Saturday, August 05, 2006

جنگ لبنان ازديدگاه لوموند

جنگ لبنان ازديدگاه لوموند
اسراييل در جنگ غيرمستقيم با ايران
آلن فراشون
roozonline
از ديد دولت يهود، جنگ عليه حزب الله لبنان به مانند سرآغاز يک درگيري غيرمستقيم، ولي ريشه اي، با ايران است. اين جنگ صرفاً به دليل واکنش نسبت به ربودن دو سرباز اسراييلي نيست؛ صرفاً به اين دليل هم نيست که شبه نظاميان شيعه از آنسوي مرز اقدام به شليک موشک مي کنند. دليل اصلي آن بازگرداندن وجهه و آبروي ارتش اسراييل است که پس از خروج از لبنان در بهار سال 2000 و از غزه در تابستان 2005 به کلي از دست رفت.
پشت منطق اين جنگ اعلام شده به حزب الله، يک هدف استراتژيکي بسيار مهم نهفته است: اورشليم با حمله به گروهي که در نظرش بازوي مسلح ايران در خاورنزديک است، قصد دارد به جمهوري اسلامي بفهماند در درگيري هاي بين اسراييل و اعراب جايگاهي ندارد. اين مسأله از مصاحبه ها و نشست هاي دولت اورشليم براي اطلاع رساني به روزنامه هاي اروپايي برداشت مي شود. نشست هايي که پيام آنها گاهي به صورتي فرموله مي شوند که پاسخي به انتقادات وارده بر دولت يهود باشند: "عدم تناسب عکس العمل با عمل".
آيا اقدامات تلافي جويانه در پاسخ به تهديدهاي حزب الله، تعداد قربانيان غيرنظامي در لبنان و نابودي زيرساخت هاي غيرنظامي و شهري اين کشور را توجيه مي کند؟ جاده ها، اتوبان ها، پمپ هاي بنزين، مراکز برق، کارخانه ها، فرودگاه ها و هزاران ساختمان که سالها وقت و سرمايه مردم اين کشور را به خود معطوف داشته بودند، اکنون ازبين رفته اند.
زئيف شيف، سرشناس ترين تحليلگر نظامي اسراييلي هفته گذشته در روزنامه هاآرتص نوشت: "نبرد فعلي در لبنان جايگاه ايران را در خاورنزديک مشخص خواهد کرد."
شکست حزب الله شکستي براي مؤسس و حامي ايراني آن خواهد بود. اسراييلي ها نسبت به اين نکته غافل نيستند که حزب الله يک تشکيلات رخنه کرده در واقعيت لبنان است؛ هر چندآنها به خوبي مي دانند اکثريت شيعيان لبنان خود را از اعضاي اين تشکيلات به حساب مي آورند و آنها را مطمئناً نمي توان با عمليات نظامي ازبين برد.
ولي اسراييلي ها همچنين مي دانند که ايدئولوژي حزب الله مبني بر نابودي کامل اسراييل، ذاتاً از ايدئولوژي جمهوري اسلامي نشأت مي گيرد. حزب الله ساليانه 100 ميليون دلار کمک مالي، ازجمله پيشرفته ترين تجهيزات را دريافت مي کند؛ کادر و شبه نظاميان آن توسط گروهي از اعضاي سپاه پاسداران ايران که علناً در شرق لبنان مستقر هستند آموزش مي بينند؛ موشک هايي که اکنون بر سر شهرهاي اسراييل مي بارند، از مقصد ايران يا سوريه آمده اند؛ اکثر مردم شيعه لبنان تابع آيت الله خامنه اي، رهبر جمهوري اسلامي هستند و با او بيعت کرده اند.
جمهوري اسلامي مانند هر حکومت ديگري نيست. اين حکومتي است که مقصودش رسيدن به تسليحات هسته اي و رييس جمهورش خواهان نابودي اسراييل و حذف آن از روي نقشه جهان است. تاريخ خاورنزديک نشان مي دهد که معمولاً هر چه در اين منطقه گفته مي شود، به مرحله اجرا نيز مي رسد، از جمال عبدالناصر گرفته تا آريل شارون.
