Monday, April 07, 2008

مک کين و جنگ ايران

مک کين و جنگ ايران

مصاحبه نيوزويک با نامزد رياست جمهوری آمريکا
- سه شنبه 20 فروردین
1387 [2008।04।08]


‏‏
مايکل هيرش ‏
سناتور مک کين در گفتگويی با مايکل هيرش، از مجله نيوزويک درباره رويارويی با ايران، ‏از سر گيری خشونت ها در عراق و مسائلی در این باره به بحث پرداخته است که در زیر می ‏خوانید.‏
هيرش: چرا شما فکر می کنيد اسلام راديکال، "چالش فراگير" اين قرن است؟ چه وقت به ‏اين نتيجه رسيديد؟مک کين: من هميشه نگران اين موضوع بودم. وقتی به خارج از کشور سفر می کردم، شاهد ‏مدرسه های اسلامی بودم، و قطعاً از رشد بنيادگرايی باخبر می شدم. علايم ديگری هم وجود ‏داشت که به جريان بمب گذاری در پادگان نیروهای آمریکا در بيروت (سال 1983) مرتبط ‏بود. فکر نمی کنم هيچ شکی وجود داشته باشد که ماجرای يازدهم سپتامبر، آنرا به طرز ‏دردآوری وارد کشور ما کرده است.‏‏- در سال 1983 شما بر خارج کردن ناوگان دريايی اصرار داشتيد.‏در واقع من اصرار بر خارج کردن آنها داشتم چون می ترسيدم که آنها يک نيروی سمبوليک ‏بدون برنامه ريزی کافی و يا حمايت مناسب زمينی باشند. ‏کنجکاوم بدانم آيا از آن زمان تا کنون، ديدگاه های شما راجع به استفاده از زور کامل تر شده ‏است؟ برخی معتقدند موفقيت نظامی ايالات متحده در جريان جنگ اول خليج فارس، شما را ‏مصمم تر در استفاده از زور در مرزهای خارجی کرده است.‏اينطور فکر نمی کنم. اگر موقعيتی مشابه مورد بيروت امروز اتفاق می افتاد، مطمئنم که من ‏به آن اعتراض می کردم. من قوياً معتقدم که بايد هر کاری که می توانيم بکنيم تا از گسترش ‏اسلام بنيادگرا و يا افزايش نفوذ ايران در خاورميانه جلوگيری کنيم؛ به هرحال بايد يک پيشنهاد ‏عملی برای تامين منافع ملی وامنيتی مان (در توجيه استفاده از نيروی نظامی) وجود داشته ‏باشد. ‏ظاهراً شما در سخنرانی تان در لوس آنجلس، خواستيد هرگونه شبهه ای درباره اينکه ممکن ‏است شما آمريکا را وارد يک جنگ بزرگتر- احتمالاً با ايران- کنيد، برطرف سازيد.‏خيلی هم اينطور نيست. من این را ابتدا در دهه 1990 موقعی که کانديد رياست جمهوری ‏نشده بودم گفتم. من سعی کردم بگویم که بازماندگان جنگ بيش از هر کس دیگر از جنگ ‏متنفر هستند ، زيرا يارانی را از دست داده اند و خوف و نفرت جنگ را از نزديک حس کرده ‏اند. من اين را بارها تکرار می کنم که رويارويی نظامی آخرين گزينه است. ‏‏ در مورد ايران، اگر همه گزينه های ديپلماتيک به بن بست برسد و فشار اقتصادی قادر به ‏توقف برنامه هسته ای آنها نشود، آيا به آغاز جنگ فکر می کنيد؟اگر نخواهم از سوال شما طفره بروم، بايد اينطور بگويم که ما بايد هر گزينه ممکن را امتحان ‏کنيم. من فکر می کنم راه های عملی زيادی وجود دارند که در سفر اخيرم به اروپا، در مورد ‏آنها به عنوان يک راه موثر استفاده از تحريم ها با سارکوزی (رييس جمهور فرانسه) و براون ‏‏(نخست وزير انگلستان) گفتگو کردم. معذالک من صريحاً می گويم که نمی توانيم ايرانی ‏صاحب تسليحات هسته ای را به خاطر عواقب آشکار آن- تکثير در منطقه و تهديد عليه ‏موجوديت اسراييل و ... تحمل کنيم.‏‏- شما در جريان بحث و گفتگو با سارکوزی و براون، آيا در مورد تحريم های احتمالی ‏ديگری به غير از مواردی که اکنون توسط دولت بوش در حال اجراست، صحبت کرديد؟‏خير. ما وارد آن جزييات نشديم... چيزی که من با آنها در ميان گذاشتم، ايده همکاری کشورها ‏با يکديگر به شيوه دوستانه و موثر است به نحوی که ايرانيان را مجاب کند که مسير در اختيار ‏گرفتن تسليحات هسته ای از نظر سياسی و اقتصادی، برای آنها بهای گزافی به همراه خواهد ‏داشت. ‏‏- آيا شما موافقيد که ما ، آن گونه که بوش می گوید، با يک "جنگ عليه ترور" درگير ‏هستيم؟من فکر می کنم اين يک مقابله نظامی، اطلاعاتی، ديپلماتيک و ايدئولوژيک است. از همه ‏مهمتر اينکه، در درازمدت اين يک کشمکش ايدئولوژيک است... در جامعه مسلمان ها هم بين ‏اين مجادله میان بنيادگراها و کسانی که ميانه رو تر هستند وجود دارد. کشمکش ديگر هم ‏ميان همه ارزش هايی که ما بخاطرشان ايستاده ايم از يک سو، و تندروهايی که در برخی ‏نقاط دنياصاحب نفوذ چشمگيری شده اند، وجود دارد. ‏‏- متوجه اين نکته شدم که شما به جای واژه "جنگ" از کلمه "کشمکش" استفاده کرديد.‏من دوست ندارم از کلمه "جنگ" استفاده کنم، خصوصاً وقتی اين يک کشمکش چند جانبه ‏است، و ممکن است اجزای نظامی و تسليحاتی هم داشته باشد. ولی در نهايت، من فکر می کنم ‏مساله همان ايدئولوژی است. ‏‏- شما در سخنرانی خود در لوس آنجلس گفتيد هر کس که قبول ندارد بنيادگرايی اسلامی، ‏چالش فراگير قرن بیست و یکم است به درد کاخ سفيد نمی خورد. آيا اين منصفانه است که ‏ديدگاهی را که شايد چالش های بزرگ ديگری- مانند بحران اعتباری، گرم شدن جهانی و ‏تجدید قدرت روسيه را مهم تر می شمارد، ملامت کنید؟
من آنها را رد نمی کنم. ولی اعتقاد دارم، هيچکس نمی تواند در کاخ سفد بنشيند درحاليکه هيچ ‏تصوری از چالش فراگير قرن 21 نداشته باشد. معتقدم چالش اقتصادی هم عميق و سخت است ‏و ممکن است از زمان جنگ جهانی دوم تا کنون، مشکل ترين چالش در نوع خود باشد. اما من ‏قوياً به اقتصاد آمريکايی اعتماد دارم. من قبول ندارم کسی که در درک ابعاد و عظمت چالش ‏بنيادگرايی بازمانده است، شايسته رياست جمهوری ايالات متحده است.‏
منبع: نيوزويک – 7 آوريل

No comments: