Saturday, August 05, 2006

آمريکا و اسرائيل يکي هستند

جنگ لبنان در گفت و گو با هوشنگ امير احمدي
آمريکا و اسرائيل يکي هستند
شيلا پارسي
۱۳ مرداد ۱۳۸۵
خلاصه:
ابعاد جنگ لبنان گسترده تر مي شود، اما آمريکا همچنان با حق وتو جلوي تصويب هر قطعنامه اي عليه اسرائيل را مي گيرد. درخصوص رفتارهاي تناقض آميز آمريکا و تاثير لابي هاي اسرائيلي در کاخ سفيد با دکتر هوشنگ امير احمدي رييس مرکز مطالعات خاورميانه دانشگاه راتگرز آمريکا گفت و گو کرده ايم. او هيچ تفاوتي بين آمريکا و اسرائيل نمي بيند، مافياي اسرائيلي در آمريکا را ترسناک توصيف مي کند و از اسرائيليزه کردن آمريکا در خاورميانه مي گويد.
-->
ابعاد جنگ لبنان گسترده تر مي شود، اما آمريکا همچنان با حق وتو جلوي تصويب هر قطعنامه اي عليه اسرائيل را مي گيرد. درخصوص رفتارهاي تناقض آميز آمريکا و تاثير لابي هاي اسرائيلي در کاخ سفيد با دکتر هوشنگ امير احمدي رييس مرکز مطالعات خاورميانه دانشگاه راتگرز آمريکا گفت و گو کرده ايم. او هيچ تفاوتي بين آمريکا و اسرائيل نمي بيند، مافياي اسرائيلي در آمريکا را ترسناک توصيف مي کند و از اسرائيليزه کردن آمريکا در خاورميانه مي گويد.
آمريکا در خاورميانه چه سياستي را دنبال مي کند؟سياست تسلط. تسلط به منابع انرژي اولين هدف آمريکاست. هدف دومش حفظ وضعيت و موقعيت برتري نظامي اسرائيل است. سومين هدف حذف جريان غيراسرائيلي و تضعيف دولت ها و نيروهايي که ضد آمريکا هستند و يا حتي مي توانند در آينده ضدش باشند. در عين حال هدف ديگر آمريکا هم در خاورميانه اين است که رقباي جهاني خود در آينده، مثل چين و روسيه و اروپا را در وضعيت دشواري نگه دارد و برتري خود را به آنها، از طريق تسلط بر خاورميانه تحميل کند.
اين طرح خاورميانه جديد که اخيرا کاندوليزا رايس گفت چيست؟ آيا جايگزين طرح خاورميانه بزرگ شده است؟نه طرح خاورميانه بزرگ و نه اين طرح، هيچکدامشان طرح هاي صادقانه اي نيستند. مفاد طرح اصلي همان چهارموردي است که گفتم . حالا در عين حال در يک جاهايي دموکراسي و حقوق بشر منافع آمريکا را تامين مي کند، در جاهايي هم ديکتاتوري. ولي در هر حال آمريکا در خاورميانه، اصلي به عنوان اصل تامين دموکراسي و حقوق بشر به هر قيمت، نداشته و ندارد. آمريکا به خاورميانه به عنوان منطقه اي نگاه مي کند که در آن منافع حياتي دارد و اين منافع بايد به هر قيمتي حفظ شود و توسعه يابد. حالا در اين نبرد و روند اگر قرار باشد نيروهايي از بين بروند يا تغيير شکل هم بدهند از نظر آمريکا مساله اي نيست.
چرا آمريکا درمقابل برخوردهاي اسرائيل، مخصوصا فاجعه قانا سکوت و همواره از اسرائيل پشتيباني مي کند؟براي اينکه هدف آمريکا ازبين بردن تمام نيروهايي است که مخالف آن هستند يا فکر مي کنند که مخالفند. بنابراين آمريکا در اين وضعيت فکر مي کند، يا حداقل اسرائيلي ها اينگونه به آمريکا قبولانده اند که کشتار و از بين بردن ساختارهاي انساني حزب الله مفيد و به سود آمريکا است. اگر هم اشتباهي مي شود و تعدادي غيرنظامي کشته مي شوند اسرائيلي ها و حتي آمريکايي ها فکر مي کنند آن هزينه اي است که بايد براي چنين وضعيتي پرداخت. البته آمريکا مطمئنا خوشحال نيست که اسرائيل قانا را مي زند و 50، 60نفر از غيرنظاميان راکه کودکان و زنان هم جزشان بودند،مي کشد؛ ولي از طرفي آمريکا هم به منافعش فکر مي کند نه به انسانيت و دموکراسي و حقوق بشر. از آن طرف هم متاسفانه اسرائيلي ها به آمريکا اينگونه قبولانده اند که هرچه اسرائيل در منطقه انجام مي دهد در چارچوب منافع حياتي آمريکاست و منافع حياتي آمريکا و اسرائيل در منطقه و براي منطقه به هم گره خورده و قابل جداشدن از هم نيست. بنابراين عملا آمريکا و اسرائيل دو کشور نيستند، بلکه يک کشورند. واقعا هم يک کشور هستند. من ديگر فرقي بين اسرائيل و آمريکا نمي بينم. در واقع هردو دو روي يک سکه هستند.
پس نفوذ لابي هاي صهيونيستي بايد در کاخ سفيد بسيار زياد باشد.بسيار بسيار بسيار زياد. يعني بالاي 70، 80درصد سياست هاي آمريکا توسط لابي اسرائيلي اداره مي شود. در واقع نيروهاي به اصطلاح قراردادي و سنتي محافظه کار آمريکا عملا بازيچه نيروهايي هستند که طرفدار اسرائيل اند. نومحافظه کاران يا راست هاي جديد هم که اکنون قدرت را در آمريکا در دست دارند کاملا تحت تاثير اسرائيل هستند. حقيقت اين است که اين نيروها حرف آخر را مي زنند و برجامعه سياسي آمريکا تسلط دارند . اين قدرت چه در وزارت امورخارجه و چه در وزارت دفاع و اصلا دراکثريت سازمان هاي ريز و درشت آمريکايي سرايت کرده و به صورت يک حقيقت درآمده است.
نظر افکار عمومي آمريکا نسبت به اين جنگ و حمايت بي چون و چراي دولتش از اسرائيل چيست؟دو آمريکا داريم. يک آمريکاي جنگ طلب و ديگري آمريکاي صلح طلب. آمريکاي جنگ طلب همان محافظه کاران جديد هستند که دارند با اسرائيل کار مي کنند و فاجعه قانا را به وجود مي آورند. همان نيرويي که جنگ با افغانستان و عراق را هم به وجود آورد. اما نيروهاي صلح طلب آمريکا هم لزوما نيروهاي ضديهود يا ضد اسرائيل نيستند. بخشي از آنها حتي طرفداران اسرائيل هم هستند. اما با سياست جنگي و به کار بردن خشونت توسط آمريکا و اسرائيل مخالفند. در واقع در حاليکه در آمريکا نيروهاي ضدجنگ دارند رشد مي کنند، در کنار آنها نيروهاي ضد لابي اسرائيلي هم رشد مي کنند. اما اين نيروهاي ضد جنگ نه قدرت مهمي هستند و نه کار مهمي مي توانند انجام دهند. متاسفانه شرايط سياسي در جامعه آمريکا به اين صورت شکل گرفته که نيروهاي مخالف کار زيادي از پيش نمي برند و بنابراين در تحليل نهايي و در آينده نزديک قدرت نيروهاي طرفدار اسرائيل بلامنازع خواهد شد.