خانم تزيپي ليوني، وزير امور خارجه اسراييل و يک شخصيت مشهور در سياست دولت يهود، حسن نصرالله را به مثابه سخنگوي سياست جمهوري اسلامي در منطقه مي بيند. تهران در کمال وضوح اهداف خود را به تصوير کشيده: رد هرگونه راه حل قابل مذاکره در درگيري هاي فلسطين و اسراييل و نابود کردن هرگونه طرح اوليه در اين خصوص؛ يقين داشتن نسبت به اينکه اسراييل بايد روزي از اين منطقه ناپديد شود و در پايان اينکه، تأسيس يک دولت فلسطيني در کنار آن نشان از شکست پذيري اسراييل و سياست هايش دارد.
خانم ليوني در اين خصوص مي گويد: "به هيچ وجه نبايد اجازه داد که ايران انقلابي و متحدان جديد آن که از جبهه ديگري آمده اند [سوريه و حماس]، به قدرتي تبديل گردند که خيلي سريع بر خاورنزديک چيره شوند." و اين مهم مگر با شکست دادن حزب الله به طور تمام و کمال در جنگ فعلي لبنان به دست نخواهد آمد.
از زمان خروج ارتش اسراييل از لبنان، در يک خط مرزي که توسط سازمان ملل مشخص شده، ديگر هيچ اختلافي بين لبنان و دولت يهود وجود نداشت. پس گردهم آوردن 17000 موشک توسط حزب الله لبنان براساس چه انگيزه اي صورت گرفت؟ اورشليم پاسخ اين سؤال را اينگونه مي دهد: به دليل حضور نظامي و سياسي جمهوري اسلامي در منطقه. اهداف اين حکومت مشخص اند: تأثير گذاشتن بر روند درگيري هاي اعراب و يهوديان در يک جهت خاص؛ جواب دندان شکن دادن به اسراييل درصورت کوچک ترين حمله عليه ايران.
بسياري از سران عرب نيز مانند مقامات اسراييلي فکر مي کنند و براي اولين بار است که اين موضوع را با صداي بلند بر زبان مي آورند. مصر، عربستان سعودي، اردن و چندين دولت عربي در خليج عدم مسؤوليت حزب الله را در دومين گروگانگيري که در مورخ 12 ژوئيه انجام شد، به طور عمومي اعلام کرده اند. اين کشورها همچنين اميدوارند که حزب الله از جنگ جديد لبنان پيروز خارج نشود. ولي اين سران عرب برخلاف جريان فکري ملت و مرئوسين خود حرکت مي کنند. افکار عمومي در اين کشورها به سمت حزب الله معطوف است و با هر بمباراني که در شهرهاي لبنان صورت مي گيرد و با هر تصويري که از غيرنظاميان وحشت زده، مجروح يا کشته شده پخش مي شود، تشديد مي گردد.
حسن نصرالله با "قهرمان دنياي عرب" شدن فاصله چنداني ندارد. وي يکي از منجي هايي است که به طور مرتب هر از چند گاهي در جهان عرب ظاهر مي شوند و و مي گويند انتقام "تحقير" اعراب را از دشمنان خود مي گيرند و نويد آزادي و رهايي فلسطين از چنگال اسراييل را سر مي دهند: جمال عبدالناصر در سال هاي 1960 و پس از آن صدام حسين در سال هاي 1990 و 1991.
محبوبيت رهبر حزب الله اما براي دادن اطمينان لازم به انديشمندان عرب، به ويژه سني ها، کافي نيست. آنها وقتي مي بينند ايران به قدرت خود بازمي گردد، ترسشان جدي تري مي شود؛ ايراني که آنها فکر مي کردند قدرتش متعادل شده. اکنون رييس جمهور احمدي نژاد زنگ خطر اين ملقمه منفجره را که ترکيبي از ناسيوناليسم فوق ارتجاعي، منجي گرايي و موعودگرايي است، به صدا درمي آورد. اينها همان باورهايي هستند که سوخت اصلي انقلاب ايران را تأمين کردند.
اکنون در قاهره، در رياض و در امان، ترس اين است که شايد يک مجموعه قدرتمند از شيعيان درحال شگل گرفتن باشد؛ مجموعه اي که از تهران تا بيروت گسترده شده باشد. سرنگوني صدام حسين منجر به تشکيل يک قدرت شيعه عراقي شد که با سياست هاي ايران بسيار همگرايانه عمل مي کند.
اين تحليل استراتژيک يکي از عناصري است که تصميم کليدي از جانب اسراييل را رقم خواهد زد: چه زماني بايد آتش بس را پذيرفت؟
منبع: لوموند، 2 اوت 2006
مترجم: علي جواهرفروش

No comments: