بحران های فراگیر رژیم و مفسّر سیاسی سردرگم
رژیم ضد یشری و ضد ایرانی حاکم بر ایران در اوج بحرانهای داخلی و بین المللی و در بزنگاه ارجاع پرونده
هسته ایش به شورای امنیت ملل متحد آنهم پس از 3 سال موش و گربه بازی با مماشات گران غارتگر، جنگی را به مردم لبنان تحمیل کرد که از همان نوع جنگهای " نعمت اللهی" در مقابل عراق به مدت 6 سال بعد از اخراج عراق از اراضی ایران بود.
اینکه باعث و بانی این جنگ 33 روزه در لبنان رژیم حاکم بر ایران بود، هم مقامات ریز و درشت تمامی جناحهای حکومتی به آن اعتراف و افتخار میکنند، هم احزاب و شخصیتهای لبنانی آن را تأیید میکنند و هم همه طرفهای درگیری. تکذیب یا تحریف و امّا و اگر در این مورد فقط بر بی اعتباری مدعا می افزاید.
رژیم وامانده در بحرانهای لاعلاج با این جنگ اخیر با هدف درجه یک انحراف افکار عمومی از بحران هسته ای داخلی به بحرانهای جنگی منطقه ای، اهداف دیگری نظیر کسب رهبری مبارزات ضد اسرائیلی و سرگرم کردن اپوزیسیون را هم دنبال میکرد.
وزارت اطلاعات رژیم در سایتهای خود از جمله دیدبان و اینترلینک از اینکه اپوزیسیون به دام اهداف رژیم نیافتاده خشم خود را نشان میدهد و مینویسد مجاهدین علیه تجاوزات رژیم صهیونیستی موضع گیری نکردند و آنها را همکار صهیونیستها می خواند. شورای ملّی مقاومت با هشیاری کامل و طبق آنچه از ان انتظار میرفت و شایسته بود، حمله به شهروندان لبنانی را محکوم و تمام مسئولیت آن جنگ را به حقّ به گردن رژیم آخوندی انداخت.
مواضع مقاومت ایران علیه رژیم فاشیستی حاکم بر ایران در طی 27 سال گذشته روشن و قاطع و بی رودربایستی و مستقل بوده و همین خط مشی یاعث درخشندگی و تابناکی آن شده و آن را از کورانهای بس خطرناک عبور داده است. طوری که حتیّ دخالتهای قدرتهای جهانی در امور مقاومت ایران باعث انحراف از این خط مشی و مبارزه با فاشیسم مذهبی حاکم بر میهن نکرده است. گر چه بسیاری آرزوی چنین انحرافی را داشتند. یادمان نرفته که مأ موران پوششی وزارت اطلاعات رژیم در اروپا از اینکه مجاهدین جواب حملات نیروهای آمریکائی را نداده اند و به سمت آنها شلیک نکرده اند آنها را سرزنش میکردند و سازشکار با امپریالیسم
می خواندند.
آینکه آخوندها بخواهند مقاومت ایران را دنبال نخود سیاه بفرستند و از مبارزه علیه خودشان منحرف سازند، هیچ جای تعجّب ندارد ولی تعجّب از آن ا فراد و یا نیروهائی است که از یکطرف یکخط در میان فراخوان ِ اتحاد میدهند و از طرف دیگر مجاهدن را فرا میخوانند که نیروی خود را برای مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم و ارتجاع تقسیم کند بدون ابنکه مشخّص سازد آن اتحاد را علیه رژیم می خواهد یا علیه امپریالیسم؟
یکی از این آقایان تحلیلگر بنام کورش عرفانی (جهانگیر افشاری) مینویسد که عربده های انقلابی گری ضدّ آخوندیمان گوش دنیای حقیرمان را پر کرده و به عمق جنایات اسرائیلیها نمی اندیشیم، یا می نویسد به چه حقّی باید به شنیدن روزانه خبر کشته شدن چند فلسطینی عادت کرده باشیم، آیا گوشهایمان به این فریادهای جگر سوز جلوی دوربینها خو گرفته؟ مگر"جنگجوی حزب الله" و " طالبان افغانی" انسان نیستند که بخواهیم با این اتیکتهای ساخته.....و بسیاری عبارات و مقولات دیگر.
از این نوع روضه خوانیها که عملی در ورایش نیست هیچ آبی برای هیچکسی، نه حزب اللهی نه طالبانی و نه مردم ستمدیده ایران گرم نشده و نخواهد شد. در ثانی این مفسّر و تحلیلگر از کجا میداند که کسی در ذهنش به عمق جنایات اسرائیلیها می اندیشد یا نمی اندیشد؟ و اصولن اندیشیدن بدون عمل مشخّص در مورد یک فاجعه چه دردی از مصیبت زدگان را دوا و درمان میکند؟ آیا شما هم به مصیبتها و فجایع و سرکوب و ناراحتی و رنج و مشقـّت مردم ایران فقط اندیشه میکنید؟ یا دهانتان از گفتن حلوا واقعن شیرین میشود؟ و اگر فقط می اندیشید چند واحد از اندیشه خود را صرف مردم ایران میکنید؟ و چند واحد صرف طالبانی افغانستان و چند واحد به اندیشیدن به حزب الله لبنان و فقرای آمریکای لاتین و محرومان بنگلادش و زندانیان گوانتانامو و بچه های خیابانی برزیل و قربانیان خشونت در عراق و و و
از چند واحدی که صرف اندیشیدن به مردم سرکوب شده ایران میکنید چند واحد برای آنها آب گرم میشود؟ لطفن جواب این سوالات را به اطلاع خوانندگان برسانید.
ولی متأسفّم که ستیزه جویان فلسطینی را با جنگجوی حزب الله و طالبانی افغانی در یک ردیف آورده اید و برای همه آنها به صورت همه با هم اشک اندیشه میریزید. چگونه حزب الله لبنان را که به دستور وزارت اطلاعات مخالفین رژیم را ترور میکند و فقط به دستور خامنه ای دست به اسلحه میبرد و شلیک میکند با ستیزه جوی فلسطینی که آگاهانه و مستقل مبارزه میکند، یکی میدانید؟ مگر نمی دانید که رژیم برای ترور یاسر عرفات تروریست اعزام کرد و یک سنت به سازمان الفتح کمک مالی نکرد، ولی به حزب الله میلیونها دلار کمک میکند. اگر همه تحلیلگران مثل شما اندیشه میکردند که فاجعه بود.
شما حزب الله لبنان را نیروی ملّی لبنانی میدانید که در عین حال و بنا به نوشته خودتان و همچنین مدارک موجود به دستور رژیم ایران مخالفین حکومت فاشیستی را در اینجا و آنجا به گستاخی تمام ترور میکند و فعالین مقاومت و کسانی را که جنایات رژیم را افشا میکنند مورد تهدید قرار میدهند. آنها خود مرا در آستانه عملیات پلیس فرانسه علیه مقاومت تهدید به ربودن فرزندم کردند.
حال شما که حزب الله لبنان را یک نیروی ملّی میدانید این معادله پیش می آید که مخالفین رژیم که مورد ترورحزب الله قرار گرفته اند نمی توانند نیروها و افراد ملّی باشند، زیرا یک نیروی ملی اصولن نمیتواند یک نیروی ملی دیگر را حذف و ترور کند، لذا از این منظر و از دیدگاه شما رژیم حاکم نیرو و یک جریان ملی و در نتیجه مردمی است. ولی اگر مخالف این استدلال هستید باید بنابراین معتقد باشید که یک نیرو هم میتواند ملی باشد و هم در خدمت یک حکومت فاشیستی حاکم بر کشوری دیگر تا حدّ کشتار مخالفین آن حکومت. اگر این معادله را بپذیرید 2 اشکال پیش میاید که یکی باطل است و یکی ممکن. اینکه منافع خلقها با هم فرق دارد. مثلن دموکراسی و آزادی و نان، آب و مسکن به نفع مردم ایران نیست و برایشان ضرر دارد مثل سیل و زلزله است ولی برای مردم یک کشور دیگر چیز خوبی است و باید داشته باشند. خوب این باطل است.
وجه دیگر این استدلال که نیروهای ملی میتوانند همدیگر را ترور کنند و با فاشیست هم همکاری کنند قبل از هر کس خود شما را زیر سوال میبرد. شما خود را به عنوان یک نیروی ملی معرفی کرده اید، طبق این معادله شما هم نظیر حزب الله لبنان که می گویید یک جریان ملی است و یا فاشیست هم همکاری میکند با رژیم همکاری میکنید. اندیشه بفرمایید تأکید میکنم طبق معادله ای که از نوشته های شما بیرون کشیدم این را می نویسم، مگر اینکه معتقد باشید هر 2 استدلالات بالا که از نوشتار شما منتج شده باطل و حزب الله لبنان طبق اخبار و اسناد شواهد از جانب دیگر نیروها و افراد یک نیروی وابسته به فاشیست حاکم بر ایران است. اگر معتقد به این حقـیقـت شدید آنگاه مبارزات ضد صهیونیستی حزب الله آن معنا و مفهوم مبارزات خلق قهرمان فلسطین را در نگاه شما از دست میدهد و پی میبرید که رژیم برای منافع خودش حزب الله را وارد عمل کرده.
شما می نویسید:"...حزب الله به دلیل بافت ایدئولوژیک خود برخی ژستهای سختگیرانه مذهبی را در مورد مسائل فرهنگی و اخلاقی مانند موزیک و حجاب ارائه داده است، اما نباید فراموش کرد که حزب الله لبنان با حزب الله ایران متفاوت است". آیا ترورهای مخالفین رژیم فاشیستی ژست بود یا واقعیت؟ یا باید این ژستها را مردم لبنان هم مثل مردم ایران با پوست و گوشت خود تجربه کنند؟ آیا ژستهای خمینی در فرانسه را فراموش کردید؟ آیا شما موزیک را غیر انسانی می پندارید که مخالفین آنرا نیروی ملی قلمداد می دانید؟ آیا شما هم حجاب را یک مسئله اخلاقی میدانید؟ فراموش نکنید که جمله بالا از شما است و نه از حزب الله.
در مورد طالبان، آیا میدانید آنها چه موجوداتی هستند؟ شما که در تحلیلهای خود اسمی از جریانی یا نیرویی می آورید در موردشان تحقیق کرده اید؟ آنطور که از نوشته شما بر می آید لاجوردی قصاب تهران هم یک انسان بود. آیا میدانید طالبان تلویزیون را به حالت اعدام با طناب از درخت آویزان میکردند؟ دوربین عکاسی و عکس را حرام میدانستند؟ آیا خبر دارید که اگر زن افغانی هنگام راه رفتن سینه اش از زیر چادر و برقه تکان می خورد سینه اش را میبریدند و اگر کفشهایش در بر خورد با زمین صدا میداد با ترکه به پاهای او میزدند؟ آیا میدانید طالبان معتقد است که موی زیر بغل مرد نباید از طول دانه گندم درازتر باشد، آنرا در خیابان با یگ دانه گندم در دست مورد کنترل قرار میدادند و اگر درازتر میبود با ترکه کتک میزدند؟ آیا میدانید که طالبان ماندن دختر دم بخت در خانه پدر را گناه میدانند و صاحبان خانه هائی که دختر دم بخت دارند باید از سر در این منازل پرچم سفید آویزان کنند تا خواستگاران برای بردن دختر مراجعه کنند. اغلب خواستگاران خود اعضای طالبان هستند که در صورت مخالفت پدر با ازدواج آنها کشته میشود. یا آنها ریش مردم را در مشت میگرفتند، اگر ریش از آنطرف مشت بیرون نمی زد به جرم کوتاه بودن ریش مرد بد بخت را با ترکه میزدند. شگفتی اینجا است که آنها علاقه زیادی به پسران برای همخوابگی داشتند. بسیاری از پسران مورد تجاوزات جنسی آنها قرار میگرفتند. حالا هم که از حکومت ساقط شده اند، در مناطق تحت کنترل 200 مدرسه را تعطیل کرده اند. در زمان حکومت طالبان دختران از درس خواندن محروم بودند و زنانی که مخفیانه در منازل خود به دختران درس میدادند اعدام میشدند.
لطفن نیاندیشید که بنده با این نوشتار حمله آمریکا به افغانستان را می خواهم توجیه کنم، بروید و در این مورد افغانستانیها را بپرسید و همچنین نظر مردم ایران را در مورد حزب الله لبنان. طبق اطلاعاتی که از مردم کوچه و بازار و در تاکسی و صف گوشت و نان میرسد، آنها به خون این گروه تشنه هستند و بیش از آنها به خون رژیم جنایتکار که برای حفظ قدرت مافیائی خود سرمابه مردم محروم ایران را به آنها میدهد.
از تمام نوشته آقای کورش عرفانی پریشان فکری و سر در گمی پدیدار است و لذا تحلیلها و تفسیرهای ایشان بی اعتبار و فاقد ارزش استناد ی می شوند. ایشان مینویسند:"رواج مظلوم کشی در اپوزیسیون ایران". خیلی جالب است. این چه اپوزیسیونی است که هم در اپوزیسیون است هم مظلوم کش. هم مورد ظلم و بی عدالتی قرار گرفته و هم مظلومان را میکشد. عجب آشفته بازاریست!!! "مظلوم ِ مظلوم کش!" ، "رواج مظلوم کشی در مظلومان ایران". ممکن است ولی امّا آقای کورش عرفانی اعتقادی به تحت ظلم و بی عدالتی بودن اپوزیسیون ندارند! در این صورت، قضیه و مسئله فرق میکند و صغری و کبری نتیجه باطل میدهد، یعنی این اپوزیسیون بوده که در حاکمیت بوده (مظلوم کشی) و این حرف در اساس و بالطبع باطل است.
بقیه عبارات و تولیدات اندیشه ای آقای عرفانی بر همین سیاق بی منطقی استوار است و فقط روی کاغذ میتوانند مستقر شوند، به عمل که در آیند از هم می پاشند و با هم تصادم میکنند و متضاد هستند. به این جمله زیبا و در عین حال خالی بندی فلسفی دقّـت بفرمایید:"قانونمندی ذاتی انقلابی گری در این است که همیشه، در هر کجا و به هر بهائی در کنار ستمدیدگان باشیم: در ایران، در لبنان، در فلسطین، در افغانستان و...."
تا اینجا، کار ِ انقلابی گری در نگاهِ ایشان یعنی اندیشیدن، اندیشه ای که باید بین ایران و لبنان و فلسطین و افغانستان
- ایشان کم لطفی کرده و اندیشیدن به کشورهای دیگر را ننوشته اند - تقسیم شود. اگر برای ظرفیت اندیشه انسان فقط برای امور اندیشیدن به مصیبتهای کشورها یک عدد فرضی 100 به عنوان واحد قائل شویم و حدّ اقل ِ کشورهای مصیبت زده را 50 فرض کنیم که البته خیلی بیشتر از این است، سهم اندیشیدن به مردم محروم ایران می شود 2 واحد. مطمئنن این سهم بسیار ناچیز است و مردم صاحبان این نوع اندیشه را نخواهند بخشید.
اجازه بدهید موضوع را کمی بازتر کنم. شما به جای 100 واحد اندیشیدن به مردم ایران برای رفع ظلم و ستم از آنها فقط 2 واحد صرف این کار و عمل می کنید. در عالم ذهنی خودتان رعایت عدالت را کرده و 2 واحد هم به مقاومت ایران می زنید(مصروف میکنید)، یعنی رژیم خونخوار و فاشیستی حاکم 98 واحد از ضربات کوبنده اندیشه و توجهّاتِ شما در امان می ماند. به عبارت دیگر شما 98 واحد به رژیم فرصت و فرجه دور ماندن از ضربات اندیشه خود را داده اید.
و شما از اپوزیسیون، که به خاطر مظلوم کشی در دستگاه فکری شما اصلن معلوم نیست اپوزیسیون باشد! می خواهید که نمونه و مثال شما را پیروی کند و 98 واحد از انرژی خود را به دیگر کشورهای تحت ستم مصروف دارد! به عبارت دیگر از مخالفین رژیم می خواهید 98 واحد به رژیم فرصت و فرجه دور ماندن و در امان ماندن از ضربات مقاومت را بدهند و وقتیکه مخالفین از راه اصولی و صد در صد ضدّ ِ فاشیستی خودشان منحرف نمی شوند، می نویسید:"اپوزیسیون مستبد و غیر دموکراتیک ایران از پس رژیم استبدادی جمهوری اسلامی بر نیامده است." یا" اپوزیسیون ایرانی کاریکاتوری بیش نیست و کمترین قدرتی برای تغییر اوضاع در ایران را ندارد".
نمی دانم چطور شد ناگهان به صحرای کربلا زدید و خودتان را از اپوزیسیون جدا کردید و دیگران را اپوزیسیون خطاب میکنید. اگر دیگران اپوزیسیون هستند، شما چه هستید؟ علت دوام و بقای تاکنونی رژیم استبدای آیا صرف 2 واحد از اندیشه شما برای آن است یا مماشات و غارتگریهای کشورهای اروپائی و آمریکا، که به درخواست رژیم نام مقاومت را در لیست تروریستی گذاشته اند؟ یا هر دو؟ مگر غیر از این است که مقاومت ایران دست اتحاد فکری و عملی به شرط اینکه طرفدار جدائی دین از دولت و مخالف استبداد سلطنتی و ولایت فقیهی باشند به سوی همه دراز کرده. حتی به سمت کسانی که 2 واحد علیه رژیم انرژی میگذارند. ولی از مخالفین نخواهید که آنها 98 واحد به رژیم فرصت و امتیاز نفس کشیدن بدهند.
این را مطمئن باشید که رژیم مافیائی فاشیستی آخوندها هیچ گریزی از سرنگونی محتوم ندارد و به دست توده های ستمدیده و مقاومت سازمانیافته آنها به زباله دانی تاریخ خواهد پیوست و خورشید آزادی و مهر تابان دموکراسی در سرزمینمان خواهد درخشید و زمستان سرد خواهد رفت و روسیاهی برای ذغال میماند.
مرگ بر رژیم ولایت فقیه.
زنده باد خلق
درود بر رزمندگان آزادی خلق
مهسا کشاورز
هلند
22 اگوست 2006
رژیم ضد یشری و ضد ایرانی حاکم بر ایران در اوج بحرانهای داخلی و بین المللی و در بزنگاه ارجاع پرونده
هسته ایش به شورای امنیت ملل متحد آنهم پس از 3 سال موش و گربه بازی با مماشات گران غارتگر، جنگی را به مردم لبنان تحمیل کرد که از همان نوع جنگهای " نعمت اللهی" در مقابل عراق به مدت 6 سال بعد از اخراج عراق از اراضی ایران بود.
اینکه باعث و بانی این جنگ 33 روزه در لبنان رژیم حاکم بر ایران بود، هم مقامات ریز و درشت تمامی جناحهای حکومتی به آن اعتراف و افتخار میکنند، هم احزاب و شخصیتهای لبنانی آن را تأیید میکنند و هم همه طرفهای درگیری. تکذیب یا تحریف و امّا و اگر در این مورد فقط بر بی اعتباری مدعا می افزاید.
رژیم وامانده در بحرانهای لاعلاج با این جنگ اخیر با هدف درجه یک انحراف افکار عمومی از بحران هسته ای داخلی به بحرانهای جنگی منطقه ای، اهداف دیگری نظیر کسب رهبری مبارزات ضد اسرائیلی و سرگرم کردن اپوزیسیون را هم دنبال میکرد.
وزارت اطلاعات رژیم در سایتهای خود از جمله دیدبان و اینترلینک از اینکه اپوزیسیون به دام اهداف رژیم نیافتاده خشم خود را نشان میدهد و مینویسد مجاهدین علیه تجاوزات رژیم صهیونیستی موضع گیری نکردند و آنها را همکار صهیونیستها می خواند. شورای ملّی مقاومت با هشیاری کامل و طبق آنچه از ان انتظار میرفت و شایسته بود، حمله به شهروندان لبنانی را محکوم و تمام مسئولیت آن جنگ را به حقّ به گردن رژیم آخوندی انداخت.
مواضع مقاومت ایران علیه رژیم فاشیستی حاکم بر ایران در طی 27 سال گذشته روشن و قاطع و بی رودربایستی و مستقل بوده و همین خط مشی یاعث درخشندگی و تابناکی آن شده و آن را از کورانهای بس خطرناک عبور داده است. طوری که حتیّ دخالتهای قدرتهای جهانی در امور مقاومت ایران باعث انحراف از این خط مشی و مبارزه با فاشیسم مذهبی حاکم بر میهن نکرده است. گر چه بسیاری آرزوی چنین انحرافی را داشتند. یادمان نرفته که مأ موران پوششی وزارت اطلاعات رژیم در اروپا از اینکه مجاهدین جواب حملات نیروهای آمریکائی را نداده اند و به سمت آنها شلیک نکرده اند آنها را سرزنش میکردند و سازشکار با امپریالیسم
می خواندند.
آینکه آخوندها بخواهند مقاومت ایران را دنبال نخود سیاه بفرستند و از مبارزه علیه خودشان منحرف سازند، هیچ جای تعجّب ندارد ولی تعجّب از آن ا فراد و یا نیروهائی است که از یکطرف یکخط در میان فراخوان ِ اتحاد میدهند و از طرف دیگر مجاهدن را فرا میخوانند که نیروی خود را برای مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم و ارتجاع تقسیم کند بدون ابنکه مشخّص سازد آن اتحاد را علیه رژیم می خواهد یا علیه امپریالیسم؟
یکی از این آقایان تحلیلگر بنام کورش عرفانی (جهانگیر افشاری) مینویسد که عربده های انقلابی گری ضدّ آخوندیمان گوش دنیای حقیرمان را پر کرده و به عمق جنایات اسرائیلیها نمی اندیشیم، یا می نویسد به چه حقّی باید به شنیدن روزانه خبر کشته شدن چند فلسطینی عادت کرده باشیم، آیا گوشهایمان به این فریادهای جگر سوز جلوی دوربینها خو گرفته؟ مگر"جنگجوی حزب الله" و " طالبان افغانی" انسان نیستند که بخواهیم با این اتیکتهای ساخته.....و بسیاری عبارات و مقولات دیگر.
از این نوع روضه خوانیها که عملی در ورایش نیست هیچ آبی برای هیچکسی، نه حزب اللهی نه طالبانی و نه مردم ستمدیده ایران گرم نشده و نخواهد شد. در ثانی این مفسّر و تحلیلگر از کجا میداند که کسی در ذهنش به عمق جنایات اسرائیلیها می اندیشد یا نمی اندیشد؟ و اصولن اندیشیدن بدون عمل مشخّص در مورد یک فاجعه چه دردی از مصیبت زدگان را دوا و درمان میکند؟ آیا شما هم به مصیبتها و فجایع و سرکوب و ناراحتی و رنج و مشقـّت مردم ایران فقط اندیشه میکنید؟ یا دهانتان از گفتن حلوا واقعن شیرین میشود؟ و اگر فقط می اندیشید چند واحد از اندیشه خود را صرف مردم ایران میکنید؟ و چند واحد صرف طالبانی افغانستان و چند واحد به اندیشیدن به حزب الله لبنان و فقرای آمریکای لاتین و محرومان بنگلادش و زندانیان گوانتانامو و بچه های خیابانی برزیل و قربانیان خشونت در عراق و و و
از چند واحدی که صرف اندیشیدن به مردم سرکوب شده ایران میکنید چند واحد برای آنها آب گرم میشود؟ لطفن جواب این سوالات را به اطلاع خوانندگان برسانید.
ولی متأسفّم که ستیزه جویان فلسطینی را با جنگجوی حزب الله و طالبانی افغانی در یک ردیف آورده اید و برای همه آنها به صورت همه با هم اشک اندیشه میریزید. چگونه حزب الله لبنان را که به دستور وزارت اطلاعات مخالفین رژیم را ترور میکند و فقط به دستور خامنه ای دست به اسلحه میبرد و شلیک میکند با ستیزه جوی فلسطینی که آگاهانه و مستقل مبارزه میکند، یکی میدانید؟ مگر نمی دانید که رژیم برای ترور یاسر عرفات تروریست اعزام کرد و یک سنت به سازمان الفتح کمک مالی نکرد، ولی به حزب الله میلیونها دلار کمک میکند. اگر همه تحلیلگران مثل شما اندیشه میکردند که فاجعه بود.
شما حزب الله لبنان را نیروی ملّی لبنانی میدانید که در عین حال و بنا به نوشته خودتان و همچنین مدارک موجود به دستور رژیم ایران مخالفین حکومت فاشیستی را در اینجا و آنجا به گستاخی تمام ترور میکند و فعالین مقاومت و کسانی را که جنایات رژیم را افشا میکنند مورد تهدید قرار میدهند. آنها خود مرا در آستانه عملیات پلیس فرانسه علیه مقاومت تهدید به ربودن فرزندم کردند.
حال شما که حزب الله لبنان را یک نیروی ملّی میدانید این معادله پیش می آید که مخالفین رژیم که مورد ترورحزب الله قرار گرفته اند نمی توانند نیروها و افراد ملّی باشند، زیرا یک نیروی ملی اصولن نمیتواند یک نیروی ملی دیگر را حذف و ترور کند، لذا از این منظر و از دیدگاه شما رژیم حاکم نیرو و یک جریان ملی و در نتیجه مردمی است. ولی اگر مخالف این استدلال هستید باید بنابراین معتقد باشید که یک نیرو هم میتواند ملی باشد و هم در خدمت یک حکومت فاشیستی حاکم بر کشوری دیگر تا حدّ کشتار مخالفین آن حکومت. اگر این معادله را بپذیرید 2 اشکال پیش میاید که یکی باطل است و یکی ممکن. اینکه منافع خلقها با هم فرق دارد. مثلن دموکراسی و آزادی و نان، آب و مسکن به نفع مردم ایران نیست و برایشان ضرر دارد مثل سیل و زلزله است ولی برای مردم یک کشور دیگر چیز خوبی است و باید داشته باشند. خوب این باطل است.
وجه دیگر این استدلال که نیروهای ملی میتوانند همدیگر را ترور کنند و با فاشیست هم همکاری کنند قبل از هر کس خود شما را زیر سوال میبرد. شما خود را به عنوان یک نیروی ملی معرفی کرده اید، طبق این معادله شما هم نظیر حزب الله لبنان که می گویید یک جریان ملی است و یا فاشیست هم همکاری میکند با رژیم همکاری میکنید. اندیشه بفرمایید تأکید میکنم طبق معادله ای که از نوشته های شما بیرون کشیدم این را می نویسم، مگر اینکه معتقد باشید هر 2 استدلالات بالا که از نوشتار شما منتج شده باطل و حزب الله لبنان طبق اخبار و اسناد شواهد از جانب دیگر نیروها و افراد یک نیروی وابسته به فاشیست حاکم بر ایران است. اگر معتقد به این حقـیقـت شدید آنگاه مبارزات ضد صهیونیستی حزب الله آن معنا و مفهوم مبارزات خلق قهرمان فلسطین را در نگاه شما از دست میدهد و پی میبرید که رژیم برای منافع خودش حزب الله را وارد عمل کرده.
شما می نویسید:"...حزب الله به دلیل بافت ایدئولوژیک خود برخی ژستهای سختگیرانه مذهبی را در مورد مسائل فرهنگی و اخلاقی مانند موزیک و حجاب ارائه داده است، اما نباید فراموش کرد که حزب الله لبنان با حزب الله ایران متفاوت است". آیا ترورهای مخالفین رژیم فاشیستی ژست بود یا واقعیت؟ یا باید این ژستها را مردم لبنان هم مثل مردم ایران با پوست و گوشت خود تجربه کنند؟ آیا ژستهای خمینی در فرانسه را فراموش کردید؟ آیا شما موزیک را غیر انسانی می پندارید که مخالفین آنرا نیروی ملی قلمداد می دانید؟ آیا شما هم حجاب را یک مسئله اخلاقی میدانید؟ فراموش نکنید که جمله بالا از شما است و نه از حزب الله.
در مورد طالبان، آیا میدانید آنها چه موجوداتی هستند؟ شما که در تحلیلهای خود اسمی از جریانی یا نیرویی می آورید در موردشان تحقیق کرده اید؟ آنطور که از نوشته شما بر می آید لاجوردی قصاب تهران هم یک انسان بود. آیا میدانید طالبان تلویزیون را به حالت اعدام با طناب از درخت آویزان میکردند؟ دوربین عکاسی و عکس را حرام میدانستند؟ آیا خبر دارید که اگر زن افغانی هنگام راه رفتن سینه اش از زیر چادر و برقه تکان می خورد سینه اش را میبریدند و اگر کفشهایش در بر خورد با زمین صدا میداد با ترکه به پاهای او میزدند؟ آیا میدانید طالبان معتقد است که موی زیر بغل مرد نباید از طول دانه گندم درازتر باشد، آنرا در خیابان با یگ دانه گندم در دست مورد کنترل قرار میدادند و اگر درازتر میبود با ترکه کتک میزدند؟ آیا میدانید که طالبان ماندن دختر دم بخت در خانه پدر را گناه میدانند و صاحبان خانه هائی که دختر دم بخت دارند باید از سر در این منازل پرچم سفید آویزان کنند تا خواستگاران برای بردن دختر مراجعه کنند. اغلب خواستگاران خود اعضای طالبان هستند که در صورت مخالفت پدر با ازدواج آنها کشته میشود. یا آنها ریش مردم را در مشت میگرفتند، اگر ریش از آنطرف مشت بیرون نمی زد به جرم کوتاه بودن ریش مرد بد بخت را با ترکه میزدند. شگفتی اینجا است که آنها علاقه زیادی به پسران برای همخوابگی داشتند. بسیاری از پسران مورد تجاوزات جنسی آنها قرار میگرفتند. حالا هم که از حکومت ساقط شده اند، در مناطق تحت کنترل 200 مدرسه را تعطیل کرده اند. در زمان حکومت طالبان دختران از درس خواندن محروم بودند و زنانی که مخفیانه در منازل خود به دختران درس میدادند اعدام میشدند.
لطفن نیاندیشید که بنده با این نوشتار حمله آمریکا به افغانستان را می خواهم توجیه کنم، بروید و در این مورد افغانستانیها را بپرسید و همچنین نظر مردم ایران را در مورد حزب الله لبنان. طبق اطلاعاتی که از مردم کوچه و بازار و در تاکسی و صف گوشت و نان میرسد، آنها به خون این گروه تشنه هستند و بیش از آنها به خون رژیم جنایتکار که برای حفظ قدرت مافیائی خود سرمابه مردم محروم ایران را به آنها میدهد.
از تمام نوشته آقای کورش عرفانی پریشان فکری و سر در گمی پدیدار است و لذا تحلیلها و تفسیرهای ایشان بی اعتبار و فاقد ارزش استناد ی می شوند. ایشان مینویسند:"رواج مظلوم کشی در اپوزیسیون ایران". خیلی جالب است. این چه اپوزیسیونی است که هم در اپوزیسیون است هم مظلوم کش. هم مورد ظلم و بی عدالتی قرار گرفته و هم مظلومان را میکشد. عجب آشفته بازاریست!!! "مظلوم ِ مظلوم کش!" ، "رواج مظلوم کشی در مظلومان ایران". ممکن است ولی امّا آقای کورش عرفانی اعتقادی به تحت ظلم و بی عدالتی بودن اپوزیسیون ندارند! در این صورت، قضیه و مسئله فرق میکند و صغری و کبری نتیجه باطل میدهد، یعنی این اپوزیسیون بوده که در حاکمیت بوده (مظلوم کشی) و این حرف در اساس و بالطبع باطل است.
بقیه عبارات و تولیدات اندیشه ای آقای عرفانی بر همین سیاق بی منطقی استوار است و فقط روی کاغذ میتوانند مستقر شوند، به عمل که در آیند از هم می پاشند و با هم تصادم میکنند و متضاد هستند. به این جمله زیبا و در عین حال خالی بندی فلسفی دقّـت بفرمایید:"قانونمندی ذاتی انقلابی گری در این است که همیشه، در هر کجا و به هر بهائی در کنار ستمدیدگان باشیم: در ایران، در لبنان، در فلسطین، در افغانستان و...."
تا اینجا، کار ِ انقلابی گری در نگاهِ ایشان یعنی اندیشیدن، اندیشه ای که باید بین ایران و لبنان و فلسطین و افغانستان
- ایشان کم لطفی کرده و اندیشیدن به کشورهای دیگر را ننوشته اند - تقسیم شود. اگر برای ظرفیت اندیشه انسان فقط برای امور اندیشیدن به مصیبتهای کشورها یک عدد فرضی 100 به عنوان واحد قائل شویم و حدّ اقل ِ کشورهای مصیبت زده را 50 فرض کنیم که البته خیلی بیشتر از این است، سهم اندیشیدن به مردم محروم ایران می شود 2 واحد. مطمئنن این سهم بسیار ناچیز است و مردم صاحبان این نوع اندیشه را نخواهند بخشید.
اجازه بدهید موضوع را کمی بازتر کنم. شما به جای 100 واحد اندیشیدن به مردم ایران برای رفع ظلم و ستم از آنها فقط 2 واحد صرف این کار و عمل می کنید. در عالم ذهنی خودتان رعایت عدالت را کرده و 2 واحد هم به مقاومت ایران می زنید(مصروف میکنید)، یعنی رژیم خونخوار و فاشیستی حاکم 98 واحد از ضربات کوبنده اندیشه و توجهّاتِ شما در امان می ماند. به عبارت دیگر شما 98 واحد به رژیم فرصت و فرجه دور ماندن از ضربات اندیشه خود را داده اید.
و شما از اپوزیسیون، که به خاطر مظلوم کشی در دستگاه فکری شما اصلن معلوم نیست اپوزیسیون باشد! می خواهید که نمونه و مثال شما را پیروی کند و 98 واحد از انرژی خود را به دیگر کشورهای تحت ستم مصروف دارد! به عبارت دیگر از مخالفین رژیم می خواهید 98 واحد به رژیم فرصت و فرجه دور ماندن و در امان ماندن از ضربات مقاومت را بدهند و وقتیکه مخالفین از راه اصولی و صد در صد ضدّ ِ فاشیستی خودشان منحرف نمی شوند، می نویسید:"اپوزیسیون مستبد و غیر دموکراتیک ایران از پس رژیم استبدادی جمهوری اسلامی بر نیامده است." یا" اپوزیسیون ایرانی کاریکاتوری بیش نیست و کمترین قدرتی برای تغییر اوضاع در ایران را ندارد".
نمی دانم چطور شد ناگهان به صحرای کربلا زدید و خودتان را از اپوزیسیون جدا کردید و دیگران را اپوزیسیون خطاب میکنید. اگر دیگران اپوزیسیون هستند، شما چه هستید؟ علت دوام و بقای تاکنونی رژیم استبدای آیا صرف 2 واحد از اندیشه شما برای آن است یا مماشات و غارتگریهای کشورهای اروپائی و آمریکا، که به درخواست رژیم نام مقاومت را در لیست تروریستی گذاشته اند؟ یا هر دو؟ مگر غیر از این است که مقاومت ایران دست اتحاد فکری و عملی به شرط اینکه طرفدار جدائی دین از دولت و مخالف استبداد سلطنتی و ولایت فقیهی باشند به سوی همه دراز کرده. حتی به سمت کسانی که 2 واحد علیه رژیم انرژی میگذارند. ولی از مخالفین نخواهید که آنها 98 واحد به رژیم فرصت و امتیاز نفس کشیدن بدهند.
این را مطمئن باشید که رژیم مافیائی فاشیستی آخوندها هیچ گریزی از سرنگونی محتوم ندارد و به دست توده های ستمدیده و مقاومت سازمانیافته آنها به زباله دانی تاریخ خواهد پیوست و خورشید آزادی و مهر تابان دموکراسی در سرزمینمان خواهد درخشید و زمستان سرد خواهد رفت و روسیاهی برای ذغال میماند.
مرگ بر رژیم ولایت فقیه.
زنده باد خلق
درود بر رزمندگان آزادی خلق
مهسا کشاورز
هلند
22 اگوست 2006
No comments:
Post a Comment