در جريان جنگ افغانستان و عراق نيروهاي ضدجنگ در آمريکا تظاهرات اعتراض آميزي بسياري برپا کردند اما اين امر در مورد جنگ لبنان به چشم نمي خورد. اين امر چه دليلي دارد؟دليلش قدرت لابي هاي اسرائيل است. يعني در جنگ عراق و افغانستان، آمريکا به اسرائيل ميدان نداد. مردم هم جرات بيشتري نشان مي دادند و روشنفکرانش هم با تصميم قاطع تري با جنگ مخالفت کردند؛ اما وقتي پاي اسرائيل به ميدان مي آيد اکثر اين نيروها در مي روند و فرار مي کنند. چون مي ترسند و به ميدان نمي آيند تا مخالفتشان را با جنگ ابراز کنند. الان اسرائيل است که دارد در لبنان دارد مي جنگد، پس هرگونه مخالفتي با جنگ عملا به معناي مخالفت با اسرائيل محسوب مي شود. و اين يعني اينکه نيروهاي مخالف در مقابل نيروهاي طرفدار لابي اسرائيل در همه سطوح جامعه آمريکا مي ايستند و صادقانه بگويم بسياري از بخش هاي جامعه آمريکا چه دانشگاهي و چه روشنفکرش از اين مقابله مي ترسند. چون مافياي اسرائيلي که در آمريکا ست ترسناک است.
نظرشما درباره ادعاي آمريکا و اسرائيل در خصوص ارتباط اين جنگ با ايران و سوريه چيست؟جنگ به هردوي اين کشورها به خصوص ايران مربوط مي شود. اسرائيلي ها دارند به طور مستقيم و غيرمستقيم به آمريکايي ها مي گويند اگر بتوانند حزب الله را از بين ببرند يا حداقل قدرت تهاجمي شان را کاهش دهند آن وقت برخورد آمريکا با ايران آسان تر خواهد شد. چون ايران هميشه به يک شکلي، چه مستقيم و چه غير مستقيم از حزب الله و نيروهاي مخالف آمريکا و اسرائيل حمايت کرده و اين حمايت را نيز به رخ آمريکا و اسرائيل کشانده است. آمريکا و اسرائيل هم در واقع اکنون هدفشان اين است که نيروهايي را در منطقه که به کمک ايران مي آيند از بين ببرند. اين جنگ به نوعي مبارزه ايران و آمريکا هم هست. اعتقاد دارم وضعيتي که در لبنان به وجود آمد هدف اصلي اش رابطه ايران و آمريکا بود. قبل از اين جريان، يک پيشنهادي از طرف اروپا شده و آمريکا هم پذيرفته بود که اگر ايران توقف غني سازي را قبول کند براي حل مسائل با جمهوري اسلامي ايران مذاکره کند. به هرحال اين امر شدني بود اما متاسفانه جريان نزديکي ايران و آمريکا دشمنان عظيمي دارد. دشمنانش هم در اسرائيل هستند هم در حزب الله و حماس وجود دارند و هم حتي در درون حکومت ايران. بنابراين به طور خيلي غيرمعقولانه و غيرمنتظرانه اي اين نيروهاي مخالف نزديکي ايران و آمريکا، وضعيتي را به وجود آوردند که صددرصد هدفش نشان گرفتن نزديکي ايران و آمريکا است. من معتقدم هدف اصلي اين جنگ اين بود که نگذارند ايران و آمريکا به هم نزديک شوند. حزب الله لبنان و موساد اسرائيل و تندروهاي داخل ايران در اين مورد باهم منافع مشترک دارند. اينها فکر مي کردند اگر آشوبي به وجود بيايد مي شود آن را در سطح محدودي نگه داشت اما اسرائيل که دنبال بهانه اي بود تا رابطه ايران و آمريکا را به طور کلي خراب کند از اين بازي که قرار بود کوچک باشد استفاده کرد و ابعادش را بزرگ تر کرد، و به نظر من متاسفانه بزرگ تر هم خواهد شد. من بسيار نگران اين جنگ هستم...
يعني امکان گسترش اين جنگ به کشورهاي ديگر منطقه هم وجود دارد؟واقعيت اين است که اگر اسرائيل بخواهد اين جريان را براي دو سه هفته ديگر هم ادامه دهد حتي اگر بين کشورهاي مختلف با اسرائيل جنگ نشود مطئنا وضعيتي در منطقه به وجود خواهد آمد که آمريکا احساس نگراني زيادي خواهد کرد. از آن طرف هم کشورهايي مثل ايران که اين همه حزب الله حزب الله مي گويند و مي خواهند که همه به داد حزب الله برسند هم بي آبرو مي شوند. يعني فکر کنيد جمهوري اسلامي آنجا نشسته و نيروهاي طرفدارش دارند کشته مي شوند و خودش اما نمي تواند کاري بکند. واقعا هم نمي تواند کاري انجام دهد و نبايد هم انجام دهد. چون آمريکا و اسرائيل دنبال بهانه هستند و اگر ايران کوچکترين حرکتي به صورت عملي به نفع حزب الله لبنان بکند آنها حتما ايران را مي زنند. حتي اعتقاد دارم که اسرائيل ممکن است جريان حمله به حزب الله را به ايران هم بکشاند. مثلا اگر ايران نخواهد غني سازي را متوقف کند اسرائيلي ها و آمريکايي ها صد در صد اين جريان را به ايران هم خواهند کشاند. هميشه اعتقاد داشتم و دارم که براي اسرائيل و آمريکا جريان غني سازي يک بهانه بوده تا در صورت نافرماني جمهوري اسلامي، به ايران حمله کنند. البته نه آن حمله اي که به عراق يا افغانستان شد.متاسفانه ما مشکلي که هميشه با نيروهايي مثل طالبان و صدام حسين و تندروهاي داخل ايران داشتيم و داريم اين است که اين ها هميشه فکر مي کنند که آمريکا و اسرائيل بلوف مي زنند و هيچ غلطي هم نمي توانند بکنند. اما واقعيتش اين است که متاسفانه بلوف نمي زنند و هر غلطي هم که بخواهند مي کنند و کسي هم نيست که جلوي غلط کردن هايشان را بگيرد. اسرائيلي ها هم الان درحال دعوا هستند. اينها الان اصلا در فضاي صلح و آشتي نيستند و تا جايي که بتواند آشوب راه مي اندازند و هيچ ابايي هم از اين جريان ندارند.
با اين اوصاف آيا اميدي به صلح در خاورميانه هست. اصلا چگونه صلح در منطقه ايجاد مي شود؟به نظر من هيچ اميدي به صلح در خاورميانه نيست مگر اينکه مشکل ايران و آمريکا حل شود. به نظر من مرکز ثقل منطقه از دعواي اسرائيل و اعراب بيرون آمده و به دعواي ايران و آمريکا منتقل شده. در يک طرف ايران و نيروهاي طرفدارش مانند حماس و حزب الله قرار دارند و در طرف ديگر اسرائيل و آمريکا. يعني من در وضعيت جنگ و صلح در خاورميانه که ريشه و مشکلش دعواي اعراب و اسرائيل نيست، يک تغيير استراتژيک مي بينم. اگرچه آن جريان هنوز هم وجود دارد اما به نظر من جريان اصلي مشکل خاورميانه دعواي ايران و آمريکا است که خودش را در دعواي حزب الله و اسرائيل نشان مي دهد. بنابراين اگر ايران و آمريکا نتوانند با هم کنار بيايند صد در صد در خاورميانه شاهد جنگ ها و تخريبات بيشتري خواهيم بود.
چگونه شد که آمريکا تا اين اندازه با اسرائيل يکي شد؟اسرائيلي ها در گذشته هدفشان اين بود که از آمريکا کمک نظامي بگيرند و بعد خودشان دعوايشان را انجام دهند اما الان به جاي اينکه از آمريکا اسلحه بخواهند از آمريکا بچه هايش را مي خواهند. يعني در اين دعوا حضور فيزيکي آمريکا را مي خواهند که من به اين مي گويم اسرائيليزه کردن آمريکا در خاورميانه. به اين ترتيب اسرائيلي ها توانستند با يک برنامه ريزي و استراتژي بلند مدت، آمريکايي ها را در منطقه اسرائيليزه کنند. اگر زماني دعوا بين اسرائيل و فلسطين بود، الان دعوا بين آمريکا و منطقه است. اسرائيليزه کردن آمريکا هم براي ايالات متحده خوب نيست اما اسرائيلي ها از آن نهايت استفاده را مي کنند. آن وقت اسرائيل يک ابرقدرت منطقه مي شود و آمريکا هم نمي تواند از گرداب اسرائيل بيرون بيايد.

No comments: