Wednesday, June 18, 2008

من يك استاد دانشگاه نيستم٭ - دكتر محمد ملكي

من يك استاد دانشگاه نيستم٭
دكتر محمد ملكي - پنجشنبه 30 خرداد 1387 [2008.06.19]

خبر چون انفجار بمب نيرومندي همه چيز را در هم ريخت و با انتشار عكس و تفصيل قصد تعرض به يک دانشجوي دختر ‏توسط معاون دانشگاه زنجان، دكتر حسن مددي كه نام خود را استاد گذاشته، همه آن‌ها را كه به عمق فسادي كه جامعه ما در ‏آن افتاده باور نداشتند، هشيار كرد و همگان پي بردند كه فاجعه عظيم‌تر از آن‌ است كه در تصور آيد. راستي پس از اين ‏حوادث مردم با چه اطميناني فرزندان خود را به‌دانشگاه‌ها بفرستند؟ مگر دانشگاه‌ها هميشه حتي در نظام فاسد گذشته محل ‏امني براي خانواده‌ها نبود؟ مگر استاد، پدر روحاني دانشجويان نبود؟ مگر عنوان استادي افتخار آميز و موجب مباهات ‏نبود؟ تقدس دانشگاه چرا شكسته شده تا آن‌جا كه هر روز خبر از فساد اخلاقي مسؤولان اين دانشگاه و آن دانشگاه مي‌رسد؟ ‏چه كسي يا كساني، مسئولين دانشگاه‌ها، مانند معاون دانشگاه زنجان را به اين سمت ها منصوب مي‌كند؟ آن روزها كه ‏استقلال دانشگاه‌ها را از بين بردند و همه‌چيز را زير سلطه‌ي قدرت بدستان قرار دادند، دلسوختگان حدس مي‌زدند كه ‏دانشگاه‌ها به چنين وضعي افتد. وقتي هر بي سروپايي را تنها به‌دليل نوكري حاكميت عنوان استادي مي‌دهند و بر دانشگاه‌ها ‏مسلط مي‌كنند، جز اين انتظاري نمي‌توان داشت. ‏

حادثه‌ي دانشگاه زنجان همه استادان و دانشگاهيان فرهيخته را در غمي بزرگ فرو برد تا آن‌جا كه بايد گفت: بر اين غم اگر ‏خون بگريم رواست. در جامعه‌ي باصطلاح‌ اسلامي ما چه مي‌‌گذرد كه هر روز طشت رسوايي يكي از سردمداران و ‏وابستگان به حكومت برزمين مي‌افتد. يك روز اعمال سردار زارعي مأمور مبارزه با جواناني كه آن‌ها را اراذل و اوباش ‏مي‌نامند، افشا مي‌گردد و روز ديگر يكي از عمالِ حكومت در يك درگيري درون گروهي به افشاي رقبا مي‌پردازد و از ‏چپاول و دزديهاي ستون‌هاي خيمه‌ي رژيم پرده بر مي‌دارد و اين روزها فاجعه‌ي تكان دهنده‌ي دانشگاه زنجان برملا ‏مي‌گردد و همه‌ي اين رسوايي
ها در عرض چند ماه صورت مي‌گيرد. رژيمي كه حدود 30 سال مي پنداشت که پرده بر ‏اعمالِ خود کشيده، چنان در سراشيب سقوط و تلاشي قرار گرفته كه هر گروه و جماعتي تقصير اين همه دزدي و فساد و ‏فحشاء را به گردن ديگري مي‌اندازد. اما گويا آشکار شده است که در چنين سيستمي، گر حكم شود که مست گيرند / در شهر ‏هر آن‌كه هست گيرند. ‏

حال مي‌توان فهميد كه آن رند خراباتي و افشا كننده‌ِ رازهاي مگو چرا فرمود "توبه فرمايان چرا خود توبه كمتر مي‌كنند؟". ‏در اين 30 سال آيا سال و ماه و هفته و روزي گذشته كه دست‌هاي رژيم به خون و ظلم و بي داد آلوده نشده باشد و ‏عبرت‌آموز آنكه مدعيان اخلاق، در برابر اين همه آلودگي حكومت‌گران، مهر سكوت بر لب زده كه گويي كور و كرند. اگر ‏دامن اين حضرات آلوده نيست اين سكوت و بي تفاوتي از سوي مدعيان هدايت خلق چه معنايي دارد؟ آن‌ها كه فرياد مي‌كنند ‏اگر چند تار موي خانمي معلوم باشد، ستون دين مي‌لرزد، چرا در برابر اين همه فساد و فحشاء و دزدي و چپاول بي‌تفاوت ‏هستند؟ سكوت مراجع، روحانيون، حوزه‌هاي علميه و گروه‌هاي سياسي چه معنايي دارد؟ مگر فاجعه‌ي دانشگاه زنجان يك ‏عمل بسيار زشت و ضد اخلاقي نيست، پس چرا آقايانِ هاديِ خلق !! از غم و اندوه نمي‌ميرند (گفته علي عليه‌السلام) و ‏صداي دانشجويان مظلوم را نمي‌شنوند و چراي بزرگ‌ آنكه چرا آقاي خامنه‌اي به‌عنوان رهبر مسلمين جهان و ولي امر ‏مسلمانان نه، به نام يك روحاني، در اين موارد سكوت كرده‌اند؟ راستي چنين جامعه‌اي مي‌خواهد اسوه‌ي كشورهاي اسلامي و ‏جهان براي ساختن جهاني پاك و پر از عدل و داد باشد؟ سؤال ديگر آنكه امروز چه كساني در كسوت استادي زمام ‏دانشگاه‌ها را در دست گرفته‌اند، حامي آن‌ها كيست؟ و آيا موقع آن نرسيده كه دست ناپاك آن‌ها از محيط مقدس دانشگاه‌ها ‏قطع گردد و پديد آورندگان فساد در دانشگاه‌ها از جمله افرادي نظير مددي و وزير بي‌كفايت علوم و آموزش عالي و شخص ‏رئيس جمهور، به پاي ميز محاكمه از سوي مردم كشيده شوند تا دانشگاه و دانشگاهيان به جايگاه واقعي خود بازگردند؟ ‏

و آخر اينکه دردآورتر، سکوت استادان اصيل و غيرحکومتي در برابر اين فجايع است. من كه هميشه افتخارم استادي ‏دانشگاه بود، غمگينانه بايد بگويم ديگر استادي دانشگاه برايم افتخاري نيست و تا وضع چنين است "من يك استاد دانشگاه ‏نيستم".‏

٭‎ ‎با وام‌گيري از عنوان كتابِ "من يك مسيحي نيستم" نوشته برتراند راسل فيلسوف انگليسي

No comments: