Wednesday, June 11, 2008

افشاگري؛ آتش پيش از حمله‌- وبگرد

افشاگري؛ آتش پيش از حمله‌
وبگرد - پنجشنبه 23 خرداد 1387 [2008.06.12]
‏سها سيفيwebgarderooz@yahoo.com
محمدجواد کاشي در
"زاويه ديد" در حاشيه افشاگري هاي اخير، به بحث در مورد دلايل و انگيزه هاي افشاگري ‏در نظام هاي سياسي پرداخته و با اشاره به افشاگري هايي که منجر به بروز انقلاب اسلامي شد مي نويسد:‏
مشكل جمهوري اسلامي،‌فاصله عجيب و غريب ميان پشت و پيش صحنه است. در وجه اظهاري و در مقابل ‏صحنه، نظام ايفاگر مقدس‌ترين نقش‌هاي قابل تصور است. بازيگران فرهيخته‌ترين و پاك‌ترين و سروجان ‏باخته‌ترين‌هاي مردم‌اند. مسئوليت‌ها را تنها از سر وظيفه پذيرفته‌اند. آمده‌اند تا بار سنگين تكليف را بپذيرند و تنها ‏به مردم خدمت كنند. همه كس حتي رئيس اداره ثبت احوال يك شهر كوچك نيز، عهده دار امور معنوي و مادي و ‏دنيوي و اخروي مردم است. اگر هم كارگزاران مشكلي دارند،‌ اما در قدسيت و عظمت نظام نبايد شك كرد. ‏فرايندها و مسيرهاي كلي همه در جهت ايفاي بزرگ‌ترين وظايف مقدس قابل تصور است. ‏
اما واقع اين است كه مقدورات غير از اين است. سياست در مقام عمل، به نحوي ديگر اتفاق مي‌افتد. نظام معدلي ‏بيش از معدل مردم ندارد. كارگزاران نيز از همه فرقه‌اي هستند‎ ‎‏ و به هر گناهي آلوده‌اند. در موقعيت وجود قدرت ‏متمركز، هر كاري از آنها انتظار مي‌رود. نظام سياسي هم از جنس همين جهان آلوده است. متولي اموري كه هر ‏نظام سياسي ديگر بايد عهده دار آن باشد. تنها عريان شدن نظام سياسي از لباس فاخر و زرباف ارزش‌هاي مقدس ‏است كه مي‌تواند بر رفتار مخرب و مردم فريبانه و خشونت بار افشاگري، نقطه پاياني نهد. افشاگري نحوي كنش ‏خشونت بار سياسي است. مثل آتش تهيه پيش از يك حمله ويرانگر است. نظامي كه اموراتش را با توليد و بازتوليد ‏افشاگري مديريت كند، خود مهم‌ترين قرباني آن است‎.‎
‎‎شايد تا فردا پاليزدار محو شود!‏‎‎
علي اوحدي در
"نامه هاي ايروني" در حاشيه افشاگري هاي اخير عباس پاليزدار چنين نوشته است:‏
در اين دو روزه که از پخش خبر و ويدئو بالا مي گذرد، در محافل جناحي معروف به اصولگرا، آتش در انبار پنبه ‏افتاده. تا اينجا و تا مطلب مربوطه در کارگزاران امروز، همه تلاش داشته اند بگويند آقاي عباس پاليزدار عضو ‏هيچ سازمان و کميسيون و رييس و مسوول هيچ جا نبوده و نيست! حتي گروه طرفداران احمدي نژاد که پاليزدار ‏خود را به آنها منسوب داشته، منکر فردي به اين نام شده اند. دانشگاه همدان، انجمن اسلامي دانشگاه را که مسوول ‏دعوت پاليزدار بوده، منحل اعلام کرده و کمسيون تفحص مجلس هم بکلي منکر عضويت چنين کسي شده است. ‏
شايد تا فردا اصلا آقاي پاليزدار محو شود و معلوم شود اصلا چنين کسي به دنيا نيامده بوده است! لابد به زودي ‏معلوم خواهد شد شخصي که در ويديوي مربوطه صحبت مي کند، يک هنرپيشه بوده و گريم کرده بوده و از طرف ‏انگليس يا آمريکا مامور بوده، و يا اصلا اين ويدئو در اسرائيل تهيه شده و مستقيم در سايت دانشجويان اسلامي ‏دانشگاه همدان قرار داده شده است. منتظر برنامه هاي بعدي اين سريال جنايي پليسي مي مانيم! ‏
‎‎گوشت، در زمره کالاهاي لوکس!‏‎ ‎
از آخرين نوشته هاي احمد سيف در
"نياک" در مورد اظهارنظر مشاور رئيس جمهور ايران در خصوص تورم ‏خوب و تورم بد:‏مشاور رئيس جمهور مي فرمايد: تورم في‌ نفسه بد نيست و برخي تورم‌ها خوب و برخي تورم‌ها بد است. تورم در ‏کارهاي لوکس اشکالي ندارد، تورم جايي بد است که به اقلام مورد نياز مردم مربوط مي‌شود که در اين زمينه ‏دولت تلاش مي‌کند كاهش يايد.‏
پيشنهاد مي کنم که دوستاني که به اين وبلاگ سر مي زنند از روي اين فرمايشات گهربار چند بار مشق بنويسند ‏چون اگر "اقتصادشان" خوب نشود، مطمئنا "خط" شان خوب خواهد شد. براي اينکه از تورم خوب هم به شما سند ‏داده باشم رفتم اينجا و ديدم که عوامل ضد انقلاب و نوکران استکبار جهاني براي تضعيف روحيه دولت فخيمه ‏مدعي شده اند که:‏
مقايسه جديدترين گزارش بانك مركزي كه قيمت اقلام خوراكي در دهم خرداد جاري را اعلام كرده است، با ‏گزارش اول تير ماه سال گذشته همين بانك و تفاوت فاحش قيمت‌ها در كمتر از يك سال نشان مي‌دهد كه قيمت مواد ‏خوراكي در هفت گروه اصلي غلات، گوشت، لبنيات و تخم‌مرغ، ميوه و خشكبار، سبزيجات، قند و گروه روغن به ‏طور متوسط 54 درصد افزايش يافته. واقعا که مردم ايران چقدر پر رو شده اند و دنبال کارهاي "لوکس" مثل ‏مصرف غلات، گوشت، لبنيات و تخم مرغ و ميوه و خشکبار و سبزيجات و قند و روغن هستند!‏
‎‎ليبرال هاي مذهبي!‏‎‎
آخرين نويسنده ميهمان وب سايت
"آينده" به مديريت عباس عبدي، مسعود صارمي است. او نگاهي گذرا به ‏مواضع ليبرال هاي مذهبي ايران و دگرانديشان دارد:‏
مي‌توان ليبرال مذهبي ها را جزو گروههاي واسطه جامعه ي ديروز و جامعه ي قبل از انقلاب بشمار آورد. چرا ‏که اينان با توجه به تحصيلات خارج و دانشگاهي، اهميت نگاه سيستمي و علمي به مسايل؛ در زمان شاه، ايده ي ‏اصلي شان برقراري "نظم اسلامي" بعنوان "عادلانه ترين نظم اجتماعي سراسر تاريخ" بود.‏
‏ به همين جهت اين گروه تا مي توانستند در آن زمان از زمينه هاي جنبش اسلامي حمايت کردند و در مخالفت با ‏رفراندوم ششم بهمن نوشتند. از همين رو نيز اعضاي اين گروه به زندان زمان شاه افتادند. در حالي که همان زمان ‏روشنفکران ليبرال مستقلي مانند شاهرخ مسکوب به رفراندوم ششم بهمن رأي مثبت مي دادند و مي گفتند هر کس ‏مواد مترقي را در اين کشور اجرا کند بايد از او پشتيباني کرد. ‏
اين گروه (ليبرال مذهبي ها) در زمان شاه، به اجراي قوانيني که مي توانست زمينه ساز تجدد بيشتر در جامعه باشد ‏اصولا کاري نداشتند. چون اينان در آن زمان و با وجود داشتن خصوصيات ليبرالي، فقط و فقط از پنجره مذهب به ‏پيرامون و به حاکميت شاه نگاه مي کردند و حمايتش تنها اموري را شامل مي شد که مي‌توانست « نظم اسلامي » ‏را در جامعه برقرار کند.‏
‎‎لذت‌بردن از شكوه علفزار‎‎
فرانک آرتا در مصاحبه اي از
"محمد قائد" پرسيده است: حيطه‌ فعاليت‌تان متعدد است. در دنياي تخصص‌ها ‏منافاتي با هم ندارند؟ پاسخ محمد قائد به اين پرسش او خواندني ست:‏
زمانى يكى از مدرّسان ِ تخصص‌‏ستا به ماكس وبر ايراد گرفت كه از فيلد (به‏‌معنى زمينه، حيطه، رشته، و نيز ‏مزرعه، ميدان، چراگاه) خويش خارج شده است. وبر با تمسخر گفت: من الاغ نيستم كه فيلد داشته باشم. ‏
بنده هم به مشاهدات خودم و ديگران، و سير افكار نسبت به تغييرات جهان علاقه دارم. تا وقتي اين مطالب را، به ‏گفته شما، متخصصان هر رشته جدي مي‌گيرند مي‌توان استـنباط كرد كه از چراگاه خودم خارج نشده‌ام. چنانچه ‏مثلا فيزيكدان يا تاريخدان اعتراض كرد كه حدود مزرعه‌اش را ناديده گرفته‌ام پوزش خواهم خواست. اميدوارم ‏هيچ‌گاه دليلي براي خرده‌گيري اهل نظر وجود نداشته باشد، چون با احترامات فائقه؛ فقط معلومات وام مي‌گيرم. ‏براي لذت‌بردن از شكوه علفزار لازم نيست آدم طوري رفتار كند كه انگار آن محل متولي ندارد. ‏
‎‎قوطي هاي خالي صداي بيشتري دارند‏‎‎
‏"مغ دلمرده" پست کوتاه اما پرمعنايي دارد:‏
مي گويند قوطي خالي، هميشه بيشترين صدا را مي دهد. اين روزها، اين شهرها، خيلي صدا توليد مي کنند.‏
‎‎پذيرفتن طبقه متوسط بودن‎‎
بهمن هاتفي در
"پله برقي" يادداشتي دارد در خصوص رفت و آمدهاي بين طبقاتي در جوامعي چون ايران و ‏انگلستان و تفاوت هاي آن در اين دو کشور:‏
يک عضو طبقه متوسط نمي تواند از حدي پولدارتر شود و حتي اگر پولدارشود نمي تواند براحتي به يک ‏آريستوکرات تبديل شود. خلاصه هيچ گاه نمي تواند آنگونه که در آرزويش مي تواند بپروراند، پيشرفت کند. پس ‏واقعيت اينکه "او از طبقه متوسط است" را مي پذيرد و در کنش سياسي و اجتماعي هم آن را در نظر دارد که ‏قرار نيست معجزه اي رخ دهد و بايد به فکر بهبود وضع طبقه خود باشد.‏
اما در ايران هماگونه که در يادداشت پيش اشاره کردم به دو دليل وقوع انقلاب و وجود پول نفت و رانت هاي ‏ايجاد شده در حاشيه آن، شما براحتي مي توانيد تصور کنيد که اگر فلان شود، آنگاه در دو سال ديگر در خانه اي ‏بهمان زندگي مي کنيد و الي آخر. نقش آنکه "در کجاي جامعه ايستاده ايم" در تعيين رفتار سياسي و اجتماعي ما ‏بسيار کمتر از آن است که "آمال و آرزوي‌مان ايستادن در کجاست". ‏
‎‎جنون اوباما در اروپا‎‎
سيامک دهقانپور در
"راهروهاي کنگره" از جنون اوباما در اروپا نوشته است:‏
همزمان با سفر پرزيدنت بوش به اروپا که ديدار با آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، هم بخشي از آن است، کورت ‏بک، رهبر حزب سوسيال دموکرات آلمان، يکي از احزاب در ائتلاف حاکم، در اقدامي غيرمعمول حمايت خود را ‏از براک اوباما اعلام و ابراز اميدواري کرده است او رهبري آمريکا را در دست بگيرد.‏
حزب سوسيال دموکرات بطور طبيعي وجوه اشتراک بسياري با حزب دموکرات آمريکا دارد اما، رهبران آن ‏همواره از جهت گيري در انتخابات يک کشور خارجي به ويژه آمريکا پرهيز کرده اند. طبيعتا براي بسياري از ‏اروپايي ها مواضع اوباما مبني بر گفتگو با کشورهاي طرف تخاصم و خروج نيروها از عراق از جذابيت بسياري ‏برخوردار است. در عين حال اوباما و مک کين هر دو براي صحبت از بستن بازداشتگاه گوانتانامو و اتخاذ ‏اقدامات جدي در مقابله با گرم شدن تدريجي زمين مورد ستايش اروپاييان قرار گرفته اند.‏
‎‎نامه اي عاشقانه‏‎‎
گزارش فريد مدرسي نويسنده وبلاگ
"آذر" در مورد خديجه ثقفي همسر آيت الله خميني، با نامه اي آغاز مي شود ‏که گويا رهبر پيشين ايران از بيروت آن را خطاب به همسرش نوشته است:‏
تصدقت شوم؛ الهي قربانت بروم، در اين مدت كه مبتلاي به جدايي از آن نور چشم عزيز و قوت قلبم گرديدم متذكر ‏شما هستم و صورت زيبايت در آينه قلبم منقوش است. عزيزم، اميدوارم خداوند شما را به سلامت و خوشي در پناه ‏خودش حفظ كند. [حال] من با هر شدتي باشد مي‌گذرد ولي به حمدالله تاكنون هرچه پيش آمد خوش بوده و الان در ‏شهر زيباي بيروت هستم. حقيقتا جاي شما خالي است. فقط براي تماشاي شهر و دريا خيلي منظره خوش دارد. صد ‏حيف كه محبوب عزيزم همراهم نيست كه اين منظره عالي به دل بچسبد... ايام عمر و عزت مستدام. تصدقت. ‏قربانت؛ روح‌الله‎...‎
‎‎در سوگ ابراهيمي، هيچ مقامي تسليت نگفت‎‎
‏"محمد آقازاده" از ناسپاسي دولتمردان در تقدير از مردي و نويسنده اي چون نادر ابراهيمي مي نويسد:‏
مدتي قبل يک طراح لباس در فرانسه مرد. همه مقامات فرانسوي تسليت گفتند. اما براي مرگ نادرابراهيمي هيچ ‏مقامي لب نمي جنباند. پلکهايم خيس است. اگر آشنايي بپرسد چرا مي گريي، بايدبگويم زکام دارم. بايد سرحال و با ‏نشاط باقي بمانيم. هنوز نسل ما کارهاي زيادي بايد انجام دهد. بايد باور کنيم جهان اين گونه نبود و اين گونه هم ‏نمي ماند. روزي دوستي گفت ما ايرانيان چقدر مردگان خود را دوست داريم، کاش زنده ها را هم دوست مي ‏داشتيم. اما به مرور مردگان‌مان هم آنقدر قدر نمي‌بينند که شايسته آنند. جهان تغيير مي کند وقت شکيبايي است.‏
‎‎حق داريد اگر نازنين نباشيد و...‏‎ ‎
‏"عبدي کلانتري" به موضوع رواج برخي واژه ها و تعابير در ادبيات سياسي ايران پرداخته که وسايل تظاهر و ‏دلالي و تيغ زني اجتماعي اند:‏
اگر کسي با نگاه جانکاه، دود شاعرانهء سيگارش را به سمت شما فوت کند و براي صدمين بار بگويد "روزگار ‏غريبي است نازنين"، شما حق داريد کمي غير نازنين رفتار کنيد و بگوييد کاش روزگار غريب به ما يک سيستم ‏فاضلاب شهري عطا مي کرد که عاشق و ايثارگر و شهيد زنده و "کاشف فروتن" و ساير فضولات انساني ِاين ‏فرهنگ عارف منشِ کاسبکار را (همراه با کليشه هاي زباني آنها) مي شست و به دريا مي ريخت.‏

1 comment:

Anonymous said...

salam,,, az khabarhatoon motshakerim ...moafgah bashid...