دنبال مي کند و در اين راه ملامت و تهديد از طرف دوست و دشمن را جهت اجراي يک نمايش تئاتر در حسينيه ارشاد اينگونه وصف مي نمايد:«همين ابوذر را که مي خواستم روي صحنه بياوريم، مي گفتند تئاتر در ارشاد؟ اين ديگر نمي شود. تئاتر هم در محراب! بعد که مخالفت ها خيلي شديد شد حتي صميمي ترين رفقا فرار کردند! من هم مثل مذاکرات کسينجري از اول با شدت و در اوج بدي و... مطرح کردم و رويش پا فشاري کردم که اگر در آخر طرف بگويد اقلا اين چيزش را حذف کنيد و من در آخر بگويم "خيلي خوب" او ديگر به اصلش راضي شود! اما اگر به او امتياز مي دادم با اصلش مخالفت مي کرد. من گفتم "مي خواهم موسيقي بگذاريم" و همه ي تمرين ها را هم با موزيک انجام داديم. اين ها ديگر تحمل نکردند و گفتند اگر صداي موزيک بيايد مردم مي گويند اينجا شکوفه نو است. بعد آقاي بلاغي که از همه نسبت به من صميمي تر بود و هست و واقعا همه ي هستي اش را در راه دفاع از وجهه ي من گذاشته، و آدمي حق پرست و آزادي خواه است، آمد و گفت "اين ديگر نمي شود هر روز يک کار مي کني و ما دائما داريم درستش مي کنيم. هنوز اين کار تمام نشده، يک کار ديگر! اقلا بگذار کمي نفس بکشيم من ديگر آرزويي غير از همين کار در زندگيم ندارم." همه رفتند، حتي آقاي ميناچي که مسئول آنجاست و همه کاره است و خيلي هم طرف ما را مي گرفت، به مشهد آمد که نباشد. بعد که اعلام کرديم، تلفن پشت تلفن که آتش مي زنيم، مي سوزانيم، مي کشيم، بمب مي گذاريم....»3
اما تمامي اين مشکلات مانع آن نمي شود که شريعتي از اجراي تئاتر صرفنظر نمايد و با تمامي مخالفت ها و تهديدات بر اين امر اصرار مي ورزد تا آن را عملي مي سازد. يقينا اين اصرار نشانگر اعتقاد جدي - و بسيار درست – شريعتي به تاثير بي نظير آن در ارتباط و اثر گذاري بر مخاطب بوده است. البته عزم راسخ او در سنت شکني و مبارزه با ارتجاع زمانه نيز او را مصمم تر در اجراي اين نمايش کرده بود.
2- از نوشته ها و خاطرات نزديکان شريعتي اينگونه استنباط مي شود که اجراي تئاتر ابوذر يک اتفاق نبوده و شريعتي اعتقاد جدي به استفاده از اينگونه روشها براي ارتباط با مخاطبان و مردم داشته است. ايرج صغيري دانشجوي دکتر شريعتي – و کسي که نقش ابوذر را در تئاتر "يک بار ديگر ابوذر" بازي کرده است – در خاطرات خود درباره تلاش دکتر براي ساختن تئاترهاي ديگر و حتي ساختن فيلمي درباره ابوذر مي گويد:
"دکتر شريعتي خيلي دلش مي خواست من تئاتري درباره اسماعيل و ماجراي قرباني شدنش به دست حضرت ابراهيم بسازم. درباره ي مدرس نيز همچنين."
او در جاي ديگر مي گويد: "يک روز پس از پايان نمايش ابوذر، دکتر مرا صدا زد و گفت: صغيري مي تواني درباره ابوذر فيلمي بسازي؟ با ترديد جواب مثبت دادم. علت ترديدم نيز مخارج فيلم بود. اما دکتر چنان مصمم بود که جايي براي ترديد نگذاشت. به دکتر گفتم: اما با توجه به محتواي فيلم، امکان ساختن آن در ايران نيست. دکتر شريعتي پاسخ داد: در اين باره خيالت راحت باشد. با گروههاي فلسطيني و سوري تماس گرفته ام و مقدمات کار را فراهم کرده ام. فيلم را در سوريه يا الجزاير مي سازيم. آن قدر به راحتي و آساني حرف مي زد که انگار دارد درباره ي خريد يک کيلو پرتقال حرف مي زند!..."4
جالب تر آن است که شريعتي علاوه بر "هنر" به استفاده از "ورزش" به عنوان يک پديده ي اجتماعي که قدرت "جمع کردن" انسانها را دارد، نيز انديشيده بود. صغيري در خاطراتش در اين باره مي گويد: "يادم است ايامي که در حسينيه ي ارشاد بودم، دکتر با جمعي از دوستانش قصد داشت واحد ورزش حسينيه ي ارشاد را هم راه اندازي کند. معتقد بود که امروزه فوتبال به يک پديده ي اجتماعي مهمي تبديل شده و اين قدرت را دارد که صد هزار نفر را در استاديوم جمع کند. دکتر اعتقاد داشت که چرا ما نبايد براي مطرح کردن حرف و پيام خودمان از اين فرصت مناسب استفاده کنيم. حتي معتقد بود که بايد حسينيه ي ارشاد تيم فوتبال تشکيل بدهد و فوتباليست هاي ماهر و مطرح را جذب خود بکند و نيروهاي مستعد را پرورش دهد. البته تيم فوتبال تشکيل نشد اما دکتر حتي فکر اين کار را هم کرده بود."5
شريعتي بسيار صريح در لزوم انتخاب و استخدام ابزار جديد جهت ارتباط با نسل جوان مي گويد: "از مجامع ديني و مذهبي آمارگيري کنيد، و ببينيد مستمعين شما چند درصد از سي سال پايين و چند درصد از سي سال بالاست. اين نشانه دقيقي است که عقب افتاده ايد. و بعد تئاترها و فيلمها و سينما ها و خوانندگان نمايشنامه ها و آثار هنري جديد و نمايشگاههاي جديد را ببينيد، که يکپارچه متعلق به نسلي است که آدرسش را گم کرده ايم. بايد گستاخي انتخاب جديد را داشت."6
3- حال با توجه به باور اعتقادي و رفتار عملي شريعتي در استفاده از روشها و ابزارهاي تاثير گذار و جذب کنندهٔ مخاطبان در درون جامعه [حوزه عمومي] جهت آگاهي بخشي و حرکت زايي در مردم، اين انتقاد در استفاده دائمي و تکراري از روشهاي سنتي حضور در حوزه عمومي به شکل ايراد سخنراني و مقاله نويسي، بدون توجه به روشهاي ديگر، بر پيروان و همفکران شريعتي وارد است. اگر چه اين انتقاد به بسياري از گروههاي ديگر سياسي، فرهنگي و مدني نيز وارد است، اما با توجه به موضوعيت اين مقاله، همفکران شريعتي مورد خطاب هستند که در اين سالها در مراسم و برنامه هايي که از طرف آنها در حسينيه ي ارشاد يا ديگر مکانها برگزار مي شود، مشاهده نشده است که از روشهاي هنري يا ديگر ابزار جديد جهت ارتباط برقرار کردن با جوانان و ديگر مخاطبان خود بهره برده باشند و به راه استادشان نرفته اند، درحاليکه با توجه به سياست گريزي و امتناع از سخن شنوي و کاهش شديد نشريه خواني و کتاب خواني در بين جوانان و ديگر اقشار ايرانيان، شايد استفاده از روشهايي که قدرت کشاندن و نشاندن جوانان و مردم، براي شنيدن و ديدن سخني و پيامي را داشته باشد، حرکت بزرگي در ارتباط برقرار کردن با جامعه و بخصوص جوانان خواهد بود و يقينا موجب تقويت حوزه عمومي خواهد گرديد.
4- امروزه علاوه بر ابزارهاي هنري، وسائل ارتباط جمعي جديدي وجود دارد که در گذشته جامعه ما فاقد آنها بوده است. دو نمونه بسيار شناخته شده از اين وسايل، اينترنت و ماهواره مي باشند که قدرت ارتباط با مخاطبان در وسعت گسترده کشوري و جهاني را داراست. همچنين اين وسايل امکان بيشتري در ايجاد رابطه متقابل [ديالوگ] و دريافت نظر مخاطبان را دارد، درحاليکه در روشهاي سنتي سخنراني و نوشتن مطالب در روزنامه يا کتاب، امکان برقراري اين ارتباط متقابل، بسيار سخت تر و محدودتر مي باشد و بيشتر نوعي تک گويي [مونولوگ] صورت مي گيرد .متاسفانه در استفاده از اين نوع وسايل و مخصوصا بهره بردن از امکان شبکه سراسري اينترنت، جهت برقراري رابطه با مردم و مخصوصا جوانان، باز هم کم کاري قابل توجهي از ياران و هم انديشان شريعتي در داشتن سايتها و يا وبلاگهاي شخصي يا جمعي، به خصوص در داخل کشور ديده مي شود. حتي متاسفانه سايت رسمي دکتر علي شريعتي که مي تواند [و بايد] پايگاه اصلي مراجعان جهت بهره بردن از آثار و يا تحقيقات مرتبط با شريعتي و افکار او از سراسر جهان باشد، آنگونه که شايسته و بايسته است، سامان يافته و به روز و جذب کننده و کاربرپسند [user friendly] نمي باشد.
جاي تاسف است که بر خلاف مسايل ديگري که ناشي از محدوديت همفکران شريعتي در شرايط جاري کشور مي باشد، اين موارد در درجه اول به کم توجهي و يا بها ندادن به اين موضوع مربوط است و نه ايجاد محدوديت از طرف ساختار قدرت.
در هر حال اگر چه هنوز آمار فروش مجموعه آثار شريعتي قابل توجه است و اقبال و احترام عمومي نسبت به پيروان و همفکران او به دليل تحمل رنجهاي زياد در اين سالها وجود دارد، ليکن از نظر نگارنده که خود از نسل جوانان محسوب مي شود و در يک دهه اخير شاهد و پيگير فعاليتهاي هم انديشان شريعتي در داخل کشور بوده است، اين غفلت يک اشتباه تاريخي در نحوه ارتباط با متن مردم و جوانان است و يک جفاي بزرگ به دغدغه شريعتي در آگاهي بخشي به جامعه ايران خواهد بود.
شريعتي سه دهه قبل در پيش بيني آينده گفته بود: "اين را به شما عرض کنم که ده سال ديگر، پانزده سال ديگر، بيست سال ديگر، اگر حسينيه هاي ارشادي در اين مملکت وجود داشته باشد و بگذارند که وجود داشته باشد و بهترين برنامه ها را هم براي جوانان و تحصيلکرده ها و دانشجويان و نسل دانشگاهي بر اساس مذهب داشته باشد، ديگر مثل امروز اين چنين ازدحام نخواهد شد، اين چنين استقبال نخواهد شد و اين چنين نخواهد بود که هزاران دانشجو، هفت هشت ساعت در بدترين شرايط به يک مجمع ديني بيايند و به حرف مذهب گوش بدهند. اگر نجنبيم و اگر کاري نکنيم ديگر دغدغه مذهبي درونش نخواهد بود."7
و شايد در اين زمان بايد به پيروان شريعتي و تمامي دردمندان و دلسوزان ايران گفت که اگر امروزه نجنبيم و کاري نکنيم و راهي جديد براي ارتباط با جوان امروزي نيابيم، ديگر شايد هيچ يک از دغدغه هاي مذهبي، ملي، اخلاقي و انساني در درونش نخواهد ماند. چنين مباد.
پي نوشت :1- به طور نمونه مقالات متعدد تقي رحماني در روزنامه شرق درباره "حوزه عمومي" مانند مقاله "ايرانيان و عرصه عمومي" – تقي رحماني – روزنامه شرق 19 فروردين 85 و يا مقاله "دموکراسي اصيل، گفتگو در عرصه عمومي" – دکتر مسعود پدرام و همچنين سخنراني پدرام و اشکوري در بيست و هشتمين سالگرد شريعتي در حسينيه ارشاد با عنوان شريعتي و عرصهي عمومي 2- مجموعه آثار دکتر شريعتي جلد 16- اسلام شناسي ص 3943- مجموعه آثار دکتر شريعتي جلد 23- جهان بيني و ايدئولوژي ص 307 تا 3084- کتاب پشت پرده ابوذر- به کوشش سيد قاسم يا حسيني – ص 70 تا 715- همان ص 696- مجموعه آثار دکتر شريعتي جلد 16- اسلام شناسي ص 3907- مجموعه آثار دکتر شريعتي جلد 26- علي ص 380
عمار ملکي ammarmaleki@yahoo.com
روز آن لاین
حضور در حوزه عمومي که اينروزها به عنوان يک تاکتيک جهت تقويت جامعه مدني از طرف فعالين سياسي، فرهنگي، اجتماعي و دانشجويي به طور عام مورد نظر است و بعنوان يک راهکار از سوي تعدادي از شاگردان و پيروان فکري دکتر شريعتي نيز مطرح شده است1، نياز به استفاده از ابزار و روشهايي دارد که اين حضور را عملي سازد. يکي از روشهاي فعاليت در حوزه عمومي و برقراري ارتباط با مردم که بسيار شناخته شده مي باشد و به طور سنتي توسط اکثر فعالان سياسي و فرهنگي مورد استفاده قرار ميگيرد، انتشار شفاهي يا کتبي نظرات به شکل سخنراني در مکانهاي عمومي و يا نوشتن مقاله و انتشار آن در روزنامه ها و مجلات يا سايتهاي اينترنتي مي باشد. همچنين نوشتن کتاب و انتشار آن در صورت دريافت مجوز يکي ديگر از اين روشهاي کلاسيک است.
اما به غير از اين روشها، ابزار ديگري براي ارتباط با عموم مردم وجود دارد که در بسياري موارد اثر گذارتر مي باشد و مي تواند بسيار جذاب تر و همدلانه تر با مخاطب ارتباط برقرار کند و پيام مورد نظر را به آنها منتقل نمايد. استفاده از هنر يکي از اين روشهاست که بعنوان مثال مي توان از تئاتر، سينما و موسيقي نام برد. يقينا دامنه مخاطبان تئاتر و سينما و موسيقي گسترده تر و قدرت جذب و ارتباط آنها با مردم بيشتر از ديگر روشهاي حضور در حوزه عمومي است.
در اين باره شريعتي که خود از روشهاي سنتي سخنراني و نوشتن استفاده بسيار مي نمود و از قدرت جادويي سخنوري و نگارش جهت ارتباط با مردم برخوردار بود، اعتقاد خود را درباره تاثيرگذاري هنر بر مخاطبان در سي سال پيش اينگونه بيان ميدارد: "تجربه نشان داده است – به اين اعتقاد پيدا کرده ام – که امروز، يک هنرمند بيشتر از يک سخنران، يک استاد، يک معلم، يک خطيب، يک کنفرانسيه ي علمي و حتي بيشتر از يک نويسنده و يک مترجم مي تواند در پيام و در تغيير و تحول بينش و در ايجاد و خلق ايمان در جامعه و در روح ما موثر باشد."2
شريعتي در جامعه اي بسيار سنتي تر از جامعه کنوني و با وجود امکاناتي بسيار کمتر از زمان حاضر، تلاش در استفاده از ابزار هنر را جهت تاثير گذاري بر متن جامعه [حوزه عمومي] به منظور آگاهي بخشي و به حرکت در آوردن مردم دنبال مي کند و در اين راه ملامت و تهديد از طرف دوست و دشمن را جهت اجراي يک نمايش تئاتر در حسينيه ارشاد اينگونه وصف مي نمايد:«همين ابوذر را که مي خواستم روي صحنه بياوريم، مي گفتند تئاتر در ارشاد؟ اين ديگر نمي شود. تئاتر هم در محراب! بعد که مخالفت ها خيلي شديد شد حتي صميمي ترين رفقا فرار کردند! من هم مثل مذاکرات کسينجري از اول با شدت و در اوج بدي و... مطرح کردم و رويش پا فشاري کردم که اگر در آخر طرف بگويد اقلا اين چيزش را حذف کنيد و من در آخر بگويم "خيلي خوب" او ديگر به اصلش راضي شود! اما اگر به او امتياز مي دادم با اصلش مخالفت مي کرد. من گفتم "مي خواهم موسيقي بگذاريم" و همه ي تمرين ها را هم با موزيک انجام داديم. اين ها ديگر تحمل نکردند و گفتند اگر صداي موزيک بيايد مردم مي گويند اينجا شکوفه نو است. بعد آقاي بلاغي که از همه نسبت به من صميمي تر بود و هست و واقعا همه ي هستي اش را در راه دفاع از وجهه ي من گذاشته، و آدمي حق پرست و آزادي خواه است، آمد و گفت "اين ديگر نمي شود هر روز يک کار مي کني و ما دائما داريم درستش مي کنيم. هنوز اين کار تمام نشده، يک کار ديگر! اقلا بگذار کمي نفس بکشيم من ديگر آرزويي غير از همين کار در زندگيم ندارم." همه رفتند، حتي آقاي ميناچي که مسئول آنجاست و همه کاره است و خيلي هم طرف ما را مي گرفت، به مشهد آمد که نباشد. بعد که اعلام کرديم، تلفن پشت تلفن که آتش مي زنيم، مي سوزانيم، مي کشيم، بمب مي گذاريم....»3
اما تمامي اين مشکلات مانع آن نمي شود که شريعتي از اجراي تئاتر صرفنظر نمايد و با تمامي مخالفت ها و تهديدات بر اين امر اصرار مي ورزد تا آن را عملي مي سازد. يقينا اين اصرار نشانگر اعتقاد جدي - و بسيار درست – شريعتي به تاثير بي نظير آن در ارتباط و اثر گذاري بر مخاطب بوده است. البته عزم راسخ او در سنت شکني و مبارزه با ارتجاع زمانه نيز او را مصمم تر در اجراي اين نمايش کرده بود.
2- از نوشته ها و خاطرات نزديکان شريعتي اينگونه استنباط مي شود که اجراي تئاتر ابوذر يک اتفاق نبوده و شريعتي اعتقاد جدي به استفاده از اينگونه روشها براي ارتباط با مخاطبان و مردم داشته است. ايرج صغيري دانشجوي دکتر شريعتي – و کسي که نقش ابوذر را در تئاتر "يک بار ديگر ابوذر" بازي کرده است – در خاطرات خود درباره تلاش دکتر براي ساختن تئاترهاي ديگر و حتي ساختن فيلمي درباره ابوذر مي گويد:
"دکتر شريعتي خيلي دلش مي خواست من تئاتري درباره اسماعيل و ماجراي قرباني شدنش به دست حضرت ابراهيم بسازم. درباره ي مدرس نيز همچنين."
او در جاي ديگر مي گويد: "يک روز پس از پايان نمايش ابوذر، دکتر مرا صدا زد و گفت: صغيري مي تواني درباره ابوذر فيلمي بسازي؟ با ترديد جواب مثبت دادم. علت ترديدم نيز مخارج فيلم بود. اما دکتر چنان مصمم بود که جايي براي ترديد نگذاشت. به دکتر گفتم: اما با توجه به محتواي فيلم، امکان ساختن آن در ايران نيست. دکتر شريعتي پاسخ داد: در اين باره خيالت راحت باشد. با گروههاي فلسطيني و سوري تماس گرفته ام و مقدمات کار را فراهم کرده ام. فيلم را در سوريه يا الجزاير مي سازيم. آن قدر به راحتي و آساني حرف مي زد که انگار دارد درباره ي خريد يک کيلو پرتقال حرف مي زند!..."4
جالب تر آن است که شريعتي علاوه بر "هنر" به استفاده از "ورزش" به عنوان يک پديده ي اجتماعي که قدرت "جمع کردن" انسانها را دارد، نيز انديشيده بود. صغيري در خاطراتش در اين باره مي گويد: "يادم است ايامي که در حسينيه ي ارشاد بودم، دکتر با جمعي از دوستانش قصد داشت واحد ورزش حسينيه ي ارشاد را هم راه اندازي کند. معتقد بود که امروزه فوتبال به يک پديده ي اجتماعي مهمي تبديل شده و اين قدرت را دارد که صد هزار نفر را در استاديوم جمع کند. دکتر اعتقاد داشت که چرا ما نبايد براي مطرح کردن حرف و پيام خودمان از اين فرصت مناسب استفاده کنيم. حتي معتقد بود که بايد حسينيه ي ارشاد تيم فوتبال تشکيل بدهد و فوتباليست هاي ماهر و مطرح را جذب خود بکند و نيروهاي مستعد را پرورش دهد. البته تيم فوتبال تشکيل نشد اما دکتر حتي فکر اين کار را هم کرده بود."5
شريعتي بسيار صريح در لزوم انتخاب و استخدام ابزار جديد جهت ارتباط با نسل جوان مي گويد: "از مجامع ديني و مذهبي آمارگيري کنيد، و ببينيد مستمعين شما چند درصد از سي سال پايين و چند درصد از سي سال بالاست. اين نشانه دقيقي است که عقب افتاده ايد. و بعد تئاترها و فيلمها و سينما ها و خوانندگان نمايشنامه ها و آثار هنري جديد و نمايشگاههاي جديد را ببينيد، که يکپارچه متعلق به نسلي است که آدرسش را گم کرده ايم. بايد گستاخي انتخاب جديد را داشت."6
3- حال با توجه به باور اعتقادي و رفتار عملي شريعتي در استفاده از روشها و ابزارهاي تاثير گذار و جذب کنندهٔ مخاطبان در درون جامعه [حوزه عمومي] جهت آگاهي بخشي و حرکت زايي در مردم، اين انتقاد در استفاده دائمي و تکراري از روشهاي سنتي حضور در حوزه عمومي به شکل ايراد سخنراني و مقاله نويسي، بدون توجه به روشهاي ديگر، بر پيروان و همفکران شريعتي وارد است. اگر چه اين انتقاد به بسياري از گروههاي ديگر سياسي، فرهنگي و مدني نيز وارد است، اما با توجه به موضوعيت اين مقاله، همفکران شريعتي مورد خطاب هستند که در اين سالها در مراسم و برنامه هايي که از طرف آنها در حسينيه ي ارشاد يا ديگر مکانها برگزار مي شود، مشاهده نشده است که از روشهاي هنري يا ديگر ابزار جديد جهت ارتباط برقرار کردن با جوانان و ديگر مخاطبان خود بهره برده باشند و به راه استادشان نرفته اند، درحاليکه با توجه به سياست گريزي و امتناع از سخن شنوي و کاهش شديد نشريه خواني و کتاب خواني در بين جوانان و ديگر اقشار ايرانيان، شايد استفاده از روشهايي که قدرت کشاندن و نشاندن جوانان و مردم، براي شنيدن و ديدن سخني و پيامي را داشته باشد، حرکت بزرگي در ارتباط برقرار کردن با جامعه و بخصوص جوانان خواهد بود و يقينا موجب تقويت حوزه عمومي خواهد گرديد.
4- امروزه علاوه بر ابزارهاي هنري، وسائل ارتباط جمعي جديدي وجود دارد که در گذشته جامعه ما فاقد آنها بوده است. دو نمونه بسيار شناخته شده از اين وسايل، اينترنت و ماهواره مي باشند که قدرت ارتباط با مخاطبان در وسعت گسترده کشوري و جهاني را داراست. همچنين اين وسايل امکان بيشتري در ايجاد رابطه متقابل [ديالوگ] و دريافت نظر مخاطبان را دارد، درحاليکه در روشهاي سنتي سخنراني و نوشتن مطالب در روزنامه يا کتاب، امکان برقراري اين ارتباط متقابل، بسيار سخت تر و محدودتر مي باشد و بيشتر نوعي تک گويي [مونولوگ] صورت مي گيرد .متاسفانه در استفاده از اين نوع وسايل و مخصوصا بهره بردن از امکان شبکه سراسري اينترنت، جهت برقراري رابطه با مردم و مخصوصا جوانان، باز هم کم کاري قابل توجهي از ياران و هم انديشان شريعتي در داشتن سايتها و يا وبلاگهاي شخصي يا جمعي، به خصوص در داخل کشور ديده مي شود. حتي متاسفانه سايت رسمي دکتر علي شريعتي که مي تواند [و بايد] پايگاه اصلي مراجعان جهت بهره بردن از آثار و يا تحقيقات مرتبط با شريعتي و افکار او از سراسر جهان باشد، آنگونه که شايسته و بايسته است، سامان يافته و به روز و جذب کننده و کاربرپسند [user friendly] نمي باشد.
جاي تاسف است که بر خلاف مسايل ديگري که ناشي از محدوديت همفکران شريعتي در شرايط جاري کشور مي باشد، اين موارد در درجه اول به کم توجهي و يا بها ندادن به اين موضوع مربوط است و نه ايجاد محدوديت از طرف ساختار قدرت.
در هر حال اگر چه هنوز آمار فروش مجموعه آثار شريعتي قابل توجه است و اقبال و احترام عمومي نسبت به پيروان و همفکران او به دليل تحمل رنجهاي زياد در اين سالها وجود دارد، ليکن از نظر نگارنده که خود از نسل جوانان محسوب مي شود و در يک دهه اخير شاهد و پيگير فعاليتهاي هم انديشان شريعتي در داخل کشور بوده است، اين غفلت يک اشتباه تاريخي در نحوه ارتباط با متن مردم و جوانان است و يک جفاي بزرگ به دغدغه شريعتي در آگاهي بخشي به جامعه ايران خواهد بود.
شريعتي سه دهه قبل در پيش بيني آينده گفته بود: "اين را به شما عرض کنم که ده سال ديگر، پانزده سال ديگر، بيست سال ديگر، اگر حسينيه هاي ارشادي در اين مملکت وجود داشته باشد و بگذارند که وجود داشته باشد و بهترين برنامه ها را هم براي جوانان و تحصيلکرده ها و دانشجويان و نسل دانشگاهي بر اساس مذهب داشته باشد، ديگر مثل امروز اين چنين ازدحام نخواهد شد، اين چنين استقبال نخواهد شد و اين چنين نخواهد بود که هزاران دانشجو، هفت هشت ساعت در بدترين شرايط به يک مجمع ديني بيايند و به حرف مذهب گوش بدهند. اگر نجنبيم و اگر کاري نکنيم ديگر دغدغه مذهبي درونش نخواهد بود."7
و شايد در اين زمان بايد به پيروان شريعتي و تمامي دردمندان و دلسوزان ايران گفت که اگر امروزه نجنبيم و کاري نکنيم و راهي جديد براي ارتباط با جوان امروزي نيابيم، ديگر شايد هيچ يک از دغدغه هاي مذهبي، ملي، اخلاقي و انساني در درونش نخواهد ماند. چنين مباد.
پي نوشت :1- به طور نمونه مقالات متعدد تقي رحماني در روزنامه شرق درباره "حوزه عمومي" مانند مقاله "ايرانيان و عرصه عمومي" – تقي رحماني – روزنامه شرق 19 فروردين 85 و يا مقاله "دموکراسي اصيل، گفتگو در عرصه عمومي" – دکتر مسعود پدرام و همچنين سخنراني پدرام و اشکوري در بيست و هشتمين سالگرد شريعتي در حسينيه ارشاد با عنوان شريعتي و عرصهي عمومي 2- مجموعه آثار دکتر شريعتي جلد 16- اسلام شناسي ص 3943- مجموعه آثار دکتر شريعتي جلد 23- جهان بيني و ايدئولوژي ص 307 تا 3084- کتاب پشت پرده ابوذر- به کوشش سيد قاسم يا حسيني – ص 70 تا 715- همان ص 696- مجموعه آثار دکتر شريعتي جلد 16- اسلام شناسي ص 3907- مجموعه آثار دکتر شريعتي جلد 26- علي ص 380