مرداد ۱۳۸۵
قبح خيلي چيزها ريخته است
اميدمعماريان
قبح خيلي چيزها ريخته است
اميدمعماريان
o.memarian@roozonline.com
۲۹ مرداد ۱۳۸۵
خلاصه:
فرمانده پليس تهران اعلام کرده که دليل جمع آوري گسترده آنتن هاي ماهواره اي، فراواني وشکسته شدن قبح آنها درجامعه است. يعني با آنکه استفاده از اين وسيله ارتباطي با جريمه همراه است ومردم مي دانند که در صورت اينکه پليس آنها را جمع آوري کندبا مشکل برخورد مي کنند، باز ميزان استنفاده آنقدر زياد است که پليس و مجلس وديگر نهادهاي موازي وغيرموازي دست به دست هم مي دهند تا اين خواست عمومي مردم را سرکوب کنند، ناديده بگيرند ويا به شکلي درآوردند که خود مي خواهند. هرسه شکل گفته شده، يک معني مي دهد.
--->
فرمانده پليس تهران اعلام کرده که دليل جمع آوري گسترده آنتن هاي ماهواره اي، فراواني وشکسته شدن قبح آنها درجامعه است. يعني با آنکه استفاده از اين وسيله ارتباطي با جريمه همراه است ومردم مي دانند که در صورت اينکه پليس آنها را جمع آوري کندبا مشکل برخورد مي کنند، باز ميزان استنفاده آنقدر زياد است که پليس و مجلس وديگر نهادهاي موازي وغيرموازي دست به دست هم مي دهند تا اين خواست عمومي مردم را سرکوب کنند، ناديده بگيرند ويا به شکلي درآوردند که خود مي خواهند. هرسه شکل گفته شده، يک معني مي دهد.
به خاطر دارم روزي درجلسه اي، محمد هاشمي که سالها رياست صدا وسيما را درزمان رياست جمهوري برادر به عهده داشت، ازمداخله دولت براي کنترل سليقه مردم سخن مي گفت و براي اينکه مساله روشن شود مثالي زد. هاشمي گفت "ما ميدانيم که مثلا اگر خانم گوگوش بيايد در اتوبان قم کنسرت بگذارد، دوميليون نفر مي روند به استقبالش، اما ما که نمي گذاريم. "من متعجب ازاين سخن گفتم که پس شما که متولي بخشي از سياست هاي فرهنگي در جمهوري اسلامي هستيد، در طي بيست ساله گذشته چه کار مي کرديد که هنوز بعد از اين همه سال براي خانم گوگوش دوميليون نفر به استقبال خواهند رفت؟ او پاسخي داد در حد همه پاسخ هايي که ما مي شنويم از تهاجم فرهنگي ودشمن وباقي قضايا. اگرچه عددي که او ارائه کرد اندکي با واقعيت همخواني نداشت؛ چرا که براي چنين کنسرتي احتمالا بيش از آن خواهند آمد که هاشمي گفت. اما سياست برخورد با ماهواره هم زيربنايش همين سياست کلي است که "مي دانيم که سليقه مردم اين است که از ماهواره استفاده کنند،" ولي "ما" نمي گذاريم.
با همين رويکرد است که اداره نظارت بر مطبوعات وديگر بخش هايي که به کنترل مطبوعات مي پردازند ويا علاقه دارند بپردازند، از انتشار آزاد اخبار واطلاعات نگراني دارند. چون گمان مي کنند آنها هستند که مي دانند چه چيزي خوب است که مردم بدانند وچه چيزي خوب نيست. نگاه کنيد به مميزي کتاب در وزارت ارشاد، ويا صدا وسيما ويا حتي اداره موسيقي واين ميل تمام نشدني به زمام کنترل سلايق مردم. شوراي نگهبان هم در مقياسي ديگر با همين فلسفه کار مي کند در بخش سياسي ماجرا. چون اين مردم نيستند که مي دانند چه کسي را بايد انتخاب کنند، بلکه آن12 مرد هستند که به 70 ميليون مي گويند خوب کيست وبد چسيت؟ اما آيا اينکه آنها "نگذارند" با اينکه آنها مي توانند يکي است؟
طي بيست وهفت بعد از انقلاب، بارها چنين روش هاي کنترل سلايق مردم آزموده شده ونتيجه خود را پس داده است. اما اگر دراول انقلاب نه مردم کاملا مي دانستند انقلاب ازآنها چه مي خواهد ونه انقلاب مي دانست با مردم چه کند، امروز هم مردم مي دانند که حکومت از آنها چه مي خواهد وهم تقريبا حکومت مي داند مردم چه مي خواهند. مردم کار خود را مي کنند، دولت هم کار خود را. هر روز مردم درکار خود ماهرتر مي شوند ودولت هم مجبور مي شود عقب تر برود.
جمع آوري آنتن هاي ماهواره اي به صورت خيابان به خيابان وخانه به خانه، به روشني تصوير مي کند که آنچه دولت مي گويد ومي پسندد مورد، پسند وعلاقه مردم نيست وآنچه مردم مي پسندند به مذاق دولت خوش نمي آيد. اين درحالي است که دولت در تمام اين سالها ابزارهاي مختلفي را هم به صورت نهادي، هم به صورت سياستي وهم به صورت اجرايي در اختيار داشته است. هزاران نفر هم اکنون در نهادهاي مختلف ياد شده شغلشان کنترل سلايق مردم وجلوگيري از دسترسي مردم به اطلاعات، آگاهي و اخبار وديگر مضامين ديگر زندگي است. به اين ماجرا مي توان لباس پوشيدن مردم را هم اضافه کرد. مقامات دولتي حتي انتخاب لباس توسط شهروندان را هم برنمي تابند ودر پي تعبيه سياست هايي براي اينکه در لباس پوشيدنشان هم دخالت کنند هستند. ماجراي جمع کردن مانتوهايي که درميان زنان ودختران محبوبيت دارند دراوائل تابستان يکي از نمونه هاي چنين رويکردي است. به اين ترتيب هزاران نفر دراين حرفه هستند که نظر حمکرانان را بر نظر مردم تفوق دهند و دراين کار علي رغم بي توفيقي اصرار هم مي ورزند. بدين سان دولتي که قرار بود پول نفت را به درخانه ها بياورد، خانه به خانه ماهوارهايشان را جمع مي کند.
اما به نظر من حرف آخر را پيش از همه رييس پليس تهران زده است. "قبح استفاده از ماهوار شکسته شده است." موضوعي که به ساير مثال هاي آمده نيز قابل تعميم است. اين قبح شکسته شده است وبه هيچ عنوان هم قابل ترميم نيست. سياست هاي اجباري کنترل روش زندگي مردم که لباس دين هم برتن کرده است، سالهاست که کمتر خريداري دارد. اگرچه زحمت مردم براي مخفي کردن روش زندگي خود از دولت زيادتر شده است، اما تغييري در نظر مردم وارد نکرده است. رهآورد چنين رويکردي در کمترين خود، بي اعتمادي مردم به حکومتي است که براي آنها از لباس پوشيدن تا انتخاب کساني که براي اداره حکومت به آنها اعتقاد دارند دستور العمل بايد ونبايد تهيه مي کند.
شکسته شدن قبح درزبان فارسي معني ديگري هم دارد. بدين معنا که مردم ديگر احترام حکومت رانگه نمي دارند وآن مي کنند که مي خواهند. به همين جهت سخن رييس پليس تهران بسيار درخورد توجه است. سالهاست که وضع چنين بوده است. با اين وجود هر آن که مسئولان کشور عزم آن مي کنند سلايق مردم را به صورت علني همسان با خود کنند ويا به تعبير محمد هاشمي نگذارند آنگونه که مردم مي خواهند زندگي کنند، موضوع عريان تر از هر زمان ديگري خود را نشان مي دهد. براستي قبح استفاده از ماهواره ريخته است. قبح خيلي چيزها ريخته است. جايي خواندم احترام را مي توان کلاه کرد وبرسرگذاشت ويا کفش کردو زير پا. حکومتي که از احترام کلاه نسازد، زير پايش خواهد انداخت.
۲۹ مرداد ۱۳۸۵
خلاصه:
فرمانده پليس تهران اعلام کرده که دليل جمع آوري گسترده آنتن هاي ماهواره اي، فراواني وشکسته شدن قبح آنها درجامعه است. يعني با آنکه استفاده از اين وسيله ارتباطي با جريمه همراه است ومردم مي دانند که در صورت اينکه پليس آنها را جمع آوري کندبا مشکل برخورد مي کنند، باز ميزان استنفاده آنقدر زياد است که پليس و مجلس وديگر نهادهاي موازي وغيرموازي دست به دست هم مي دهند تا اين خواست عمومي مردم را سرکوب کنند، ناديده بگيرند ويا به شکلي درآوردند که خود مي خواهند. هرسه شکل گفته شده، يک معني مي دهد.
--->
فرمانده پليس تهران اعلام کرده که دليل جمع آوري گسترده آنتن هاي ماهواره اي، فراواني وشکسته شدن قبح آنها درجامعه است. يعني با آنکه استفاده از اين وسيله ارتباطي با جريمه همراه است ومردم مي دانند که در صورت اينکه پليس آنها را جمع آوري کندبا مشکل برخورد مي کنند، باز ميزان استنفاده آنقدر زياد است که پليس و مجلس وديگر نهادهاي موازي وغيرموازي دست به دست هم مي دهند تا اين خواست عمومي مردم را سرکوب کنند، ناديده بگيرند ويا به شکلي درآوردند که خود مي خواهند. هرسه شکل گفته شده، يک معني مي دهد.
به خاطر دارم روزي درجلسه اي، محمد هاشمي که سالها رياست صدا وسيما را درزمان رياست جمهوري برادر به عهده داشت، ازمداخله دولت براي کنترل سليقه مردم سخن مي گفت و براي اينکه مساله روشن شود مثالي زد. هاشمي گفت "ما ميدانيم که مثلا اگر خانم گوگوش بيايد در اتوبان قم کنسرت بگذارد، دوميليون نفر مي روند به استقبالش، اما ما که نمي گذاريم. "من متعجب ازاين سخن گفتم که پس شما که متولي بخشي از سياست هاي فرهنگي در جمهوري اسلامي هستيد، در طي بيست ساله گذشته چه کار مي کرديد که هنوز بعد از اين همه سال براي خانم گوگوش دوميليون نفر به استقبال خواهند رفت؟ او پاسخي داد در حد همه پاسخ هايي که ما مي شنويم از تهاجم فرهنگي ودشمن وباقي قضايا. اگرچه عددي که او ارائه کرد اندکي با واقعيت همخواني نداشت؛ چرا که براي چنين کنسرتي احتمالا بيش از آن خواهند آمد که هاشمي گفت. اما سياست برخورد با ماهواره هم زيربنايش همين سياست کلي است که "مي دانيم که سليقه مردم اين است که از ماهواره استفاده کنند،" ولي "ما" نمي گذاريم.
با همين رويکرد است که اداره نظارت بر مطبوعات وديگر بخش هايي که به کنترل مطبوعات مي پردازند ويا علاقه دارند بپردازند، از انتشار آزاد اخبار واطلاعات نگراني دارند. چون گمان مي کنند آنها هستند که مي دانند چه چيزي خوب است که مردم بدانند وچه چيزي خوب نيست. نگاه کنيد به مميزي کتاب در وزارت ارشاد، ويا صدا وسيما ويا حتي اداره موسيقي واين ميل تمام نشدني به زمام کنترل سلايق مردم. شوراي نگهبان هم در مقياسي ديگر با همين فلسفه کار مي کند در بخش سياسي ماجرا. چون اين مردم نيستند که مي دانند چه کسي را بايد انتخاب کنند، بلکه آن12 مرد هستند که به 70 ميليون مي گويند خوب کيست وبد چسيت؟ اما آيا اينکه آنها "نگذارند" با اينکه آنها مي توانند يکي است؟
طي بيست وهفت بعد از انقلاب، بارها چنين روش هاي کنترل سلايق مردم آزموده شده ونتيجه خود را پس داده است. اما اگر دراول انقلاب نه مردم کاملا مي دانستند انقلاب ازآنها چه مي خواهد ونه انقلاب مي دانست با مردم چه کند، امروز هم مردم مي دانند که حکومت از آنها چه مي خواهد وهم تقريبا حکومت مي داند مردم چه مي خواهند. مردم کار خود را مي کنند، دولت هم کار خود را. هر روز مردم درکار خود ماهرتر مي شوند ودولت هم مجبور مي شود عقب تر برود.
جمع آوري آنتن هاي ماهواره اي به صورت خيابان به خيابان وخانه به خانه، به روشني تصوير مي کند که آنچه دولت مي گويد ومي پسندد مورد، پسند وعلاقه مردم نيست وآنچه مردم مي پسندند به مذاق دولت خوش نمي آيد. اين درحالي است که دولت در تمام اين سالها ابزارهاي مختلفي را هم به صورت نهادي، هم به صورت سياستي وهم به صورت اجرايي در اختيار داشته است. هزاران نفر هم اکنون در نهادهاي مختلف ياد شده شغلشان کنترل سلايق مردم وجلوگيري از دسترسي مردم به اطلاعات، آگاهي و اخبار وديگر مضامين ديگر زندگي است. به اين ماجرا مي توان لباس پوشيدن مردم را هم اضافه کرد. مقامات دولتي حتي انتخاب لباس توسط شهروندان را هم برنمي تابند ودر پي تعبيه سياست هايي براي اينکه در لباس پوشيدنشان هم دخالت کنند هستند. ماجراي جمع کردن مانتوهايي که درميان زنان ودختران محبوبيت دارند دراوائل تابستان يکي از نمونه هاي چنين رويکردي است. به اين ترتيب هزاران نفر دراين حرفه هستند که نظر حمکرانان را بر نظر مردم تفوق دهند و دراين کار علي رغم بي توفيقي اصرار هم مي ورزند. بدين سان دولتي که قرار بود پول نفت را به درخانه ها بياورد، خانه به خانه ماهوارهايشان را جمع مي کند.
اما به نظر من حرف آخر را پيش از همه رييس پليس تهران زده است. "قبح استفاده از ماهوار شکسته شده است." موضوعي که به ساير مثال هاي آمده نيز قابل تعميم است. اين قبح شکسته شده است وبه هيچ عنوان هم قابل ترميم نيست. سياست هاي اجباري کنترل روش زندگي مردم که لباس دين هم برتن کرده است، سالهاست که کمتر خريداري دارد. اگرچه زحمت مردم براي مخفي کردن روش زندگي خود از دولت زيادتر شده است، اما تغييري در نظر مردم وارد نکرده است. رهآورد چنين رويکردي در کمترين خود، بي اعتمادي مردم به حکومتي است که براي آنها از لباس پوشيدن تا انتخاب کساني که براي اداره حکومت به آنها اعتقاد دارند دستور العمل بايد ونبايد تهيه مي کند.
شکسته شدن قبح درزبان فارسي معني ديگري هم دارد. بدين معنا که مردم ديگر احترام حکومت رانگه نمي دارند وآن مي کنند که مي خواهند. به همين جهت سخن رييس پليس تهران بسيار درخورد توجه است. سالهاست که وضع چنين بوده است. با اين وجود هر آن که مسئولان کشور عزم آن مي کنند سلايق مردم را به صورت علني همسان با خود کنند ويا به تعبير محمد هاشمي نگذارند آنگونه که مردم مي خواهند زندگي کنند، موضوع عريان تر از هر زمان ديگري خود را نشان مي دهد. براستي قبح استفاده از ماهواره ريخته است. قبح خيلي چيزها ريخته است. جايي خواندم احترام را مي توان کلاه کرد وبرسرگذاشت ويا کفش کردو زير پا. حکومتي که از احترام کلاه نسازد، زير پايش خواهد انداخت.
No comments:
Post a Comment