آب که سر بالا برود اکبر گنجی هم رهبر مقاومت میشود!!!
پروژه اکبر گنجی را نباید بصورت مجرد و جدای از سیاستهای کلی صاحبان سرمایه و قدرت بررسی نمود. اگر بخواهیم این پدیده را بطور جدی و اصولی ردیابی نماییم باید به چندین فقره پروژه های موفق و نا موفق رهبر سازی و قهرمان سازی کارخانه های تولید و فروش رهبران سیاسی و قومی فرمایشی از سوی سرمایه داری جهانی اشاره کنیم. یکی از بزرگترین و دردناک ترین و فاجعه بارترین این پروژه ها پروژه تولید و عرضه خمینی به عنوان امام شیعیان جهان و رهبر انقلاب اسلامی ایران بوده است. این سیاست که ادامه دکترین ترومن بوده و هدف آن جلوگیری از رشد و نفوذ رادیکالیسم و کمونیسم از سوی آمریکا و متحدانش بوده خسارات و تلفاتی جبران ناپذیر به ملت ما وارد نموده است. همه ایرانیان به تلخی به یاد دارند که چگونه کارتر و متحدانش در کنفرانس گوادالوپ برای اینکه ایران بعد از سقوط پهلوی به دست کمونیستها و نیروهای انقلابی اداره نگردد دست به ترفندی رذیلانه زده اند و خمینی این آخوند مرتجع و بی سواد را با کمک بنگاههای خبر پراکنی امپریالستی نظیر آیت الله بی بی سی در یک چشم به هم زدن از عراق به کره ماه فرستادند و این جانور تشنه به خون و مرتجع را به عنوان یک فرشته به مردم به جان آمده و عاصی از ظلم و اختناق تحمیل نموده اند.
نمونه دوم را هم در ظهور نامیمون سید شارلاتان خاتمی ملاحظه نمودیم و شاهد بودیم که اینبار هم صاحبان جهانی سرمایه برای برون برد و حفظ اساس جمهوری اسلامی و جهت جلوگیری از سرنگونی تام و تمام نظام جمهوری اسلامی به ترفندی زیرکانه دست زدند. رژیم جمهوری اسلامی که در یکی از سخت ترین بحرانهای سرنگونی دست و پا میزد و میرفت که برای همیشه بدست خلقی ستم کشیده به زیر کشیده شود توسط قهرمان اهدایی از سوی صاحبان سرمایه نجات پیدا کرد. خاتمی توسط بی بی سی و سایر رسانه ها به عنوان یک ناجی افسانه ای معرفی شد و اصلاحات در چهار چوب همین نظام تا بیخ فاسد جمهوری اسلامی نیز به عنوان نسخه علاج درد مردم تجویز گردید. دلار ها و پولهای نفتی نیز جهت حمایت این دلقک خندان روانه اقصاء نقاط جهان گردید. از سیاستمداران مماشات جوی غربی تا برخی چهره های معلو م الحال به اصطلاح اپوزیسیون در داخل و خارج که هم پول سوسیال پناهندگی میگیرند و هم از برکات خیریات جمهوری اسلامی بی بهره نیستند از این نمد قبایی برای خود دوختند.
باری... دیری نپایید که پته خاتمی به اصطلاح اصلاح طلب نیز به رو افتاد و رو سیاهی نیز طبق معمول به زغال ( حامیان خاتمی) ماند.
اما ببینیم که اینبار اکبر گنجی چه صیغه ای است و به چه منظوری بکار میاید؟
اگر دقت بکنیم آقای گنجی یک عنوان را به یدک میکشد که در همین ارتباط نیز از وی قهرمان سازی شده است. ایشان عنوان زندانی سیاسی را به یدک میکشد.
هم رژیم جمهوری اسلامی و هم حامیان جهانی وی به خوبی مطلع میباشند که مردم ما ارزش و احترام خاصی را همیشه برای زندانیان سیاسی قایل بوده اند و این به وضوح آشکار میباشد که برای جاسازی یک چهره جدید در صفوف اپوزیسیون و در نهایت قهرمان سازی وی راحت تر میباشد که نامبرده قدری هم سابقه زندانی سیاسی داشته باشد.
ولی چرا باید اینبار پروژه رهبر سازی از میان زندانیان سیاسی صورت پذیرد؟
برای اینکه با تجربیات قبلی به روشنی دریافته شد که مردم دیگر به هیچ یک از جناحهای حکومتی و نفرات داخل حکومت دل خوش نمیکنند و خواهان سرنگونی تام و تمام حکومت میباشند. در نتیجه لازم شد که کسی را به میان خیل اپوزیسیون تزریق کرد. کسی که هم از خود ی ها ( یعنی با صاحبان جهانی سرمایه تضادی نداشته باشد و هم با سران و جانیان جمهوری اسلامی اخوتی داشته باشد) باشد و هم وانمود کند که در صف مردم و ضد حکومت میباشد. برای اینکار چه کسی بهتر از گنجی؟
ما مشاهده نمودیم که وسایل ارتباط جمعی چه در داخل و چه در خارج از کشوربه چه آسانی در اختیار وی گذاشته شده است و چه تسهیلاتی از سوی مقامات انسان دوست!!! جمهوری اسلامی جهت مبارزه بی امان آقای گنجی در اختیار ایشان قرار داده شد. که در این مورد باید واقعا از مقامات دلسوز!!! جمهوری اسلامی تشکر کرد که بی وقفه تلاش نموده اند که سفر آقای گنجی به موقع انجام شود و ایشان به موقع به مراسم اعطای جایزه در مسکو برسند و ...
یک نکته را فراموش نباید کرد و آن اینکه مبارزین واقعی و آنانیکه با جان و دل و با تمام هستی خود در راه آزادی و رهایی مردم ایران از زیر ستم حاکمان ضد بشری جمهوری اسلامی مبارزه کرده اند و میکنند حتی ازداشتن یک وکیل تسخیری هم محروم بوده اند و هستند. آنان که با این رژیم در ستیزند بناچار راه کوه و کمر را در پیش گرفتند تا از چنگال پاسداران جمهوری اسلامی بگریزند، نه مثل آقای گنجی با با بلیط درجه یک هواپیمایی جمهوری اسلامی امر خطیر مبارزه با رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی را به پیش ببرند!!!
و اما حرف به درآزا کشید ... من فقط میخواستم در پایان یک سوال کوتاه هم از آقای گنجی بپرسم و امیدوارم که اگر کسی به یکی از جلسات سخنرانی ایشان که در آن از منع خشونت و بخشش و مدارا با سران جمهوری اسلامی و پاسداران شکنجه گر سخن میراند تشریف میبرد، این سوال را از او بپرسد!
آقای گنجی خیلی مایل هستم بدانم در زمانی که شما خودتان در میان خیل پاسداران شکنجه گر تشریف داشتید و پایه های این نظام اسلامی را که بر اعدام، سنگسار، قطع عضو و شکنجه استوار میباشد محکم مینمودید، همقطارانتان را هم به منع استفاده از خشونت دعوت مینمودید؟
مسعود ابراهیم نژاد
پروژه اکبر گنجی را نباید بصورت مجرد و جدای از سیاستهای کلی صاحبان سرمایه و قدرت بررسی نمود. اگر بخواهیم این پدیده را بطور جدی و اصولی ردیابی نماییم باید به چندین فقره پروژه های موفق و نا موفق رهبر سازی و قهرمان سازی کارخانه های تولید و فروش رهبران سیاسی و قومی فرمایشی از سوی سرمایه داری جهانی اشاره کنیم. یکی از بزرگترین و دردناک ترین و فاجعه بارترین این پروژه ها پروژه تولید و عرضه خمینی به عنوان امام شیعیان جهان و رهبر انقلاب اسلامی ایران بوده است. این سیاست که ادامه دکترین ترومن بوده و هدف آن جلوگیری از رشد و نفوذ رادیکالیسم و کمونیسم از سوی آمریکا و متحدانش بوده خسارات و تلفاتی جبران ناپذیر به ملت ما وارد نموده است. همه ایرانیان به تلخی به یاد دارند که چگونه کارتر و متحدانش در کنفرانس گوادالوپ برای اینکه ایران بعد از سقوط پهلوی به دست کمونیستها و نیروهای انقلابی اداره نگردد دست به ترفندی رذیلانه زده اند و خمینی این آخوند مرتجع و بی سواد را با کمک بنگاههای خبر پراکنی امپریالستی نظیر آیت الله بی بی سی در یک چشم به هم زدن از عراق به کره ماه فرستادند و این جانور تشنه به خون و مرتجع را به عنوان یک فرشته به مردم به جان آمده و عاصی از ظلم و اختناق تحمیل نموده اند.
نمونه دوم را هم در ظهور نامیمون سید شارلاتان خاتمی ملاحظه نمودیم و شاهد بودیم که اینبار هم صاحبان جهانی سرمایه برای برون برد و حفظ اساس جمهوری اسلامی و جهت جلوگیری از سرنگونی تام و تمام نظام جمهوری اسلامی به ترفندی زیرکانه دست زدند. رژیم جمهوری اسلامی که در یکی از سخت ترین بحرانهای سرنگونی دست و پا میزد و میرفت که برای همیشه بدست خلقی ستم کشیده به زیر کشیده شود توسط قهرمان اهدایی از سوی صاحبان سرمایه نجات پیدا کرد. خاتمی توسط بی بی سی و سایر رسانه ها به عنوان یک ناجی افسانه ای معرفی شد و اصلاحات در چهار چوب همین نظام تا بیخ فاسد جمهوری اسلامی نیز به عنوان نسخه علاج درد مردم تجویز گردید. دلار ها و پولهای نفتی نیز جهت حمایت این دلقک خندان روانه اقصاء نقاط جهان گردید. از سیاستمداران مماشات جوی غربی تا برخی چهره های معلو م الحال به اصطلاح اپوزیسیون در داخل و خارج که هم پول سوسیال پناهندگی میگیرند و هم از برکات خیریات جمهوری اسلامی بی بهره نیستند از این نمد قبایی برای خود دوختند.
باری... دیری نپایید که پته خاتمی به اصطلاح اصلاح طلب نیز به رو افتاد و رو سیاهی نیز طبق معمول به زغال ( حامیان خاتمی) ماند.
اما ببینیم که اینبار اکبر گنجی چه صیغه ای است و به چه منظوری بکار میاید؟
اگر دقت بکنیم آقای گنجی یک عنوان را به یدک میکشد که در همین ارتباط نیز از وی قهرمان سازی شده است. ایشان عنوان زندانی سیاسی را به یدک میکشد.
هم رژیم جمهوری اسلامی و هم حامیان جهانی وی به خوبی مطلع میباشند که مردم ما ارزش و احترام خاصی را همیشه برای زندانیان سیاسی قایل بوده اند و این به وضوح آشکار میباشد که برای جاسازی یک چهره جدید در صفوف اپوزیسیون و در نهایت قهرمان سازی وی راحت تر میباشد که نامبرده قدری هم سابقه زندانی سیاسی داشته باشد.
ولی چرا باید اینبار پروژه رهبر سازی از میان زندانیان سیاسی صورت پذیرد؟
برای اینکه با تجربیات قبلی به روشنی دریافته شد که مردم دیگر به هیچ یک از جناحهای حکومتی و نفرات داخل حکومت دل خوش نمیکنند و خواهان سرنگونی تام و تمام حکومت میباشند. در نتیجه لازم شد که کسی را به میان خیل اپوزیسیون تزریق کرد. کسی که هم از خود ی ها ( یعنی با صاحبان جهانی سرمایه تضادی نداشته باشد و هم با سران و جانیان جمهوری اسلامی اخوتی داشته باشد) باشد و هم وانمود کند که در صف مردم و ضد حکومت میباشد. برای اینکار چه کسی بهتر از گنجی؟
ما مشاهده نمودیم که وسایل ارتباط جمعی چه در داخل و چه در خارج از کشوربه چه آسانی در اختیار وی گذاشته شده است و چه تسهیلاتی از سوی مقامات انسان دوست!!! جمهوری اسلامی جهت مبارزه بی امان آقای گنجی در اختیار ایشان قرار داده شد. که در این مورد باید واقعا از مقامات دلسوز!!! جمهوری اسلامی تشکر کرد که بی وقفه تلاش نموده اند که سفر آقای گنجی به موقع انجام شود و ایشان به موقع به مراسم اعطای جایزه در مسکو برسند و ...
یک نکته را فراموش نباید کرد و آن اینکه مبارزین واقعی و آنانیکه با جان و دل و با تمام هستی خود در راه آزادی و رهایی مردم ایران از زیر ستم حاکمان ضد بشری جمهوری اسلامی مبارزه کرده اند و میکنند حتی ازداشتن یک وکیل تسخیری هم محروم بوده اند و هستند. آنان که با این رژیم در ستیزند بناچار راه کوه و کمر را در پیش گرفتند تا از چنگال پاسداران جمهوری اسلامی بگریزند، نه مثل آقای گنجی با با بلیط درجه یک هواپیمایی جمهوری اسلامی امر خطیر مبارزه با رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی را به پیش ببرند!!!
و اما حرف به درآزا کشید ... من فقط میخواستم در پایان یک سوال کوتاه هم از آقای گنجی بپرسم و امیدوارم که اگر کسی به یکی از جلسات سخنرانی ایشان که در آن از منع خشونت و بخشش و مدارا با سران جمهوری اسلامی و پاسداران شکنجه گر سخن میراند تشریف میبرد، این سوال را از او بپرسد!
آقای گنجی خیلی مایل هستم بدانم در زمانی که شما خودتان در میان خیل پاسداران شکنجه گر تشریف داشتید و پایه های این نظام اسلامی را که بر اعدام، سنگسار، قطع عضو و شکنجه استوار میباشد محکم مینمودید، همقطارانتان را هم به منع استفاده از خشونت دعوت مینمودید؟
مسعود ابراهیم نژاد
No comments:
Post a Comment